برای
نقد و بررسی فیلم «خشکسالی و دروغ» باید دست نگه داشت. پیش از آنکه فیلم را با
تئاتر محمد یعقوبی یا اجراهای مختلف آن بسنجیم باید بپرسیم کدام فیلم است که میتواند
باوجود ۴۸ مورد اصلاحیه سینمایی، دوبلهشدن، تغییر موسیقی و اصلاحات محتوایی جان
سالم بهدرببرد؟
فیلم «خشکسالی
و دروغ» از جشنواره فجر سال گذشته بازماند و در حال حاضر سومین فیلمی است که در
سال جاری از سوی حوزه هنری تحریم شده است. همچنین باوجود تعداد پایین تیزرها و عدم
وجود تبلیغات محیطی، فیلم توانسته است فروش قابل قبولی داشته باشد. با پدرام
علیزاده؛ کارگردان جوان سینمای کشور به مناسبت اکران این فیلم به گفتوگو نشستهایم
که در ادامه میخوانید.
فیلم
«خشکسالی و دروغ» به جشنوارههای بینالمللی مختلفی راه یافته، تا کنون چه اتفاقات
بینالمللی برای فیلم افتاده است؟
فیلم
ما تا به امروز در هفت جشنواره حضور پیدا کرده که هنوز بخشی از آنها اطلاعرسانی
نشده است. این فیلم در جشنوارههای لندن، هیوستون آمریکا، واشنگتن دیسی، چنای
هند، هانوی ویتنام و فیلمهای ایرانی استرالیا و تورنتو پذیرفته شده است.
با
این اتفاقات بهطور حتم پخشکننده خوبی دارید. پخش بین الملی فیلم برعهده کیست؟
پخش
فیلم را محمد اطبایی بر عهده دارد. درگذشته مرسوم بود که فیلمسازان علاوه بر
پروانه نمایش باید پروانه نمایش خارجی نیز دریافت میکردند. خوشبختانه در حال حاضر
این معضل حل شده است اما به این دلیل که صدور پروانه نمایش ما هفت ماه زمان برد،
متاسفانه ما جشنوارههای الف دنیا مانند برلین، کن و ونیز را از دست دادیم. اگر میخواستیم
در آنها شرکت کنیم سوءتفاهمی پیش میآمد که لابد میخواهیم از نداشتن پروانه
نمایش سوءاستفاده کنیم.
به
هرحال سوءتفاهمات زیادی درباره فیلم شما رخ داد. اخیرا هم که حوزه هنری فیلم شما
را تحریم کرد. مشکل حوزه چه بود؟
شاید
باور نکنید اما من هم مشکل حوزه را با این فیلم نمیدانم. متاسفانه همه فیلمها
موظفند فیلم مجوزگرفتهشدهشان را برای حوزه هنری بفرستند تا آنها نظرشان را
اعلام کنند. نکته عجیب اینجاست که دوماه و نیم قبل از اکران، فیلم را تحویل
حوزه هنری دادیم. حوزه هنری سه ویژگی را برای فیلم در نظرمیگیرد؛ در سرگروه با
فیلم قرارداد میبندند، در سرگروه با فیلم قرارداد نمیبندند اما در سینماهای
زیرمجموعه پخش میکنند یا آنکه اصلا فیلم را پخش نمیکنند. خوشبختانه به ما شماره
یک تعلق گرفت و گفتند آنقدر فیلم خوب است که بروید و با سینما آزادی قرارداد
ببندید. ما هم خیلی خوشحال شدیم.
پس
چطور از سرگروهی به تحریم رسید؟
دقیقا
روز پنج مهرماه به ما اطلاع دادند که مشکلی بهوجودآمده است و حوزه نمیخواهد فیلم
را اکران کند. من به حوزه هنری رفتم اما هیچ عزیزی به ما اجازه صحبت نداد.خیلی سعی
کردم محمدحمزه زاده یا مجید مومنیشریف را ببینم که ممکن نشد و آقایان من را به
حضور نپذیرفتند. در نهایت مشاور محمد حمزهزاده را دیدم و گفتم خیلی دلم میخواهد
بدانم مشکل فیلم چه بوده است؟ او به من جواب داد من که فیلم را ندیدهام. من خیلی جا
خوردم ولی بعد فهمیدم یک شورای پنجنفره فیلم را میبینند و نظر میدهند اما به
این دلیل که این مسئله یک موضوع درون سازمانی است هیچ توضیحی هم به من ندادند. این
موضوع جای تعجب و تاسف داشت. این اتفاق در شرایطی افتاد که ما حتی تمام درو دیوار
سینما آزادی را از «خشکسالی و دروغ» پر کرده بودیم.
با
این اتفاق «خشکسالی و دروغ» سومین فیلم تحریمی حوزه هنری محسوب میشود.
ما دومین
فیلم تحریمی هستیم. چون تحریم «فروشنده» تقریبا نامحسوس است و یک تعداد سانس و
سینماهای شهرستان حوزه را داشت. «لانتوری» اما بهطور کامل تحریم شد. الان هم فیلم
«آس و پاس» با مشکلاتی مواجه است که احتمالا بهدلیل ایام عزاداری است. همیشه
دلایل مختلف است. برای فیلم ما میگفتند که سالن خالی ندارند. درحالی که همزمان
با فیلم ما، فیلمی هم اکران نشده بود. حوزه هنری در تهران تنها سینمای آزادی را در
اختیار دارد اما این قدرت در شهرستانها خیلی بیشتر است. برای مثال این فیلم در
شهرهای همدان، زنجان، ساری، ارومیه، شهرکرد، تبریز و… هرگز اکران نخواهد شد و
این خیلی دردناک است.
مشکلی
با صداوسیما و پخش تیزر در تلویزیون نداشتید؟
ما
برای پخش تیزر به سازمان صداوسیما مراجعه کردیم. آنها بعد از تماشای فیلم اعلام کردند
که ما در کل به این فیلم بیست تیزر تلویزیونی و بیست زیرنویس میدهیم. ما دیده
بودیم که برخی از فیلمها تا چهارصد تیزر داشتهاند. بههرحال درخواست کردیم تا مبلغی
بپردازیم و تیزر تلویزیونی بخریم. قرار بود ۱۵میلیون تومان برای تیزر بپردازیم اما
گفتند که قرارداد زیر سیمیلیون تومان نمیبندند که ما هم پذیرفتیم.
سیمیلیون
تومان در ازای پخش چند تیزر بود؟
تیزرهای
فرهنگی هنری تا ۹۵درصد تخفیف میگیرد. من خیلی خوشحال شدم چون با این حساب سیمیلیونتومان
مبلغی حدود ۴۲۰میلیونتومان میشود. فکر کردم با این مبلغ ما یک مانورسینمایی در
صداوسیما میدهیم. آن دوستی که هزینه را محاسبه کرد به ما گفت که هزینه تیزر در
برنامههای پربیننده ثانیهای ۲۷ میلیون تومان است. ما با این رقم میتوانستیم
کمتر از ۱۰ تیزر در صداوسیما داشته باشیم. بنابراین از این کار صرف نظر کردیم.
هیچکدام
از بازیگران شما در صداوسیما ممنوع الکار نبودند؟
خوشبختانه
نه.
با
این حساب به سراغ بیلبوردهای شهری نرفتید؟
اعداد
و ارقام بیلبورد خیلی بالاست. ۲۵ یا سیمیلیونتومان قیمت یک بیلبورد برای ۱۰ روز
است. این هزینه برای فروش سینمای ایران بسیار غیرمنطقی است. متاسفانه در سینمای
ایران وقتی فیلمی فروش میکند ۱۴درصد از فروش کل آن کسر میشود. ۹درصد آن بهعنوان
مالیات و ۵درصد بهخاطر عوارض شهرداری است. سوال این است که مگر شهرداری برای آن
فیلم یا فیلمساز چه کاری انجام میدهد؟ در واقع فروش فیلم بین ما و سینمادار تقسیم
میشود و گرفتن پول از سینمادارها زمان زیادی میبرد.
در
نهایت هم باید با تهدید پخشکننده و تهیهکنندگان مواجه شود.
نمی
دانم چرا سه شماره حساب در سیستم گیشه ما وجود ندارد که پول بلیت به حساب
سینمادار، مالیات و عوارض و پخشکننده واریز شود. چطور میشود این سیستم ساده به
فکر مسئولان ما نمیرسد؟!
فیلم
از جشنواره فجر سال گذاشته هم کنار گذاشته شد، دلیل آن چه بود؟
متاسفانه
ما یک فرصت فوقالعاده تبلیغاتی را از دست دادیم.
شایعاتی
درباره سوژه فیلم مطرح شده بود که موضوع فیلم خیانت است و به آن پرداخته نمیشود
اما این موضوع صحت نداشت. واقعا مشکل جشنواره با فیلم چه بود؟
بخشی
از این اتفاق اشتباه ما بود. این فیلم اقتباسی از روی نمایشنامهای است که در دولت
قبلی دوبار و در دولت فعلی یکبار از سوی خود محمد یعقوبی اجرا داشت. میدانم در
شهرهای دیگر و با تیمهای دیگر هم اینکار بسیار اجرا شده است. نمایشنامه و فیلم-
تئاتر کار هم در بازار موجود بود و همه مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد را داشتند. ما هم
ملاحظات شورای پروانه ساخت را در فیلم رعایت کرده بودیم اما پیش از تشکیلشدن هیات
داوری جشنواره فجر، فیلم را تحویل شورای پروانه نمایش دادیم و این اشتباه باعث
متوقفشدن فیلم شد. با این توقف صورت جلسهای تنظیم شد و به هیات داوری جشنواره
اعلام کردند که در مورد فیلم رایگیری صورت نگیرد.
دلیل
آن کار چه بود؟
بعدا
که ما مراجعه کردیم گفتند؛ به دلیل آرامش و مصلحت جشنواره و مصلحت خود شما ترجیح
میدهیم که این فیلم در جشنواره نباشد.
این
پرونده در نهایت چه زمانی حل و فصل شد؟
ما
تقریبا با تمام اعضای شورای پروانه نماش جلسه داشتیم و متوجه شدیم در برداشت از
این فیلم سوءتفاهمهایی ایجاد شده است. برطرف کردن این سوءبرداشتها زمان زیادی را
از ما گرفت.
مشکلات
با توضیحات برطرف شد یا اصلاحات؟
قرار
بود سه تا از سکانسهای اصلی از فیلم حذف شود؛ یعنی سکانس تختخواب، سکانس رفتن
میترا به خانه آرش و سکانس آخر فیلم. با این اتفاق ۱۸ دقیقه از فیلم کنار گذاشته
میشد که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
فیلم
اصلاحات زیادی دارد. چرا؟
ما ۴۸
مورد اصلاحات روی فیلم انجام دادیم. فکر کنم در این زمینه رکورددار هستیم. خوشحالم
که با همه این جرح و تعدیلها فیلم انسجام خودش را حفظ کرده است. ما هیچوقت متوجه
نشدیم که مشکل دوستان پروانه نمایش با این فیلم دقیقا چه بود. من درک میکنم که برخی
از مضامین سیاسی در جشنوارهای که به اسم انقلاب برگزار میشود خیلی زیبنده نباشد
اما فیلمی که یک معضل اجتماعی و خانوادگی را مطرح میکند چرا با این همه مشکل
مواجه میشود؟! در این فیلم مسئله خیانت مطرح میشود اما خیلی جزیی به آن پرداخته
شده است.
غلامرضا
موسوی؛ رئیس صنف تهیهکنندگان است. آیا پیگیریهای او نیز نتیجهای نداده است؟
در خانه
سینما بندی وجود دارد که نباید از عوامل خارج از صنف خانه سینما برای ساختن یک
فیلم استفاده کنید و آنها باید عضو خانه سینما باشند اما وقتی برای فیلمی مشکل ایجاد
میشود سکوت کامل خانه سینما را در برابر آن میبینیم. دردناکتر از آن سکوت صنف خودت
است؛ کانون کارگردانان خانه سینما که صنف اثرگذاری است بهطور قطع باید به مشکلات همه
این دست فیلمها بپردازد اما آنها هم سکوت میکنند. خوشبختانه انجمن تهیهکنندگان
مستقل، در این رابطه یک بیانیه داد. دلیل آن هم بهطورقطع بهخاطر حضور غلامرضا موسوی
است.
امیدوارم
سینمای ما از خشکسالی و رکود نجات پیدا کند. با وجود این مشکلات فیلم به فروش
بالای یک میلیارد رسید. این فروش با وجود ستارههای سینما و تئاتر کم نیست؟
فروش
بدی نیست. به این دلیل که اکران فیلم همزمان با بازگشایی مدارس آغاز شد و یک هفته
هم در ایام محرم، سینماها تعطیل بودند. یکمیلیارد و دویست میلیونتومان برای ۱۷
روز اکران، فروش فوقالعادهای است. آن هم در شرایطی که ما اجازه تبلیغات ماهوارهای
نداشته و تیزر تلویزیونی و تبلیغات شهری و سالنهای پر تعداد حوزه هنری را هم در
اختیار نداریم و تنها حمایت و محبت مردم و تبلیغات خود آنهاست که فیلم مورد لطف و
حمایتشان قرار گرفته است. اطمینان داشته باشید در هشت هفته باقیمانده فیلم فروش
بسیار بالاتری خواهد داشت. این فیلم در بخش خصوصی و با هزینه شخصی ساخته شده است و
بازگشت سرمایه در آن برای ما بسیار مهم است. بههمین دلیل سپاسگزار مخاطبان سینما
هستم که تا امروز به بهترین شکل از فیلم حمایت کردند و خودشان بهترین تبلیغ برای
فیلم بودهاند.
منظور
من این است که گلزار سوپراستاری است که بعد از مدتها روی پرده دیده شده است.
طبیعی است که سوپراستار باید بتواند مردم را به سینما بکشاند.
به
نظر من از دوسال قبل کارکرد بازیگرها تغییر کرده است و درحال حاضر داستان و فیلم
برای مردم اهمیت دارد. بازیگرها دعوتنامهای برای فیلم هستند و ویترین ورود به
سالن سینما به حساب میآیند. باورکنید تبلیغات خیلی مهم است هنوز عدهای از اهالی
سینما هستند که نمیدانند «خشکسالی و دروغ» اکرانشده است و تصور میکنند فیلم
هنوز مشکل دارد.
فیلم
داستان بسیار خوبی دارد. آیا انتخاب گلزار برای این بود که فیلم فروش بالایی داشته
باشد؟
انتخاب
او چند دلیل دارد. قبل از کار خیلیها میگفتند که با او کار نکن آدم سخت و اذیتکنندهای
است و کمی من را از او ترسانده بودند. در اولین جلسهای که با او قرار گذاشتیم
فهمیدم چه انسان دوستداشتنی و خوشقلبی است. هر چه این آشنایی بیشتر شد دیدیم که
چه بازیگر منضبطی است. او خودش را بهطور کامل در اختیار من و محمد یقوبی؛
بازیگردان فیلم گذاشت. بهنظر من چیزهایی که درباره او گفته میشود ناشی از حسادت
و دشمنی است. یکی از شیرینترین اتفاقات این فیلم برای من کارکردن با رضا گلزار بود.
یعنی
رفتارهای خاصی را که شایع است از او ندید؟
من در
زمان دستیاری بازیگرهایی را دیدم که حتی استار هم نیستند چه برسد به سوپراستار اما
رفتارهایی تعجبآور از آنها میبینید که بسیار غیرحرفهای است. آنها فکر میکنند
سوپراستار فلان غذا را نباید بخورد یا بهطور حتم باید ماشین مدل بالا دنبال آنها
برود. اینها رفتارهایی است که اتفاقا سوپراستارها به آن فکر نمیکنند. روز اول که
از او دعوت کردم گفتم، بیا با هم تمرین کنیم. فکر میکردم میگوید مگر فوتبال است
که باهم تمرین کنیم اما گفت، من آمادهام و هر زمان که بخواهید با هم تمرین میکنیم
و خوشبختانه در دو لوکیشن اصلی فیلم بسیار با هم تمرین کردیم.
محمد
یعقوبی هم در تمرینها حضور داشت؟
بله؛
او بی اندازه روی متنش حساس است و حتی اجازه نمیدهد که یک واو را جابهجاکنید. او
یک آدم بسیار سختگیر است اما چون این سختگیری در جهت بهترشدن کار وجود دارد دلچسب
میشود. ممکن است او در بعضی لحظات حتی از من ناراحت هم شده باشد اما قرار بود این
فیلم اجرای من از آن متن باشد.
پس
برای فیلم لحظات و صحنههای تازه مینوشت؟
بله؛
همه بخشها را خودشان مینوشتند. به این دلیل که سینما عامتر است. بههرحال ما
باید تغییراتی را در متن اعمال میکردیم. خوشبختانه این تغییرات با رضایت او انجام
شد. هفتهای یکبار بخشهای جدید را میخواندیم و به نتیجه میرسیدیم. بعد از
اضافهشدن بازیگرها ما از دورخوانی ساده شروع کردیم، وارد لوکیشن شدیم و به
میزانسن اصلی رسیدیم، بعد با دوربین هندیکم صحنهها را ضبط میکردیم و در دفتر در
موردشان با هم بحث میکردیم.
از
کجا گلزار را انتخاب کردید؟
به دو
دلیل. من احساس کردم او با فیلمهایی چون «مادر قلب اتمی» و «دلم میخواد» رویهاش
را عوض کرده و از یکسری انتخابهای اشتباهی که در گذشته داشت و انتخابهای خوبی که
نمیکرد فاصله گرفته است. شک ندارم اگر آن دو فیلم اکران میشد کسی از من نمیپرسید
چرا با گلزار کار کردید. علاوه بر آن، او بازیگری است که به پختگی رسیده، گلزار
بازیگر واقعا خوبی است اما انتخاب هایی که در چند فیلم کرد به نفع او تمام نشد. در
فیلم بهمن فرمانآرا، نقش یک معتاد را بهخوبی بازی کرده است. آن هم باوجودی که او
هیچوقت تن به نقشهای منفی نداده است.
با
این وجود پذیرش او بهعنوان آدم فرهیختهای که تصویر ساموئل بکت و صادق هدایت روی
دیوار اتاقش دارد برای ما سخت است اما پیمان معادی را در همین نقش و در تئاتر باور
کرده بودیم.
شاید آن
تصویرها گمراهکننده بوده است و من کارگردان کمتر او را در رابطه با شغلش نشان دادهام.
البته باید بگویم که آدمهای هنری ما تیپهای خاصی دارند و کمی ژولیده بهنظر میآیند.
آرش قصه ما جزو آدمهای فرهیختهای است که چهره آراستهتری دارد. تیم بازیگری این
فیلم بسیار درخشان است و شک ندارم که بهدلیل نرفتن فیلم به جشنواره فجر به علی
سرابی و رضا گلزار ظلم شده است. مطمئن هستم که در بدترین حالت علی سرابی، کاندیدای
سیمرغ میشد و بازی گلزار چشمها را بهخود خیره میکرد. در مورد آیدا کیخایی و پگاه
آهنگرانی هم همینطور.
بازی
علی سرابی بسیار درخشان است و اصلا جنس بازی او در این نقش بسیار متفاوت از تئاتر
آن است؛ حتی در لحن.
آیدا
کیخایی و علی سرابی حدود ۱۷۰بار این نقش را اجرا کرده و متن را مال خود کردهاند.
نکته بسیار درستی درباره لحن او گفتید. در تئاتر حتی علی سرابی طور دیگری حرف میزند.
این بازیگر اتفاق بزرگی را رقم زد.
اتفاقا
بازیگران تئاتری فیلم، خیلی بازی خوبی ارائه داده بودند. چطور این تجربه از تئاتر
به سینما منتقل شد؟
این
ظلم سینما به علی سرابی و آیدا کیخایی است که هنوز این دو بازیگر را کشف نکرده
است. نوید محمدزاده مگر از کجا آمده است؟! شک نکنید که علی سرابی و آیدا کیخایی
سوپراستار تئاتر ما هستند. البته در تئاتر چیزی به اسم سوپراستار خیلی معنادار
نیست. من در این فیلم بیشترین بحثها و چالشها را با علی سرابی داشتم.
به
چه دلیل؟
کار
با او شیرین اما زمانبر است. به این دلیل که واقعا باید برای هر پلان قانعش میکردید.
آن هم باوجود آن همه تسلطی که به متن داشت. علی سرابی درباره یک میزانسن ساده هم، مثل
ورود از در اتاق از من کارگردان توجیه میخواست اما الان آن اتفاقات برای من خیلی
شیرین است وقتی نتیجه کار را میبینم و اینکه برای بازیگرم سادهترین میزانسن هم
مهم بود و به آن فکر میکرد.
آیا
علی سرابی برای حضور در سینما زاویه خاصی نداشت؟ البته حمیدرضا آذرنگ و سیامک صفری
هم از تئاتر به سینما رسیدند.
اتفاقا
بسیار هم استقبال میکرد. او در تئاتر واقعا زحمت کشیده و از کمترین جایگاهها به
چنین موقعیتی رسیده است برای همین کاملا آماده است که خودش را با مدیوم سینما وفق
بدهند. من به دوستان جوان خودم توصیه میکنم که واقعا تئاتر ببینند. متنهای بی
نظیری در تئاتر وجود دارد که قابل تبدیلشدن به آثار سینمایی هستند. کمتر دیدهشده
که یک نمایشنامه را به فیلمنامه تبدیل کنیم. به احتمال زیاد اگر در کار بعدی خودم
نویسنده داشته باشم بهطور قطع سراغ یک نویسنده تئاتر میروم.
در
دهههای گذشته، کارگردانها از دل تئاتر بازیگر انتخاب میکردند اما در حال حاضر
این موضوع فراموش شده است. در فیلم «مادر قلب اتمی» زوج پگاه آهنگرانی و گلزار را
داریم. آیا انتخاب پگاه از آنجا میآید؟
انتخاب
او چند دلیل داشت. نقش او در آن فیلم با این نقش بسیار متفاوت است. خیلیها به من
ایراد میگیرند که چرا پگاه آهنگرانی یک دختر اغواگر نیست اما واقعا قرار نبود این
اتفاق بیفتد. پگاه یک صورت ساده و شیرینی دارد. ما در این فیلم سعی کردیم از کلیشهها
دوری کنیم. برای مثال فکر میکنیم اگر مردی سوی زنی گرایش پیدا میکند حتما آن زن
بسیار زیباست یا اگر زنی سوی مردی کشیده میشود بهدلیل ثروت زیاد مرد است. ما سعی
کردیم بهجای استفاده از کلیشهها به خواست درونی افراد و گرایشاتشان توجه کنیم.
ما
بهطور معمول از پگاه آهنگرانی تصور دختری جوان یا نوجوانی سرخوش را در ذهن خودمان
داریم اما در «خشکسالی و دروغ» با یک زن جاافتاده لجوج و تاحدی حسود مواجه هستیم.
آیا دلیل این کار هم دوریکردن از کلیشهها بود؟
دقیقا؛
ما سعی کردیم درمورد تمام بازیگران از کلیشه پرهیز کنیم. اصلا در این فیلم ما بهجای
پیچیدگی سراغ سادگی رفتیم. ممکن است یک جدایی دلایل خیلی سادهای داشته باشد برای
مثال این امکان وجود دارد که سر برنامه تلویزیونی یک زندگی از هم بپاشد. این عدم
تفاهمات کوچک به اتفاقهای بزرگتری که آماری از آن وجود ندارد؛ یعنی طلاق عاطفی
میانجامد.
پگاه
آهنگرانی چه رابطهای با شما داشت و تا چه اندازه خودش را به کارگردان واگذار میکرد؟
حتی با دیدن او یاد بازیگران قبلی نمایش هم نمیافتادیم.
او
بازیگر درخشانی است اما سر صحنه بسیار سختگیر است و باید لحظات را باور کند تا
بازی کند. او در مواقعی که با من هم نظر بود بازی بسیار خوبی را ارائه میداد اما
زمانی که تفاوت نگاه داشتیم به چند اجرا فکر میکردیم و بعد از انجام اجراهای
مختلف به یک نتیجه قطعی میرسیدیم. یکی از شانسهای من این بود که محمد یعقوبی
علاوه بر نویسنده بهعنوان بازیگردان در کنار من بود. نمی شود زحمات یعقوبی را در
بازیها انکار کرد.
«خشکسالی
و دروغ» در تئاتر و سینما با بازیگران چهره ساخته شده است. آیا امکان ندارد که ما این
متن را بدون بازیگران شناختهشده به تصویر بکشیم؟ واقعا چرا باید چنین متن خوبی تا
این حد به بازیگر وابسته بشود؟
مهدی
محرابی و بازیگران نقشهای کوتاه ما و همینطور مارال بنیآدم که در فیلم اصغر
فرهادی بازی کرده است و در این فیلم نقش گیتی را ایفا میکند همگی چهرههای جدیدی
در سینما هستند. از طرف دیگر علی سرابی و آیدا کیخایی؛ بازیگران بسیار بزرگی هستند
اما متاسفانه برای عموم مردم یا جامعه سینمایی شناخته شده نیستند. از این جهت فیلم
بهنظر من رویکرد خوبی نسبت به بازیگران نوظهور داشته است اما من نمیتوانم درباره
تئاتر اظهار نظر کنم. درکل بازیگران به ویترین فیلم سینمایی کمک میکنند.
در
زمینه صداهای فیلم نیز اشکلاتی وجود دارد. آیا دلیل آن اصلاحات دیالوگها بود؟
شاید
باورتان نشود که ما ۱۰ نسخه متفاوت از «خشکسالی و دروغ» داریم؛ از نسخه ۱۲۲ دقیقهای
تا نسخه ۹۰ دقیقهای فعلی. ما دوبله زیادی در فیلم داشتهایم. همه بازیگران، حتی
بازیگران فرعی صدای خودشان را در صحنههایی دوبله کردند اما خوشحالم که با این
وجود فیلم انسجام خودش را حفظ کرده است و بدون شک حفظ این انسجام مدیون زحمات
تدوینگر فوقالعاده فیلم، میثم مولایی است و زحمات حسین ابوالصدق بهعنوان صداگذار
هم خیلی به این انسجام کمک کرد.
در
جایی از فیلم صدای استادمحمدرضا شجریان را میشنویم آن هم با آهنگ مشهور «بهار
دلکش» مضمون این شعر ما را بهیاد پیام نوروزی او میاندازد. درباره این ادای
احترام بگویید.
قبل
از آن بگویم که موسیقیهای فیلم در چند مورد اصلاحیه خورد. که موسیقی سیاوش قمیشی
و علی اسماعیلی دو مورد از آنها بود که از فیلم حذف شد. این موسیقیها صدای درونی
شخصیت افشین بود که به درام کمک میکرد.
اما
استفاده از صدای استادشجریان اتفاق خوبی در فیلم من بود. استادشجریان از بچگی با
«ربنا» در دل و جان ما خانه کرده است. من کوچک نباید درباره این استاد اظهارنظر
کنم. من خواستم به شیوه خودم به این استاد مسلم موسیقی ادای احترام کنم. استفاده
از صدای او باعث افتخار من کارگردان است. البته باید از حجت اشرفزاده هم که با
مناعت طبع قطعه «ماه و ماهی» را به فیلم هدیه داد، تشکر کنم.
کامبیز
حضرتی
There are no comments yet