به گزارش خبرنگار ادبیات صبا، صادق عاشورپور نمایشنامهنویس، پژوهشگر و کارگردان تئاتر که مجموعه دوازده جلدی «نمایشهای ایرانی» او در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است، به تازگی نمایشنامه «کین سهراب، خون سیاووش» را به همت انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده که مشتمل بر چهار نمایشنامه با عناوین «کین سهراب خون سیاووش»، «شهریار کشته پسر»، «اژدها» و «منصوره» است.
او در گفتگو با خبرنگار صبا درباره کتاب جدید خود گفت: من در حین مطالعه تحت تاثیر موضوعات این چهار نمایشنامه قرار گرفتم؛ سه نمایشنامه از این مجموعه برگرفته از شاهنامه هستند و یکی از آنها براساس نمایش ایرانی و تعزیه نوشته شده است.
این نویسنده در ادامه درباره تئاتر ایرانی توضیح داد: وقتی ما میگوییم تئاتر از یک واژه عام و تعمیمی استفاده کردهایم درنتیجه وقتی از تئاتر صحبت میکنیم منظورمان تنها نمایش سکویی ایتالیایی و یونانی نیست بلکه یک سبک تئاتر مخصوص شرق است و یک نمونه آن مخصوص غرب است. تئاتر غربی با همان شیوه ارسطویی که در کتاب «بوطیقا» در ۶ فصل روایت شده است، اجرا میشود. تئاتر ایرانی نیز خاصیت خود را دارد و تئاتر سکویی نیست بلکه در فضای باز و دایرهوار اجرا میشود که برگرفته از متون قدیمی ایران باستان است، درنتیجه وقتی میخواهیم نمایشنامه بنویسم باید ابتدا تکلیف خودمان را مشخص کنیم که برای چه سبک و نوعی از تئاتر مینویسیم.
او درباره استفاده از المانهای فرهنگی در نمایشنامه ایرانی تصریح کرد: تئاتر میدانی برگرفته از فرهنگ و ادبیات ایرانی است و شاخصه اصلی تئاتر ایرانی این نیست که تنها نام شخصیتهای آن فارسی باشند، بلکه تئاتر ایرانی باید شاخصه فرهنگ ایرانی را یدک بکشد.
این پژوهشگر تاکید کرد: هر نویسندهای که میخواهد بنویسد ابتدا باید بومی شود و بعد اگر توانایی داشت در سطح بینالملل نیز شناخته میشود. اکنون اگر آثار شکسپیر، مارلو، برشت و … را مشاهده کنیم درمی یابیم که از بسیاری از المانهامی فرهنگی خود بهره بردهاند.
او از سوتفاهمی درباره تئاتر گفت: از زمانی که فتحعلی آخوندزاده درباره تئاتر ایران تعریفی ارائه کرد این سوتفاهم همچنان وجود دارد که من که در جلد هشتم و نهم و دهم «نمایشهای ایرانی» مفصل به آن پرداختهام. او تئاتر را به صورت سختافزار تعریف کرد و گفت در روسیه جایی هست که پادشاه و مردم مینشینند و هنرمندان برای آنها اجرا میکنند اما آخوندزاده هرگز نگفت که هنرمندان چگونه باید کار کنند و بنویسند و این را تعریف نکرد. یکسری هم از تعریف او دنبالهروی کردند و تنها میرزا آقا تبریزی با پنج تئاتر خود که من نیز آنها را بازنویسی کردم، مقابل این جریان ایستاد.
عاشورپور تشریح کرد: هر کس مختار است به هر شکلی که میخواهد بنویسد و الزامی نیست که همه نویسندگان یکجور بنویسند زیرا مملکت به هر نوع نوشتهای نیاز دارد در صورتی که به حق دیگران تجاوز نکنند، اما متاسفانه ما در این سالها نمایشنامهنویس خوب نداشتهایم، شما حتی اگر کارهای افرادی مانند آقای غلامحسین ساعدی و اکبر رادی را هم مشاهده کنید تنها چند اثر خوب دارند. به طور مثال جعفر والی بیشتر از خود آقای ساعدی نمایشنامههای او را معروف کرد. حال هر کس باید به نوبه خود تلاش کند تا به چیزی که در شان این فرهنگ و مردم است، برسد. ما در طول تاریخ هرگز فرصت این را نداشتیم که به صورت علمی به هنر نمایش بپردازیم و به تبع آن زمانی نمایشنامه خوب نوشته میشود که طالب داشته باشد. وقتی چاپ نمایشنامه از ۱۰ هزار نسخه به ۳۰۰ رسیده است دیگر برای نوشتن شوق و میلی در من به عنوان نویسنده باقی نمیماند.
او ادامه داد: زنده یاد علی حاتمی سالها پیش قصه های مولانا در مثنوی معنوی را تبدیل به فیلمنامه و نمایشنامه کرده و در تلویزیون اجرا میکرد. اکنون نه تنها شاهنامه بلکه کتابی مانند «هزار دستان» پر از قصه و سوژه است که درد انسان را روایت میکند. حرف و درد انسان امروز و هزار سال پیش یکی است زیرا همه ما عاشق میشویم، دین داریم، تنفر داریم و… اصل موضوع یکی است اما نوع بروز آنها تفاوت دارد. اصل قضیه این است که ما باید تکامل تاریخ را بشناسیم و آن را ارائه کنیم و با سبک های مختلف تلفیق کنیم نه اینکه تنها از دیگر کشورها تقلید کنیم. حرف این داستانها یکی است اما نوع بیان آنها باید متناسب با زبان امروز شود.
ایننمایشنامه نویس اظهار کرد: نمایشنامه «کین سهراب، خون سیاووش» درباره قصه سیاوش و رستم و کیکاووس است اما وقتی آن را میخوانی درد امروز بشریت است که از شاهنامه و فردوسی بهره گرفته شده است. یا نمایشنامهای که درباره تعزیه نوشته شده است درباره مردم و مراسمی است که در ماه محرم در مساجد اجرا میشود، اما تنها یک قصه مذهبی نیست.
عاشورپور در پایان درباره ۲ کتاب جدید خود خاطرنشان کرد: درحال حاضر ۲ کار آماده دارم؛ یکی به نام «صورت سفرنامه» که درباره حاجی فیروز است. همچنین درحال بازنویسی کتاب «صداع قبله عالم» هستم که درباره سیاهبازی است و از شعر حافظ آن را الهام گرفته بودم. این کتاب چندسال پیش منتشر شده است اما دوست داشتم با تجربیات این سالها مجدد آنرا بازنویسی و تصحیح کنم.
ندا زنگینه
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است