ارسلان کامکار سال ۱۳۳۹ در سنندج به دنیا آمد و مقدمات موسیقی را
نزد پدرش حسن کامکار، فراگرفت. او در خردسالی در سنندج با گروههای مختلفی که توسط
پدرش سرپرستی میشد، به اجرای کنسرت میپرداخت. ارسلان پس از مدتی به تهران سفر کرد و در دانشکده هنرهای
زیبای دانشگاه تهران فراگیری موسیقی را ادامه داد. وی پس از تکمیل دروس موسیقی، به
عنوان نوازنده ویلن، همکاریاش را با ارکستر سمفونیک تهران آغاز کرد. کامکار مدتها
مایستر ارکستر سمفونیک تهران بوده است. اما بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک، یکی از دغدغههای
دیرین فعالان این عرصه بوده که سبب شده در مواجهه با موسیقیهای پس از خود از جمله
پاپ، قافیه را حداقل در راستای اقبال عمومی ببازند. همانطور که در ابتدا هم اشاره
شد کامکار یکی از مو سپیدکردگان موسیقی کلاسیک در ایران، معتقد است از جمله مسائل
مهم و تأثیرگذار در این اتفاق، درگیریهای نوازندگان موسیقی ارکسترال با نیازهای اولیه
زندگی است که روی کیفیت کار آنها اثر منفی میگذارد. این نوازنده و آهنگساز شهیر و
عضو گروه کامکارها بر این باور است که بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک تنها به ایران
محدود نمیشود و در همهجای دنیا وجود دارد، اما دستکم نوازندگان اروپایی با دغدغههای
مالی دست به گریبان نیستند. با او درباره وضعیت مخاطب در موسیقی کلاسیک گفتوگو
کردهایم.
آیا به نظر شما به آن اندازه که باید و شاید در
ایران به موسیقی کلاسیک پرداخته میشود؟
معدود برنامههایی که در رادیو و تلویزیون به موسیقی
اختصاص دارند، اهم تمرکز خود را بر روی موسیقی پاپ قرار دادهاند. بهندرت برنامههایی
مییابید که چند قطعه از موسیقی کلاسیک را هم برای مخاطبان خود پخش کنند. من بههیچ
عنوان مخالفتی با موسیقی پاپ ندارم اما بسیار علاقهمندم بدانم صدا و سیما چه معیاری
برای انتخاب قطعات جهت پخش در رسانه ملی دارد. نکته تأثر برانگیزتر، پخش قطعاتی از
موسیقی پاپ است که از کیفیت چندان بالایی هم برخوردار نیستند. به جای اینکه حداقل
به سراغ آثاری با سطح کیفی قابل قبول بروند، قطعاتی پخش میکنند که حتی از کمترین استانداردها
برخوردار نیستند. من چندین دهه از عمرم را در راه اعتلای موسیقی کلاسیک گذراندهام
و حالا واقعا نگران این موسیقی هستم.
منتقدان و حتی فعالان عرصه موسیقی ارکسترال اعتقاد دارند
مخاطب ایرانی استقبال چندانی از موسیقی کلاسیک نمیکند. شما به همراه گروه کامکارها
بارها و بارها در کشورهای مختلف جهان روی صحنه رفتهاید. به عنوان موزیسینی که سابقه
نوازندگی در ارکسترهای گوناگونی را دارد، معتقدید موسیقی ارکسترال با بحران مخاطب روبهرو
است یا خیر؟
بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک تنها مختص به ایران نیست
و در همه جای جهان به چشم میخورد. اگر به بزرگترین سالنهای ارکستر موسیقی کلاسیک
اروپا هم بروید و به تماشای اجرای معتبرترین ارکسترهای موسیقی جهان نیز بنشینید، مردمانی
کهنسال با موهای سپید و جوگندمی مخاطب این نوع از موسیقی هستند. البته این بحران، مسئلهای
سطحی نیست که بتوان به سادگی درباره آن صحبت کرد بلکه نیاز به واکاوی و آسیبشناسی
عمیق دارد. نمیتوان از آثار ماندگار بزرگانی مانند بتهوون و موتزارت عبور کرد و به
یکباره به موسیقیهای مدرن و پستمدرن رسید. حداقل در ایران مخاطبان زیادی هستند که
با موسیقی ارکسترال ارتباط برقرار میکنند. تصور میکنم مشکل موسیقی ما بسیار عمیق
است و در بحران مخاطب موسیقی کلاسیک خلاصه نمیشود.
تأمین منابع مالی و دستمزد نوازندگان ارکسترها را میتوان
عاملی تأثیرگذار بر کیفیت و در نتیجه استقبال مخاطبان دانست؟
بله، متأسفانه این موضوع وجود دارد و تعداد قابلتوجهی
از نوازندگان موسیقی ارکسترال ایران را در بر میگیرد. بسیاری از نوازندگان ما با مرارت
و دشواری روزگار میگذرانند. نوازندگان بر خلاف تصور عمومی درآمد مطلوبی ندارند و حتی
برخی از آنها برای اینکه بتوانند از پس هزینههای حداقلی زندگی خود بربیایند، مجبور
هستند به کارهای دیگری روی بیاورند. خودم تمام اوقات روز را به تدریس مشغول هستم که
برای من اتفاق بسیار ناراحتکنندهای است. این حرف که با تدریس، تجربیات هنرمندان به نسلهای بعد انتقال
مییابد بسیار درست است اما این اتفاق زمانی رنگ و بوی امیدوارکنندهای به خود میگیرد
که بحث نیاز مالی در میان نباشد. همچنین باید شاگردانی داشته باشید که آینده روشنی
پیش پایشان باشد اما من به جوانانی آموزش میدهم که بهشخصه آیندهای را نمیتوانم
برای آنها متصور شوم. از بین انبوه شاگردان من که به قصد و آرزوی آموزش موسیقی در
کلاسهایم شرکت میکنند، کمتر از بیست درصد استعداد و قابلیت پیشرفت در این زمینه را
دارند اما سایر مراجعان به دنیای موسیقی تعلقی ندارند. این اتفاقات من را اندوهگین
میکند. شاید باورش کمی سخت باشد اما نوازندگان بسیاری میشناسم که برای تأمین هزینههای
زندگی خود به کارهایی مانند مسافرکشی روی آوردهاند تا شرمنده همسر و فرزندان خود نباشند.
شما از کیفیت و بحران مخاطب در موسیقی کلاسیک صحبت کردید. به نظر شما نوازندهای هرقدر
هم چیرهدست و متبحر باشد، پس از چندین ساعت مسافرکشی در سرما و گرما میتواند کیفیتی
درخشان از اجرا روی صحنه ارائه دهد؟ این همان نقطهای است که تفاوت میان موسیقی
کلاسیک در ایران و اروپا را نمایان میکند؛ نوازنده درگیر حقوق و نیازهای اولیه خود نیست. حداقل او به
کار دیگری غیر از تمرین و اجرا روی صحنه نمیپردازد، بنابراین حتی اگر برای مخاطبان
اندکی دست به ساز شود، با بالاترین تمرکز بهترین کیفیت را ارائه میدهد.
یعنی نوازندگان در اروپا درآمدهای کلان دارند؟
خیر. صحبت من بدین معنا نیست که نوازندگان در موسیقی
اروپا درآمدهای نجومی دارند؛ اما در حدی حقوق میگیرند که دیگر نگران زندگی و امور
روزمره خود نیستند. شما اگر سراغ نوازندگان ارکسترهای موسیقی کلاسیک در اتریش، آلمان،
فرانسه و… بروید،
نوازندهای پیدا نمیکنید که برای گذران زندگی خود مجبور به مسافرکشی باشد اما متأسفانه
در ایران شاهد این اتفاق هستیم. نوازندگان اروپایی تمام هم و غم و زمان خود را بر روی
تمرین و اجرا میگذارند اما نوازندگان ما باید به هزاران دغدغه فکر کنند که به طور
حتم اجازه نمیدهد کیفیت مطلوبی روی صحنه ارائه دهند تا قابل رقابت با همتایان اروپایی
باشد. مشکلی که موسیقی کلاسیک امروز پیدا کرده در حقیقت به شکل ارائه موسیقی پاپ در
سراسر دنیا باز میگردد. شما کافی است به آمار کنسرتهای این دختر ۱۷ ساله که یکی از
اجراهایش با بمب گذاری همراه بود و تعدادی از مخاطبان آن کشته شدند نگاه کنید. یا مثلا
همین جاستین بیبر که در سراسر دنیا برای کنسرتهایش چقدر آدم جمع میشوند تا صدای آن
جوان را بشنوند. امروز در سراسر دنیا فرق است میان کسی که چهار دهه از عمرش را برای آموختن موسیقی صرف
کرده با کسی که عمرش به اندازه نیمی از تجربه شخص اول نمیشود؛ اینجا اصلا بحث تخصص
نیست، بحث کیفیت موسیقی نیست، بحث سرگرمی و باندهایی است که با اندیشههای سودجویانه
در سراسر دنیا به نام هنر جریانسازی میکنند. از سوی دیگر ما در کشور خودمان با چالش
دیگری در مورد مخاطب نیز روبهرو هستیم. این چالش عدم شناخت عمومی نسبت به موسیقی
کلاسیک است. با این توضیح تعداد مخاطبانی که میتوانند یا امکان شنیداری همراهی با
موسیقی ارکسترال را دارند در کشور ما در مقایسه با کشورهایی که در زمینه این نوع از
موسیقی سابقه طولانیتری دارند متفاوت خواهد بود. این که دوستانی بخواهند با ایجاد
تغییر، آن هم کنار گذاشتن آثار ماندگار آهنگسازان بهنام در زمینه موسیقی کلاسیک و
رفتن به سوی اجرای آثاری که در اصطلاح جوانپسندتر هستند مخاطب را به سالنهای اجرای
موسیقی بیاورند از نظر من یک توهم است.
آقای کامکار بعد از خروجتان از ارکستر سمفونیک و با
توجه به اینکه در حوزه موسیقی ایرانی هم فعال بودهاید و در حوزه آهنگسازی هم کار
کردهاید این روزها بیشترین فعالیتتان در زمینه موسیقی معطوف به چه کاری است؟
راستش را بخواهید مدتی است تصمیم گرفتهام برای دل خودم
کار کنم. همان دوره هم که برای عدهای آهنگسازی میکردم تمایل زیادی برای حضور در کارهای
باکلام نداشتم اما امروز آهنگسازی میکنم تا خودم لذتش را ببرم. از سالها قبل دلم
میخواست در زمینه ویلن کتابهایی بنویسم چون همانطور که میدانید این ساز در بخش
منابع مکتوب برای هنرجویان ایرانی چالشها و کمبودهایی دارد. البته در فرمهای مختلف
آموزش در سایر کشورهای دنیا کارهای زیادی انجام شده و آن آثار هم در فاصله زمانی اندک
روزآمد میشوند.
شما تاکنون با ارکسترها و رهبران ارکستر مختلف و
صاحب سلایق گوناگونی روی صحنه رفتهاید. شرایط رهبران ارکستر موسیقی کلاسیک در ایران
را چگونه ارزیابی میکنید؟
من با رهبران ارکستر زیادی کار کردهام اما کار همه
رهبران را از نزدیک ندیدهام. با این حال آرش گوران با توجه به جوانی و استعدادی که
دارد، کار دلنشینی ارائه میدهد که برایم جذاب است. او میتواند در موسیقی ارکسترال
کلاسیک به درجات عالیه برسد. سهراب کاشف نیز از دیگر جوانان آیندهدار موسیقی کلاسیک
است. امیدوارم با ورود جوانان شاهد اتفاقات خوبی در موسیقی کلاسیک باشیم. از نگاه
من موزیسینهایی مانند علی رهبری بسیار کاربلد هستند و نمیتوان نقدی به اجرای آنها
داشت اما، رهبران ارکستر در ایران باید دید گستردهتری داشته باشند. اگر این اتفاق
رخ دهد، میتوانیم امیدوار به افقهای روشنی در موسیقی کلاسیک باشیم. همان طور که پیشتر
اشاره کردم اگر اعضای ارکسترها چه نوازندگان و چه رهبران از نظر مالی تأمین باشند،
طبیعتا با تمرکز بیشتری روی صحنه میروند و آرامش روانی آنها به سازها و رپرتوار منتقل
شده و در نتیجه کیفیت کار را ارتقا میدهد.
مهدی فیضی صفت
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است