فیلم «زادبوم» ساخته ابوالحسن داودی بعد از ۱۰ سال، این روزها مجال اکران عمومی پیدا کرده است. فیلمی که هشت سال پیش با نمایش در جشنواره فیلم فجر سه سیمرغ فیلمنامه، موسیقی و بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کرده است.
داستان فیلم درباره
ارتباط شخصیت اصلی با زادگاه، خانواده و هویت گمشدهاش در شرایطی اجتماعی است که فاصله
بین انسانها زیاد شدهاست. این طرح با الهام از پژوهشی علمی که نشان میدهد لاکپشتهای
جزایر ایران پس از سی سال مهاجرت دوباره به زادگاهشان بر میگردند، نوشته شدهاست.
رویا تیموریان در کنار مسعود رایگان، بهرام رادان و پگاه آهنگرانی بازیگران اصلی
فیلم هستند که به بهانه اکران آن با تیموریان مصاحبهای کردهایم. تیموریان جزو
بازیگران معتبر و پرافتخار سینمای ایران است که تاکنون جوایز معتبری از جشنوارههای
داخلی و خارجی کسب کرده است. از جمله تندیس زرین نقش اول زن برای فیلم «زندان زنان» در جشن خانه سینما
را دریافت کرده و برای بازی در فیلمهای «قارچ سمی»، «کافه ستاره» و «شیفتگی» در
جشنواره فیلم فجر و جشنوارههای دیگر تحسین شده است.از مهمترین فیلمهای کارنامه
تیموریان میتوان به این موارد اشاره کرد: «بید مجنون»، «کافه ستاره»، «قارچ سمی»،
«زندان زنان»، «مریم مقدس»، «خانه دختر»، «شیفتگی»،«گزارش یک جشن»، «پستچی سه بار در
نمیزند»، «سنتوری»، «مرد بارانی»، «حسرت دیدار» و…
فیلم «زادبوم» بعد از ۱۰ سال مجال اکران پیدا کرده است. به نظرتان توقیف فیلمها
یا به هر شکلی عدم نمایش آنها، چه تاثیری در کارنامه بازیگر گزیدهکاری مثل شما و
در کل روندی که میخواهید طی کنید، دارد؟ ضمن اینکه شما فیلمهای دیگری را هم مثل
«شیفتگی» دارید که هنوز بعد از چند سال، اکرانش در هالهای از ابهام قرار دارد. نسبت
به عدم نمایش فیلمها چه تحلیلی دارید؟
من چهار فیلم توقیفی دارم. «سنتوری» که بعد از چند سال بدون اکران به شکل
غیرمجاز بیرون آمد و به خاطر همین مسئله تهیهکننده فیلم یعنی فرامرز فرازمند سکته
و فوت کرد. فیلم «شیفتگی» که کار بسیار پرزحمتی بود که با آن در جشنواره فجر و جشن
منتقدان کاندید سیمرغ شدم و چهار سال است نمایش داده نشده و کارگردانش علی زمانی
عصمتی به خاطر همین بلاتکلیفی به شدت افسرده شده است. او فیلمنامههای بسیار زیبا
و خلاقانهای دارد ولی به هر دلیل نمیتواند فیلم بسازد و الان سراغ فیلم مستند
رفته است. «خانه دختر» ساخته شهرام شاهحسینی که مشکلات عجیبی دارد و از درک و فهم
سینماگران خارج شده است! یکسری مانع تراشیهایی برای «خانه دختر» شده که واقعا از
آن سر درنمیآوریم! فیلم «زندان زنان» ساخته منیژه حکمت هم بود که بعد از چند سال
با کلی سانسور اکرانش کردند و نسبت به آن اجحاف شد. و «زادبوم» که یک فیلم شریف،
انسانی، وطن دوستانه و در راستای تحکیم خانواده است و ۱۰ سال دستخوش سیاستهای
مختلف شده است. ۱۰ سال قبل این فیلم ساخته شد و هشت سال پیش در جشنواره فجر برنده
سه سیمرغ شد که مهمترین آن جایزه از نگاه ملی است. الان اعلام کردهاند که این
فیلم رفع توقیف شده است اما از نظر من رفع توقیف فقط یک شعار است. برای اینکه
همین فیلم هم کلی سانسور شده و اکرانهایی به آن تعلق میگیرد که به عمد در بدترین
زمانهاست تا به این شکل فیلم هیچ مخاطبی نداشته باشد. این شکل اکران از توقیف هم
بدتر است. درواقع به این شکل به عوامل گروه فیلمسازی توهین میکنند. حوزه هنری هم
فیلم را نمایش نمیدهد. در حالیکه خودش تهیه کننده فیلم بوده و این سوال را ایجاد
میکنند که اگر سناریو و فیلم بد بوده، چرا الان بعد از ۱۰ سال این واکنش را نشان
میدهید؟! اغلب سینماهای شهرستانها زیر نظر حوزه هنری هستند و فیلم در آنها اکران
نمیشود. جز یکی دو تا سینما در شهرستان که مثلا اکرانش را صبح و ظهر میگذراند و
این با عدم اکرانش فرقی نمیکند. مشکل اصلی این است که تهیهکنندهها چون خودشان
سینمادار هم شدهاند به خاطر اینکه فیلمشان بعدا با این مشکل حوزه هنری مواجه
نشود، از حوزه هنری پیروی میکنند. و این سیستم پیچیدهای است که نسبت به فیلمهای
دغدغهمند و تاثیرگذار، بدترین رفتار را نشان میدهد. با وجود این اتفاقات، توقیف
فیلم که محترمانهتر بود تا رفع توقیف! چون این شکل اکران از توقیف آن هم بدتر
است. من به عنوان بازیگر، فیلمها را با دقت و وسواس و به شکلی کاملا گزیده انتخاب
میکنم. ۱۰ سال پیش «زادبوم» را بازی کردم. طبیعی است که میخواهم مردم، منتقدان، رسانهها
و همکارانم فیلم من را ببینند تا بازخوردش را ببینم و اشکالاتش را بفهمم. یا مثلا
فیلم «شیفتگی» را هر کسی دیده، میگوید جزو بهترینهای بازی من و جزو بهترین فیلمهای
۱۰ سال اخیر سینمای ایران است. اما من از دیده شدن بازیام در این فیلم اثرگذار محروم
هستم. این وقفهها و توقیفها باعث میشود که انگیزههای بازیگران از بین برود. یا
مثلا در فیلم «خانه دختر» حضوری کوتاه دارم اما این حضور بسیار در فیلم اثرگذار
است، چون روایت فیلم را پیش میبرد. ولی این فیلم هم توقیف شده است. باید پرسید که
بالاخره ما باید چه کار کنیم؟! فیلم خوب بازی کنیم یا فیلم بد؟! چهل سال است که
عمرم را در بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون گذاشتهام اما با این توقیفها دیگر
هیچ چیزی برای من استحکام گذشته را ندارد. من عاشق حرفهام هستم چون عاشق مردمم هستم
و در فیلمهایی بازی میکنم که به شعور و سواد و زیباییشناسی مردم احترام میگذارند،
ولی آنها را به این شکل از دیده شدن توسط مردم محروم میکنند.
بازی شما در «زادبوم»، تفاوت چشمگیری با بازیهای دیگر شما دارد، چراکه نقشتان
را به شکلی بسیار برونگرا و همراه با برون ریزیهای حسی بازی کردهاید. به نظرتان
نقش شما چقدر با شخصیتپردازی همراه بود و چقدر تناسب لازم را با داستان داشت؟ شیوه
تعاملتان با کارگردان به چه شکل بود؟
چون این دومین همکاری من با ابوالحسن داودی بود،کاملا به شناخت لازم از ایدهآلهای
ذهنیاش رسیده بودم و کاملا با روحیات و سلیقهاش آشنا شده بودم چون بسیار دقیق و
مهندسی شده به جزئیات توجه میکند. شخصیت زنی که بازی کردم یک زن فعال، پژوهشگر و
محقق است و طبیعی است که که در زندگی روزمره خودش هم در مقابل دیگران خیلی اکتیو و
برونگرا رفتار کند. در واقع الان هم که فیلم را میبیینم، چون فیلمی نیست که تارخ
انقضا داشته باشد، این شکل بازیام را باور پذیر میدانم. به نظرم فیلم خیلی
باارزشی است که میتواند روابط خانوادگی را به این سادگی کنار هم قرار دهد و
تشویق کند به اینکه همدیگر را ببخشید، چون همدیگر را و در کل وطن خودتان را دوست
دارید.
شیوه روایت در «زادبوم» به شکلی است که با استفاده از ایده جذاب بازگشت لاک
پشتها، زبانی استعاری و سمبلیک پیدا میکند که جهانشمول است و هر کسی در هر جای
جهان میتواند با آن رابطه همدلی برانگیزی برقرار کند. نظرتان درباره این ویژگی
مهم «زادبوم» چیست؟
طرح این لاک پشتها، طرح رضا میرکریمی بود و داودی بدون اینکه بخواهد اشاره
یا تاکیدی گلدرشت داشته باشد، آنقدر خوب این ایده را بسط و گسترش داده که به قول
شما کاملا به فیلمی جهان شمول بدل شده است. قطعا این جهانشمولی میتواند جزو
امتیازات مهم فیلم محسوب شود. نشان میدهد که در سراسر دنیا این روابط خانوادگی و
عاشقانه و دوستانه میتواند نمود عینی پیدا کند و توجه به ریشهها تشدید شود. در
واقع فیلمی است که در تمام جهان میتوانند با آن رابطه موثری برقرار کنند.
امسال سال سیطره فیلمهای کمدی است که طبعا سینمای ایران را به یک سینمای تک
ژانری بدل میکند. به نظرتان این شیوه نمایش فیلمها که اغلبشان را فیلمهای کمدی
تشکیل میدهند، سینمای اجتماعی از نوع دغدغهمندش را کمرنگ نمیکند؟ نباید در چینش
فیلمها برای اکران،تنوع ژانر را هم درنظر گرفت؟
به شدت به تولید و اکران همهگونه فیلم در همهگونه ژانری اعتقاد دارم. همه
نوع سلیقه باید مجال بروز پیدا کند. به این شکل تماشاگر بیشتری به سینما میآید،
چون حق انتخاب بیشتری دارد. مسئله اکران به مسئلهای بسیار پیچیده و عجیب و غریب
تبدیل شده است، ولی مطمئن هستم که سالیان سال است که عدالتی در اکران دیده نمیشود.
درصورتی که باید به همه سلیقهها و جهانبینیها احترام گذاشت تا به این شکل به
مخاطب فیلمها و به نیازهایشان احترام بیشتری گذاشته شود.
محسن جعفری راد
There are no comments yet