اخیرا با این موضوع روبهرو هستیم که بسیاری
از تیزرها جذابیت بیشتری به نسبت خود فیلمها دارند و با این ترفند مخاطب گول
خورده و فکر میکند قرار است یک کار متفاوت در سینما ببیند ولی وقتی با اعتماد به
این تیزرها به سینما میرود، میبیند که باز با یک فیلم تکراری و کلیشهای روبهرو
است. با این حساب این برتری تیزرها به نسبت خود فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟
البته تیزرهایی که از صداوسیمای ما پخش میشوند چندان
چشمگیر نیستند و من تماشاگر هم به آن اعتماد ندارم چون میدانم سانسورهای صداوسیما
در این تیزرها هم ورود کرده است. اما اگر بخواهم در این خصوص که آیا دروغ گفتن در
این تیزرها کار درستی است یا اشتباه، صحبت کنم باید بگویم که ما در سینما با هر
فیلمی که میسازیم داریم به تماشاگر دروغ میگوییم اما دروغی که در دهه ماست و
نظریهای است که مجبوریم برای مطرح کردنش با تماشاچی آن فیلم را بسازیم و داستانی
را برای او روایت کنیم. مرحله بعد از ساخت فیلم مربوط به تبلیغات است، تبلیغات
انواع و اقسام مختلفی دارد، گاهی با این روبهرو هستیم که یک سازنده تیزر، دید
بهتری به نسبت کارگردان فیلم دارد. ولی یک موضوع دیگر هم وجود دارد، آن هم این است
که من سازنده، من سرمایهگذار و من تهیهکننده به فکر بهترین فروش و بهتر دیده شدن
فیلمم هستم، حالا اینکه چطور کاری کنم فیلمم دیده شود خیلی مهم است.
موضوع این است که مخاطبان این تیزرها را می
بینند و با اعتماد به آن وارد سینما میشوند، ولی در سالن با کاری مواجه میشوند
که چندان چنگی به دل نمیزند، با این حساب به نظر شما ادامه پیدا کردن این روند
مخاطب را برای همیشه از سینما دور نمی کند؟
نه، به نظرم برای همیشه نه، شاید او را تا مدتی متزلزل کند،
ولی موضوع این است که ما یک تبلیغ خیلی مهم داریم که نباید آن را نادیده بگیریم،
آن هم خود تماشاگران هستند، تعریف تماشاچیها از یک فیلم خود موضوع مهمی برای جذب
تماشاچی بیشتر است. این را ما در سالهای قبل از انقلاب هم داشتهایم، آن موقع از
تلویزیون اصلا تیزر پخش نمیشد، شاید از تبلیغات رادیویی دیالوگ یک فیلمی پخش میشد
و آنقدر آن دیالوگ گیرا بود که مخاطب را به سینما میکشاند ولی در آن زمان برای
سینما این به صرفه نبود که تبلیغش را به تلویزیون ملی ایران بدهد.
این برتر بودن تیزرها از فیلم ها از زوایه
دیگری نیز مهم جلوه می کند، اینکه فیلمی با کمک تبلیغات بتواند تعداد زیادی از
مخاطبان را به سینما بکشاند ولی کارگردانی و فیلمنامه اثر، آن شایستگی لازم برای
جذب حداکثری مخاطب را نداشته باشد، باعث میشود آن نویسنده یا کارگردان بیش از آنی
که باید، کارشان مورد توجه قرار بگیرد. وقتی اعلام می شود فلان فیلم مرز آنقدر
میلیارد فروش را رد کرد در واقع نوعی آمار جامعهشناسانه داده شده که سلیقه عمومی
مردم را نشان میدهد. در صورتی که ممکن است درصد زیادی از این مخاطبان صرفا بخاطر
تیزری که دیدهاند و برایشان جذاب بوده وارد سینما شده باشند و نتیجه کار نیز
مطلوب آنها نبوده باشد.
در مورد بعضی از فیلمها بخاطر بازیگرانی که در آن حضور
دارند این فروش بالا اتفاق میافتد، مثلا فیلمهایی هستند که بخاطر بازیگرانشان
حتی اگر تیزری هم برایش پخش نمیشده باز فروش خوبی داشتهاند، این ستارهسازی است.
ستارهسازی هم یکی از ابزارهای سینما است. سرمایهگذار و تهیهکننده بخاطر منافع
شخصی خودشان یک فیلم را مطرح میکنند، حالا کارگردان هر کسی میخواهد باشد، باشد.
کسانی که شناخت کافی نسبت به کار کارگردان داشته باشند، حتی اگر بار اول بخاطر
تبلیغات پایشان به سینما باز شده باشد و فیلمی را دیده باشند، بار دیگر که اسم آن
کارگردان را میبینند دیگر به سینما نخواهند رفت و اعتمادشان را نسبت به آن فرد از
دست خواهند داد. بنابراین از آن پس محتاطتر عمل خواهند کرد. به هر حال سینما است
و سرمایه، تا سرمایه بر نگردد چرخه سینما ادامه پیدا نخواهد کرد. بنابراین ما
مجبوریم این شرایط را بخاطر برگشت سرمایه هم که شده تحمل کنیم.
اتفاقا موضوع صحبت ما دقیقا همین است. چرا باید
با این نگرانی که نکند سینما زمین بخورد و سرمایه لازم برای ادامه این راه وجود نداشته
باشد، اجازه دهیم آدمهایی مطرح شوند که لایق این مطرح شدن نیستند و به لحاظ کیفیت
کاری در سطح بسیار پایینی قرار دارند. به نظر شما با این کار مخاطب اعتمادش را به
سینماگران از دست نخواهد داد؟
بگذارید برای شما یک خاطره تعریف کنم، با یک دوست هندی در
هند بودم، او براساس تبلیغات، بیتاب و منتظرِ اکران شدن فیلمی بود که دوست داشت
و فکر میکرد حتما آن فیلم کار خیلی خوبی خواهد بود، دائم به من میگفت هر وقت
فرصت کردی بگو با هم برویم این فیلم را ببینیم. روزانه هم در تبلیغات فیلم، آمار
داده میشد که مثلا تا امروز ۳ میلیون نفر از فیلم دیدن کردهاند، ۷ میلیون نفر،
۲۰ میلیون نفر و این آمار به همین شکل بالا میرفت. دوست من مدام حریصتر میشد که
حتما برود، فیلم را ببیند، وقتی بالاخره شرایط جور شد و ما توانستیم با هم به دیدن
فیلم برویم، دوستم شرمنده شده بود، میگفت فکر نمیکردم این بازیگرها چنین سلیقهای
داشته باشند. ولی شخص من که با آنها آشنا نبودم و شناختی روی آن بازیگران نداشتم،
نمیتوانستم ایرادی بگیرم، فقط گفتم به نظر من هم فیلم، فیلم خوبی نبود ولی خیلی
هم بد نبود، چون برای من خیلی جالب بود که سینمای هند این قدر پیشرفت کرده و در
ویژوالافکت و نگرشش به موسیقی، رقص و سینمای موزیکال خیلی تغییر کرده است. بنابراین
از این زاویه اتفاقا فیلم برای من جذاب بود، ولی دوستم قانع نمیشد و دائم میگفت
که من بیش از حد به تبلیغات این فیلم اعتماد کردم. ولی منی که کسی را نمیشناختم
اعتمادی هم به تبلیغاتش نکرده بودم و به همین خاطر با توقع وارد سینما نشدم، در
نتیجه فیلم از بعضی جنبهها برایم جالب بود. حق با شماست یک خطر تبلیغات هم همین
است، مخاطب با توقعی وارد سینما میشود و وقتی توقعاتش برآورده نمیشود کم کم
اعتمادش از بین خواهد رفت.
عاطفه محرابی
انتهای پیام/
There are no comments yet