آرش لاهوتی، مستندساز جوانی است که بهگفته خودش از حدود ۱۰ سال پیش وارد
عرصه فیلمسازی شده است. لاهوتی اولین مستندش را با نام «من عشقبازم» ساخت و آن را
در فستیوالهای گوناگونی شرکت داد و توانست با این فیلم جایزه جشنواره لوئیزیانای آمریکا
را از آن خود کند. وی که علاقهمند پرداختن به سوژههای انسانی و زنده است فیلمهای
چون «۴۷/۲»، «من عشقبازم»، «راننده و روباه»، «پهلوان و خرقه»
را در کارنامه خود دارد. او پیش از این، دو بار در جشنواره بینالملی سینماحقیقت
برنده جایزه بهترین کارگردانی برای فیلم «۴۷/۲» و تندیس بهترین فیلم
بخش آزاد جشنواره بینالملی سینماحقیقت برای فیلم «راننده و روباه» شده است. وی
با مستند «راننده و روباه» علاوه بر حضور در بیش از ۳۵ جشنواره مستند در جهان،
جوایز متعددی نیز دریافت کرده است؛ جایزه هوگوی طلایی بهترین فیلم مستند جشنواره
فیلم شیکاگو در آمریکا، جایزه بزرگ نانوک طلایی بهترین فیلم مستند جشنواره فیلم
مستند فلاهرتیانا در روسیه، جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم مستند بیگاسکای
در آمریکا، جایزه بهترین کارگردان مستعد جشنواره اوپنسیتیداک در انگلستان، جایزه
دانشجویان سینمایی جشنواره روزهای مستند کیاف در اوکراین، جایزه بهترین مستند بخش
داوران مطبوعات سینمایی جشنواره پیامی به بشریت در روسیه و جایزه بهترین مستند
جشنواره فیلم ایرانیان سانفرانسیسکو در آمریکا.
لاهوتی امسال با فیلم «آبی
کمرنگ» در دهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت خوش درخشید و توانست برنده سه
جایزه تندیس بهترین فیلم مستند بخش بینالملل، تندیس بهترین مستند بخش آوینی و
تندیس بهترین تدوینگر جشنواره شود و با این فیلم در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر
بخش مستند حضور دارد.
شما در مستند «آبی
کمرنگ» سراغ چهار جانباز اعصاب و روان رفتید؛ تاکنون فیلمهای زیادی در مورد
جانبازان ساخته شده است، فیلم شما چه نگاه تازهای به جانبازان دارد؟
فیلم من تفاوتهای فراوانی نسبت
به آن فیلمها دارد. تمرکز اصلی فیلم بر چهار شخصیت اصلی قصه است و زندگی اجتماعی
این افراد در داخل و خارج از آسایشگاه بهتصویر کشیده میشود. درواقع فیلم دارای
دونیمه است دوسوم آن در درون آسایشگاه و مابقی در بیرون از آنجا میگذرد. در
مستند «آبی کمرنگ» به بیان زندگی چهار جانباز اعصاب و روان در یکی از بیمارستانهای
روانپزشکی تهران میپردازیم. این جانبازان که در جنگ تحمیلی ایران و عراق مجروح
شدهاند، سالهای بسیاری است که در کنار یکدیگر زندگی میکنند.
دغدغه شما برای ساخت چنین مستندی
چه بوده است؟
برایم بسیار مهم است که بتوانم
کاری کنم تا فاصله جانبازان اعصاب و روان با جامعه کمتر شود. از روزی که ایده فیلم
شکل گرفت تا روزی که پلان آخر فیلمبرداری شد، این دغدغه در من وجود داشت، اگر «آبی
کمرنگ» بتواند ذرهای این احساس را در دل مخاطب و خود کاراکترها ایجاد کند، فکر میکنم
فیلم کار خود را انجام داده است، این برایم بسیار ارزشمند بود که پس از نمایش فیلم
در سینماحقیقت و استقبال بسیار خوبی که از آن شد، بسیاری از تماشاگران همین مفهوم
را از فیلم برداشت کردند. به اعتقاد من کار فیلم مستند قضاوت نیست همانطور که عرض
کردم، قصدم این بود که بتوانم تاحدودی نگرش مردم را نسبت به این موضوع تغییر دهم
زیرا بسیاری از جانبازان اعصاب و روان میتوانند تحتنظر پزشک به زندگی عادی و
اجتماعی برگردند.
پروسه ساخت «آبی کمرنگ» چه مدت
زمان برد؟
برای ورود به بیمارستان و کسب
اجازه فیلمبرداری، هشتماه زمان صرف شد و درنهایت به تیم سهنفرهای شامل
فیلمبردار، صدابردار و من اجازه ورود و فیلمبرداری دادند. درنهایت از مرحله تحقیق
و پژوهش که همزمان با دریافت مجوز انجام میشد تا مونتاژ نهایی فیلم، یکسال و هشتماه
زمان طی شد. پروسه طولانی را برای پیدا کردن کاراکترها طی کردیم و ضمن مشورت با
مشاوران، مصاحبههایی طولانی نیز با خود جانبازان انجام دادیم که درنهایت به این
افرادی رسیدیم که در مستند «آبی کمرنگ» حضور دارند و ما زندگی و مشکلات آنها را
روایت میکنیم.
در فیلم شما برخلاف پرترههای مستند،
از نریشن و نشاندن سوژه جلوی دوربین و حرفزدنها خبری نیست؛ لطفا کمی از ساخت و فرم
روایی فیلم صحبت کنید؟
درست گفتید؛ این فیلم اثری از
نریشن و مصاحبه ندارد و من تلاش کردم صرفا مشاهدهگر باشم. فیلم نظارهگر است و بهجای
اینکه در آن مصاحبه ببینیم و کاراکترهای فیلم را مستقیم خطاب قراردهیم، بیشتر سعی
شده در آن، کاراکترها در ارتباط با یکدیگر بروز پیدا کنند. خیلی از آنها ۳۰ سال
است در بیمارستان بستری هستند و با یکدیگر همانند یک خانواده شدهاند. به اعتقاد
من زندگی این افراد آنقدر دارای اتفاقات منحصربهفرد است که میتواند دستمایه
چندین فیلم مستند و داستانی قرا گیرد.
فکر میکنید یک فیلمساز تا چه حد باید در زمینه پخش
فیلم خود تصمیمگیرنده باشد؟
بهنظر من حق فیلمساز است که نگران فیلمش باشد. مستندهای بلند ما فقط در دو
جشنواره سینماحقیقت و فجر بهنمایش درمیآید و بعد از آن فیلم عملا بهفراموشی
سپرده میشود. بنابراین طبیعی است که مستندسازان دوست داشته باشند فیلمهای خود را
به مخاطبان خارج از ایران هم عرضه کنند. این دید منفی که درباره ارسال فیلمها به
جشنوارههای خارجی وجود دارد، باید برطرف شود. در ایران فیلمهای خوبی ساخته میشود
و حق این فیلمهاست که در خارج از کشور هم دیده شوند. خوب است تسهیلاتی در نظر
گرفته شود و تمهیدی صورت بگیرد تا این قضیه محدود نشود؛ چرا که سینمای مستند ما
پتانسیل این امر را دارد و به اعتقاد من چند پله جلوتر از سینمای داستانی است.
بهعقیده شما بهعنوان کارگردان فیلم «آبی کمرنگ»
چرا مستندتان در جشنواره بینالملی سینماحقیقت مورد استقبال مخاطبان و داوران
جشنواره قرار گرفت؟
فکر میکنم وقتی اثری بر دل سازندگانش بنشیند
این انرژی به مخاطبان فیلم نیز منتقل میشود، البته فکر میکنم صداقت و سادگیای
که در کلام و رفتار شخصیتهای فیلم وجود دارد نیز در این توجه موثر است. باتوجه به
حجم استقبال و اتفاقاتی که برای فیلم در جشنواره سینماحقیقت افتاد با انرژی زیادی
سراغ فیلم بعدیام خواهم رفت.
بهنظر شما قرارگیری فیلمهای مستند در بخش
اکرانهای «هنروتجربه» برای سینمای مستند ما کافی است؟
ما مستندسازان تا قبل از این فکر میکردیم کاش
میتوانستیم فیلمهایمان را در سینماها بهنمایش بگذاریم که حالا این فرصت بهوجود
آمده است و فینفسه اتفاق خوبی است و امیدوارم اتفاقهای خوبی بیفتد. برای
من بسیار جالب بود وقتی آنونس فیلم «آتلان» را در تلویزیون دیدم، احساس خوبی به من
دست داد. بهنظرم گستره نمایش فیلمهای مستند فقط به اینجا ختم نمیشود
و تاثیرات دیگری هم دارد؛ همین که آنونسها از تلویزیون پخش میشود، پوسترهای
مستند در مطبوعات چاپ میشود، توجه رسانهها و… همه اینها به تهیهکنندگان و
مستندسازان یاد میدهد که حرفهایتر باشند. بهنظرم یکی دیگر از تاثیرات مهم
و مثبت این اتفاق، این است که تهیهکنندگان خصوصی تشویق میشوند تا در سینمای
مستند سرمایهگذاری کنند و باید بدانند اگر فیلم خوبی تولید میکنند بهجز فروختن
به تلویزیون امکان دیگری هم برای کسب درآمد از آن وجود دارد. این مسئله کمک زیادی
میکند و موجی عجیب در مستندسازی بهراه خواهد افتاد. فکر میکنم اساسا سینمای «هنروتجربه»
نقش بسیار مثبتی در دیدهشدن فیلمهای مستند ایفا میکند البته ایراداتی هم نسبت
به پراکندگی سانسهای نمایش آن وارد است؛ البته هیچ تجربهای از خطا مبرا نیست و بهشخصه
فکر میکنم جذابیتهای اکران فیلمهای مستند میتواند باعث تشویق تهیهکنندگان
خصوصی جهت سرمایهگذاری در این ژانر سینمایی شود.
سینمای ایران «اسکار» فیلم داستانی را گرفته
ولی با اینحال که سینمای مستند جوایز بیشمار بینالملی نسبت به فیلم داستانی
گرفته، هیچوقت نتوانسته در اسکار حضور داشته باشد و جایزه اسکار را ببرد. بهنظر
شما سینمای مستند ایران هم میتواند برنده اسکار مستند شود؟
فکر میکنم نحوه ورود فیلمهای مستند به اسکار
مقداری پیچیده است و بیشتر بهنحوه اکران آن و استقبال از آن در آمریکا مربوط میشود.
حتی بسیاری از بهترین مستندهای سال اروپا نیز درنهایت به فهرست نامزدهای اسکار راه
پیدا نمیکنند.
عوامل مستند «آبی کمرنگ»
عبارتنداز:
تهیهکننده، کارگردان و تدوینگر: آرش لاهوتی، تصویربردار: صادق سوری،
صدابرداران: هادی ساعدمحکم و علی علوی، صداگذار: مهرشاد ملکوتی، آهنگساز: افشین
عزیزی، مدیرتولید: مرتضی ابراهیمی.
این فیلم محصول شبکه مستند سیماست.
رضا پورزارعی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است