هرگز آرزوی دیده شدن نداشته‌ام/بعضی وقتها خودم هم از چهرهای متفاوتم تعجب می‌کنم | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۰۸:۱۵
حمیدرضا آذرنگ در گفت وگو با صبا:

هرگز آرزوی دیده شدن نداشته‌ام/بعضی وقتها خودم هم از چهرهای متفاوتم تعجب می‌کنم

نمی توانم بگویم دیده شدن دغدغه من نبوده اما آنقدر هم برایم مهم و آرزو گونه نبوده و نیست که بخواهم به خاطرش به خیلی کارها تن بدهم. خوشبختانه در اغلب بچه های تئاتر اینقدر عزت نفس وجود دارد که نخواهند خودشان و ارزش وجودی خودشان را به خاطر هر کاری نادیده بگیرند.

به گزارش خبرگزاری صبا،درباره حمیدرضا آذرنگ صحبت کردن هم کار سختی است و هم آسان. وقتی به پیشینه تئاتری این
هنرمند نگاه می کنیم آنقدر فعالیت و
جوایزهایی که وی کسب کرده گسترده است که راجع به هر کدام از
جوایز و کارهایش ساعت ها باید گفت و نوشت
.اما پرونده کاری این بازیگر، نویسنده و کارگردان تئاتر در سینما و تلویزیون چندان
قطور نیست ولی جالب اینجاست که در همین
تعداد اندک حضور خود هم توانسته خوش بدرخشد . او
بابازی در فیلم سینمایی ملکه به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر بود که
توانایی و قابلیت خود را به جامعه سینمایی به خوبی به رخ کشید و توانست تندیس و جایزه نقش مکمل مرد
را از جشن خانه سینما را از آن خود کند .
حمیدرضا آذرنگ امسال در سریال قرعه
با چهره ای کاملا متفاوت از دیگر
شخصیت هایی که بر عهده داشته توانست بازی خوب و قابل باوری را هم به مخاطب ارائه بدهد. با وی در خصوص ویژگی های
شخصیت نصرت و مختصات سریال « قرعه » به گفت و گو نشستیم که از نظر می گذرانید:

هرگز آرزوی دیده شدن نداشته ام

*جناب آذرنگ به عنوان اولین سوال بفرمایید، حمیدرضا آذرنگ سابقه گسترده فعالیت در تئاتر دارد اما چرا اینقدر دیر، به عنوان نقش اول مجموعه ای
مهم انتخاب می شود؟

این اتفاق بخشی از آن متوجه خودم است و بخشی به
جامعه ای که در آن زندگی می کنیم بر می
گردد و بخشی هم به دلیل شرایط جامعه هنریست
که در آن زندگی می کردیم. در دهه ۷۰ و
۸۰ و آن زمانی که ما در تئاتر کار می
کردیم ارتباط بین سینما و تئاتر کاملا قطع بود
و این دو هنر نقش مکملی برای یکدیگر نداشتند . خیلی کم پیش می آمد بازیگران
تئاتر به سینما و تلویزیون معرفی شوند به
دلیل اینکه حضور کارگردانها و عوامل اجرایی سینما و تلویزیون در سالن های تئاتر به
چشم نمی آمد و نکته مهم دیگر اینکه در آن زمان بازیگران برای بدست آوردن نقشی ، باید مدام از این دفتر به آن دفتر می رفتند و خود را
پرزنت می کردند اما این از عزت نفس بازیگران تئاتری به دور بود .من هم به عنوان
عضوی از خانواده تئاتر عاشقانه و آرام به قدم زدن هایم بدون هیچ عجله ای در عرصه
تئاتر این هنر زدگی ساز و سازنده ادامه دادم و معتقدم
در حال حاضر هم که به اینجا رسیدم
هیچ اتفاق خاص و شگرفی نیست اینقدر عرصه هنر چه در سینما، تئاتر و تلویزیون
وسیع است که ما هر لحظه در حال آموختن هستیم اما انچه که برایم اهمیت دارد اینکه عاشقانه
کارم را چه در تصویر و چه در تئاتر دنبال می کنم.

*اینکه طی سالهای فعالیت خود در دهه ۷۰ یا ۸۰ در قاب تصویر حضور نداشتید به علاقه شما هم
مربوط می شود؟

دروغ است اگر بگویم علاقه نداشتم که بیشتر دیده
شوم . تلویزیون در وهله اول به عنوان یک رسانه ملی جامعه آماری بیشتری را به عنوان
مخاطب به خود اختصاص می دهد و به طبع تماشاگر تئاتر طبیعتا مخاطب بسیار محدود تری دارد . نمی توانم بگویم
دغدغه من نبوده اما آنقدر هم دیده شدن برایم مهم و آرزو گونه نبوده و نیست که بخواهم به خاطرش به خیلی کارها تن بدهم . خوشبختانه در
اغلب بچه های تئاتر اینقدر عزت نفس وجود دارد که نخواهند خودشان و ارزش وجودی خودشان را به خاطر هر کاری نادیده
بگیرند.

*طبیعتا تجربه کاری با این ابعاد وسیع و حجم
فشرده کاری چون « قرعه» در پرونده کار شما در تلویزیون وجود نداشت. می خواهم بدانم چطور شد این همکاری
را پذیرفتید؟

به عنوان بازیگر موظفم متناسب با سلیقه و نوع
نگاه خودم به حیاتم در این عرصه ادامه دهم . شلوغی یا کم جمعیت بودن یک اثر هم در
انتخابم تاثیری نخواهد داشت با وجود اینکه در سریال قرعه با فیلمنامه تکمیل شده
ای مواجه نبودم اما وجود چند فاکتور چون
برزو نیک نژاد، سیروس مقدم،الهام غفوری،محمود اتحادی باعث شد با اطمینان قلبی این همکاری را بپذیرم.

*برای شمایی که سابقه نگارش دارید ، نداشتن فیلمنامه در طول کار آزار دهنده نبود؟

همانطور که می دانید،دستی در قلم دارم و می دانم هیچ متنی در وهله
اول که به آن نگاه می کنیم برای تصویر شدن
کامل نیست.در واقع متن در مراحل بعد از تمرین و دورخوانی و اجرایی است که به تکامل می رسد.از آنجایی که به قلم برزو
نیک نژاد هم اعتماد داشتم و همینطور گروه خوبی در کنار هم چیده شده بود این اطمینان به ما داده می شد که
با کار خوبی همراه باشیم .

*پیشنهادی در بخش نگارش و متن می دادید؟

وقتی صحبت از کار گروهی می شود امکان ندارد
نتوانیم مشارکت داشته باشیم وکسی از ما نظر را نپذیرد. به نظر من آن کسانی که به
کار گروهی اعتقاد ندارند و از مشارکت و
همفکری در تکمیل اثرشان استفاده نمی کنند نه تنها به اثرشان بلکه به خود هم لطمه
وارد می کند. در این مجموعه کسانی که کنار هم قرار گرفتند همه صاحب سلیقه و بینش بودند و همه به هم همفکری می دانند. نه
تنها من بلکه همه بازیگرها نظری یا صحبتی و اگر پیشنهادی بود مطرح می کردند و برزو انقدر سعه صدر داشت و آنقدر صمیمی برخورد می کرد که به همه ما این آرامش او سرایت می کرد.

خیلی کار سختی است که لیدر گروه
باشی و بخواهی آرامش را به گروه منتقل کنی برزو همه وجودش را هزینه می کرد و ذره
ای بین ما کدورت وجود نداشت خیلی خوشحالم از همکاری با این گروه خوب و دوست داشتنی
. همانطور که با گروه فیلم سینمایی « عادت
نمی کنیم» همکاری داشتم و کاری بود پر از خاطره های شیرین برایم . آنجا هم با مدیریت
خوب ابراهیم ابراهیمیان پازل بزرگی از
بازیگران به خوبی در کنار هم قرار گرفتند که اگر این مدیریت در ابراهیمیان نبود
قطعا کار موفق نمی شد.

هرگز آرزوی دیده شدن نداشته ام

*اما کمی از فضای سریال «قرعه » صحبت کنیم. کاری
پر پرسوناژ با داستانی سخت و البته پر از هنرور که این هنروران به شخصیت مجزا در داستان تبدیل شده بودند.

بله موافقم . کاری بسیار سخت هم برای برزو نیک
نژاد و هم برای همه ما بازیگران و هم برای گروه فنی بود . دکوپاژ کردن و مدیریت
سکانس هایی با تعدد جمعیت آن هم در این زمان به شدت اندک بسیار سخت و طاقت فرسا بود. اما در نهایت با
همدلی و مشارکت صمیمانه همه گروه به نتیجه مطلوب ختم می شد.

*چقدر برای شما
زمان می برد تا نصرت داستان را شکل و فرم خاص بدهید؟

با برزو تعامل بسیار خوبی داشتیم و وقتی از
خواسته هایش مطلع شدم سر موقعیت های نوشتاری و متن جلساتی با هم می گذاشتیم به سرعت به نتیجه مطلوب می رسیدیم.

*نمونه ما به ازای نصرت را ما چقدر
در جامعه امروز می توانیم می بینیم؟

مطمئنا هستند ولی خیلی کم. همه زندگی های امروز
مردم را خودخواهی فرا گرفته و کمتر نظام خانوادگی قبل را ما شاهدیم. آن زمانهایی
که همه برای زندگی هم تلاش می کردند را
کمتر در حال حاضر در بین خانواده ها می بینیم. نمی دانم این بلایی است که مدرنیته
بر سرما آورده یا خودمان یا .. نمی دانم قرار است چه بلایی بر سر فرهنگ و تاریخ
کشورمان بیاید. این خودخواهی بیش از اندازه از کجا ناشی می شود. واقعا بد نیست کمی
به گذشته رجوع کنیم و همدیگر را مثل گذشته دوست داشته باشیم. وقتی آدمی در زندگی به منیت دچار شود این منیت
باعث می شود به خودش و جامعه اش آسیب برساند
اما وظیفه و رسالت هنرمند اینجا
مشخص می شود که در اثر هنریش به جامعه هشدار دهد و به نسبت شرایط جامعه شاخک هایش
تیز شود که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. نصرت تلنگری برای همه افراد جامعه است .
تعدا آدم هایی نظیر نصرت کم است اما هستند آدم هایی که در جامعه ایجاد آرامش می
کنند . در اقوام ایرانی این حس همکاری را ما همچنان می بینیم.

*به نظر می آید این مشکل کلان شهرهاست که
بیگانگی و غربت بین افراد در آن بیداد می
کند.

دقیقا همینطور است. جامعه صنعتی که بی جهت مدرن
شده و بی فهم و بی هدف هم جلو می رود توقع بیشتر از آن نمی توان داشت.

*از نگاه دیگر هم می توان گفت مردم در کلان
شهرها آنقدر غم برای بدست آوردن نان دارند
که در تلاش های روزانه خود از هم دور مانده
و بیگانه شده اند.

موافق نیستم. در تمام طول تاریخ مردم نگران بدست
آوردن نان بودند اما دچار افتراق و انشقاق
بین خود نبودند در حال حاضر فاصله بین نسل ها بسیار زیاد شده و مردم همپای هم
نیستند.

هرگز آرزوی دیده شدن نداشته ام

*اما به نظر می رسد قصه این مجموعه کمی شعار گونه
به نظر می رسید . چون مخاطب وقتی با داستان این سریال مواجه می شد شخصیت ها را پیرامون خود در اجتماع نمی دید.

چرا شعار؟ چرا باید احساس کنیم اتفاقاتی که از
آن فاصله گرفته ایم رنگ شعار می گیرد. چرا احساس می کنیم گفتن از همدلی و مشارکت شعر نیست و شعار است .
آیا به خاطر فاصله ای که از این اتفاقها گرفته ایم نیست؟ آیا هشدار در مورد این
تنهایی غم انگیز را باید شعار تلقی کرد؟

*البته داستان
این سریال و بحث «قرعه کشی» حتی میان خانواده های مرفح امروز هم دیده می
شود و جریان دارد.

بله چنین بحثی بین بیشتر خانواده ها وجود دارد
که با جمع کردن پول و قرعه کشی به همدیگر در مشکلات زندگی کمک می کنند که در دل
این قرعه کشی باز داستان های تلخ شیرین زیادی دیده می شود.

*از گریم کمی صحبت کنیم که چهر ه شما را به خوبی
به نصرتی
که متعلق به قشر متوسط جامعه است و غم همه اهالی محل را می خورد نزدیک کرد.

در این بخش خودم را به ایمان امیدواری طراح گریم
و سیامک احمدی مجری ایشان سپردم. این بخش در تخصص من نبود اما با هم مشورت و صحبت داشتیم
و پیشنهاد می دادم. اما در نهایت آنها عمق و زوایای ظاهری کاراکتر را بهتر می توانستند روی چهره من تشخیص دهند و پیاده کنند.

*اما نکته حائز اهمیت اینکه تا به حال چهره شما در گریم های متفاوت قرار
گرفته.از سرهنگ سرخی ( سریال شاهگوش)، عنایت سرخوش (دندون طلا)،
نعمت (جاده قدیم)، سیف الله (ملکه) حمید(آسمان زرد کم عمق) همه چهرهای متفاوت هستند.

باور کنید بعضی وقتها خودم هم از این چهرهای متفاوت تعجب می‌کنم اما هر چه
هست اتفاق خوبیست.

*کمی از سختی کار مناسبتی صحبت کنیم . شما همزمان بابازی در این سریال ،
اسفند سال گذشته در تئاتر «در خواب
دیگران» به کارگردانی نادر برهانی مرند هم بازی داشتید.

کار مناسبتی با تایم کم برای ضبط سختی های خاص
خود را دارد، بعضی وقتها ۱۷ ساعت سر کار
بودیم واین انرژی بسیار زیادی از همه گروه می گرفت. به شخصه ساعت ۹ و گاهی ۶ صبح آفیش سریال «قرعه» بودم . برای این سریال گریم می شدم تا ساعت ۶ عصر با این مجموعه بودم .
بعد از آنجا به گروه نمایش می پیوستم تا ۹ شب با آنها اجرا می رفتیم . دوباره بعد
ازپایان اجرا به گروه سریال می
پیوستم و دوباره گریم می شدم تا آخر شب با
گروه مجموعه «قرعه » بودیم . فشرده کار می کردم اما هر آنچه که بود برایم لذت بخش بود.

*دوست دارم اینجا ارزیابی خودتان را بدانم ، به
عقیده شما در بعضی سکانس ها ازدحام و شلوغی حضور کاراکترها زیاد نبود؟

به نظر من خیر ، چرا که مختصات داستان ایجاب می
کرد که تعداد افراد حاضر در قرعه کشی زیاد
باشند به دلیل اینکه مبلغ قرعه کشی باید به حدی می رسید که باعث کش مکش های
دراماتیک در یک اثر بشود. ضمن اینکه بگویم ما داستان را از جایی آغاز کردیم که تعداد افرادی
که در روز قرعه کشی حاضر می شدند کم بود . نزدیک به پانزده نفر در این قرعه کشی از مدتها
قبل برنده شده بودند و بعد فقط قسط خود را غیر حضوری واریز می کردند.قرعه کشی با مبلغ در خور توجه را نمی شد بین چهار نفر تقسیم
کرد و داستان را با چند کاراکتر شکل داد.

گفت‌وگو از:معصومه جلالی

انتهای پیام/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000