«آخرین قارون» از استانداردهای تولید بسیار بالایی برخوردار
است، طراحیصحنه، طراحیلباس و گریم در سطح بسیار بالایی ارائه شدهاند. موسیقی
متن میکائیل دانا بهخوبی حالوهوای دهه ۳۰ را در ذهن مخاطبان تداعی میکند.
فیلمبرداری دانیل مودر شباهت بسیار زیادی به آثار تلویزیونی مطرح چون «مردان
دیوانه» و «امپراتوری بوردواک» دارد و طرفداران این مجموعه تنها با نظاره سکانس
ابتدایی سریال جذاب فضای گرم و رنگهای زنده تاریخ مذکور میشوند. جانی بریانت بهعنوان
طراحلباس این مجموعه مهمترین عضو کادر فنی محسوب میشود و بیشک عملکرد وی اگر
در دنیای سینما اتفاق میافتاد شاهد دریافت اسکار برای این طراحی فوقالعاده بودیم.
در مبحث بازیگری نیز با ایفای نقشهای بسیار خوبی مواجه
هستیم، مت بومر در نقش مونرو استار تقریبا نیازی به سخن گفتن ندارد و میتوانست
بدون بیان هیچ کلمهای با کمک چهره کاریزماتیکاش از پس این نقش برآید. او نمونهای
کامل برای قهرمان فیتز جرالدی است، لئوناردو دیکاپریو، رابرت دنیرو، براد پیت و
رابرت ردفورد در زمان بازی در قالب شخصیتهای خلق شده توسط اسکات فیتز جرالد تلاش
فراوانی برای باورپذیر بودن نقش خود کردهاند ولی ما در محصول آمازون استودیو با
شخصیتی مواجه میشویم که نیازی به این تلاشها ندارد و بهصورت خودکار تداعیگر
تمام ویژگیهایی است که یک قهرمان شهری کلاسیک هالیوود دارد. او گزیدهگو، عاشقپیشه،
با ابهت و کاردان است. در حقیقت فیتز جرالد بهعلت مشکلات خانوادگی عدیدهای که او
را آزار میداد، هیچ زمان علاقهای به بیدار کردن حس همذاتپنداری توسط مخاطب را
نداشت و بیشتر دوست داشت کاراکتر محوریاش (که تجسمی از خود رویاییاش بود) را ستایش
کنیم. مت بومر باتوجه به اینکه مدت زمان بسیار طولانیتری را مجبور به ایفای نقش
قهرمان فیتز جرالدی است (زیرا ما درحال تماشای سریالی چند فصلی هستیم) شاید در لحظاتی
خستهکننده به نظر برسد. مشکلی که میتوان آن را بر دیگر حسنهای مجموعه «آخرین
قارون» بخشید.
عملکرد دیگر بازیگران را نیز میتوان خوب در نظر گرفت. کلسی
گرامر که بازیگری بسیار گزیدهکار است بهخوبی در نقشاش میدرخشد، لیلی کالینز
و دومنیک مک الیوت نیز توانستهاند از پس شخصیت زنهای متزلزل رمانهای فیتز جرالد
بهخوبی برآمده و باتوجه به فیلمنامهای که بیلی ری و گروه فیلمنامهنویساش به
رشته تحریر درآوردهاند، گاهی فراتر از کلیشههای این قبیل شخصیتها ظاهر میشوند.
بیلی ری خالق مجموعه «آخرین قارون» کارنامه پربار و قابلتوجهی
از خود بجا گذاشته است. او نویسنده فیلمنامههایی نظیر «کاپیتان فلیپس» و «بازیهای
عطش» بوده است و کارگردانی آثاری چون «شیشه شکسته»، «رخنه» و «راز چشم هایشان» را
نیز برعهده داشته است. این در صورتی است که واکنشهای اولیه به این سریال به
اندازهای خوب بوده است که مارتین اسکورسیزی قصد دارد با همکاری بیلی ری پروژه
«سیناترا» که در همان تاریخ و فضای کلاسیک هالیوود میگذرد را به سرانجام برساند.
در هر صورت بیلی ری با مشکل زیادی در بخش فیلمنامه این سریال مواجه بوده است. زیرا
در مرتبه ابتدایی هم باید این واقعیت را در نظر داشت که رمان «آخرین قارون» توسط
اسکات فیتز جرالد هیچگاه به پایان نرسید و نیمهکاره ماند. از سویی پس از به
اتمام رساندن آن باید با این واقعیت مواجه شد که الیا کازان نیز باتوجه به ستارههای
نامداری که در اختیار داشت (رابرت دنیرو، جک نیکلسون، رابرت میچم، تونی کورتیس و
جین مورو) هم نتوانست نقصان فیلمنامه برآمده از این رمان نیمهکاره را برطرف کند.
حال که اثر کازان در قالب فیلمی سینمایی و دو ساعته عرضه شد. باتوجه به این واقعیت
ساخت ۹ ساعتِ فصل ابتدایی این مجموعه امری بسیار دشوار بهنظر میرسد که با کمی
اغماض بیلی ری موفق به عملی کردن آن شده است. باید دید آیا ری و گروه کارگردانی و
فیلمنامهنویسیاش میتوانند مشکلات برآمده از ریتم پایین میانه داستان را در فصل
دوم برطرف کنند یا شاهد سیر نزولی سریال در مبحث داستانسرایی و نقطه عطفهای کمرمق
قصه خواهیم بود.
درنهایت باید اذعان داشت، سریال «آخرین قارون» حداقل در فصل
اول اثر بسیار ارزشمندی است و تماشای آن بهعلت زنده کردن فضای ذهنی نویسندهای برجسته
چون اسکات فیتز جرالد و فضای همواره جذاب هالیوود در دوران طلاییاش خالی از لطف
نخواهد بود و طرفداران این قبیل روایتها را به هیجان میآورد.
جن چِینی
ترجمه: آرش واحدی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است