حامد بهداد خودش را در فضای کار قرار نمی‌داد | پایگاه خبری صبا
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۵
کارگردان "پل خواب":

حامد بهداد خودش را در فضای کار قرار نمی‌داد

"نمي توانم اين را تحمل کنم که با کسي کار کنم که سر صحنه در وظايف ديگران دخالت کند. من با حامد دوستي صميمانه‌اي داشتم اما حامد خودش را چندان در فضا قرار نمي‌داد و گاهي علني مي‌گفت به تمرين اعتقاد ندارم. اين نشان مي‌داد که کار کم کم مشکل مي‌شود و شد."

طبق یک قانون کلی آدم‌ها، حتی گناهکاران، بیش از
حد تصور ما ساده و ساده‌دل‌اند و ما خود نیز چنین‌ایم. این خلاصه فیلم «پل خواب»، اولین
فیلم بلند اکتای براهنی در سینمای ایران است که نگاهی به رمان جنایت و مکافات دارد.
براهنی دراین گفت‌وگو از سال‌ها تلاش برای رسیدن به ساخت یک فیلم بلند در سینمای ایران
و مشکلات که سایه یک فامیلی برایش ایجاد کرده بود و او را به بن‌بست اجازه نداشتن برای
ساخت فیلم می‌رساند، گفت.

*گفته شده که فیلم شما برداشتی از جنایت و مکافات داستایوفسکی است اما
با نگاهی که امروزی شده است.

-رمان جنایت و مکافاتی که در سنپطرزبورگ میگذرد، چیزی نزدیک
صد سال از نوشته شدن آن می
گذرد، رمان مهمی بوده و در سینما باعث پدید آمدن ضدقهرمانها و شخصیتهای زیادی شده است.
در آن رمان داستایوفسکی با توجه به ذهنیتی که داشته این شخصیت را آفریده اما این شخصیت
به شکل
های مختلفی به حیات
خود ادامه داده است. اساسا به این دلیل سراغ جنایت و مکافات رفته
ام که این گونه
شخصیت
ها و به عبارت دیگر
شخصیت
های ناهنجاری که
در جامعه دچار مشکل می
شوند و یا با اجتماع مشکل دارند، شخصیتهای مورد علاقه
من هستند. یعنی سینمایی که این نوع ضد قهرمان را نشان می
دهد که برعلیه جامعه
عصیان می
کند برایم جالب
است. البته ممکن است موضوع صرفا شخصیتی باشد و چندان به جامعه مربوط نباشد، خیلی از
فیلم
هایی که دوست داشتهام و در ذهنم مانده
چنین شخصیت
هایی داشتهاند. از نفس افتاده
گدار یا داستانی درباره مرگ کیشلوفسکی، راننده تاکسی اسکورسیزی و بانی وکلاید و فارگو
فیلم
هایی هستند که شخصیتهایی را نشان میدهند که اولین بار
داستایوفسکی خلق کرده است. از این نظر وامدار داستایوفسکی هستیم. اتفاقی که در جنایت
و مکافات می
افتد این است که
ما از ابتدا با پسری درمانده
ای که دانشجو هم هست روبهروییم. دانشجویی
که افسرده است و در عین حالی باهوش هم هست. داستایوفسکی در رمان و در صد صفحه اول این
شخصیت را تحلیل کرده و در همان حال نقشه
هایی را که در ذهن دارد، بررسی میکند. تا حدود صفحه
دویست و پنجاه جنایت را شرح می
دهد و گرفتاریهای ذهنی شخصیت را نشان میدهد و کمکم فضا را میبرد به سمت لو رفتن
قاتل و در نهایت می
رسد به فاش شدن ماجرا و فرستاده شدن شخصیت به سیبری و عاشق شدنش.
داستایوفسکی مستقیما این موارد را مطرح کرده و ما هم همین کار را در فیلم کرده
ایم، یعنی شخصیت
نابهنجاری را در فضای ایران نشان داده
ایم که مابهازای ذهنیتی که شخصیت اصلی در جنایت و مکافات دارد. در عین حال
اقتباسی که از راسکولنیکوف انجام داده
ایم سعی کردهام ریشههای روانی را بررسی کنم و قتلی را که اتفاق میافتد، توضیح دهم
و البته سعی کرده
ام برای این اتفاق
مابه
ازای امروزی طراحی
کنم و در ادامه همین نگرش بوده که مواد مخدر به داستان وارد شده و به عبارت دیگر هیچ
ماجرای غیر واقع
گرایانه یا فضاسازی
از ژانرهای دیگر به داستان وارد نشده است. البته تاکید کنم، مواد مخدر موضوع فیلم نیست
و نمی
توان فیلم را فیلمی
مواد مخدری دانست. از سوی دیگر مشکلات مالی را هم وارد فیلم کرده
ام که از همان ابتدا
شروع می
شود و خانواده او
را هم خانواده
ای در نظر گرفتهام که معمولا در
سینما ندیده
ایم که از چنین
خانواده
ای قاتل بیرون بیاید.

*چه خانوادهای را نشاده دادهاید؟

-خانوادهای متوسط و فرهنگی که درآن پدر خانواده معلم است، مادر سالها پیش فوت کرده
است. پدر و پسری که اختلاف سنی نسبتا زیادی دارند با هم زندگی می
کنند. مشکلات اقتصادی
به عنوان بستر اجتماعی فیلم در نظر گرفته شده است. برای این که تم اصلی جنایت و مکافات
به دست بیاید، از خود بیگانگی کاراکتر، موضوعی که در آثار فروید هم دیده می
شود، در این شخصیت
دیده می
شود. از خود بیگانگی
می
تواند شکلهای مختلفی به خود
بگیرد که می
توانیم در سه دسته
آن
ها را دسته بندی
کنیم که به راسکولنیکوف هم مربوط نیست. یکی از خود بیگانگی مارکسیستی است که در آن
کارگر از ارزش افزوده خود بهره
ای نمیبرد و آن ارزش افزوده به سرمایهدار تعلق دارد و
کم
کم نسبت به کار
و محیط از خود بیگانه می
شود. این شخص کمکم به شخصیتی تبدیل میشود که هیچ برنامه و هدفی در زندگی خود ندارد
و به همین دلیل به سوی بزه کشیده می
شود و از همین زاویه میتواند به انقلاب
طبقه کارگر هم کشیده شود. حالت دوم از خود بیگانگی روانکاوانه است که فروید و یونگ
در صدد تشریح آن بوده
اند که از عدم تطابق خودآگاه و ناخودآگاه در روان فرد ایجاد میشود. در این نگاه
گفته می
شود که بشر بین
گذشته و حال و آینده سردرگم مانده و نمی
تواند از حال بهرهای ببرد. حالت سوم
از خودبیگانگی اگزیستانسیالیستی است که در نیمه دوم قرن بیستم و در آثار سارتر و کامو
مطرح شده و اتفاقا شخصیت
هایی شبیه راسکولنیکوف در این حالت بیشتر مشاهده میشود. برای مثال
در رمان بیگانه اثر کامو شخصیتی که تشریح می
شود چنین ویژگی
دارد. در نهایت سعی کرده
ام چیزهایی را نشان دهم که این از خود بیگانگی را نشان دهد و آن
را تقویت کند، مثل مواد مخدر در بستر جامعه و مشکلات خاص خود شخصیت که در نهایت زمینه
ای فراهم میشود که شخصیت را
به سمت جنایت حرکت می
دهد. در واقع این اولین هدف من بوده که فضا را به گونهای طراحی کنم که
شخصیت به طرف جنایت کشیده شود. بعد از این که جنایت انجام شد، با توجه به این که جنایت
توسط کسی انجام شده که قاتل بالفطره نیست قصه پیش می
رود.

*یعنی آغاز فیلم بعد از جنایت است؟

-نه!آغاز فیلم قبل از جنایت است. زمانی که شاید فکر جنایت هنوز
هم به ذهن شخصت خطور نکرده است. آغاز فیلم از نقطه فلاکت این شخصیت است.

* داستان را به شکل خطی دنبال میکنیم؟

بله کاملا خطی. به این معنی که اول جنایت را میبینیم، بعد به مرور
فاش شدن آن را می
بینیم در کنار بخشی
از مکافات
هایی که این شخصیت
به آن روبه
رو میشود و نهایتا برملا
شدن ماجرا. باید توجه کرد که با یک رمان هشتصد صفحه
ای رو به رو بودم
و طبیعتا نمی
شد به همه بخشهای آن پرداخت و
از بعضی بخش
های آن صرف نظر
شده است.

* چقدر به رمان متعهد بودهاید؟

فکر میکنم از این جهت متعهد ماندهایم که شما میتوانید داستان جنایت
و مکافات را ببینید. یعنی بخش زیادی از قصه و کاراکترهای اصلی را مشاده می
کنید. البته ممکن
است بعضی از کاراکترها رابطه جدیدی با هم پیدا کرده باشند. مثلا در رمان اصلی شخصیت
پدر وجود ندارد در حالی که در این قصه مادر وجود ندارد. به عبارت دیگر بعضی از ویژگی
های داستان با فرهنگ
خودمان همخوان شده است. مثلا در ادامه داستان از رابطه پدر و پسر استفاده کرده
ام که در فرهنگ
خودمان بیشتر مرسوم است که این
ها همه در ادامه ایرانی شدن داستان بوده است و البته از روان و
دلمشغولی
های خودم هم در
این داستان استفاده کرده
ام.

*شخصیتها برای ما آشنا هستند؟

بله. کارکترها بسیار ملموس هستند و آشنا. البته میتوان این داستان
را در ناکجا آباد هم طرح کرد که در آن صورت من به این نوع فیلم
ها علاقه ندارم.
یعنی بهتر است کارکترها قابل لمس باشند و اگر قابل لمس نباشند از نظر من برای فیلم
شکست محسوب می
شود.

*برای این که این داستان را به امروز برگردانید یا نزدیک
کنید چقدر خودتان را ملزم دانستید که به صفحه حوادث روزنامه
ها رجوع کنید؟ یعنی
چقدر مطالعه کردید که بخواهید جنایت امروزی تری را به دست دهید؟

همیشه فکر کردهام که اگر قرار است فیلمی در ایران ساخته شود نباید اجتماع را
فراموش کند. حالت
هایی وجود دارد
که گاهی شخصیت فیلمی به کاری دست می
زند که انگار دلیل قانع کنندهای پشت آن وجود
ندارد. من سعی کرده
ام از این حالت پرهیز کنم و سعی کردهام راهی را بروم
که در اجتماع هم مشاهده می
شود. در مجموع میتوانم بگویم کسانی که فیلمنامه را خواندهاند تصدیق میکنند که فضای کار
آشناست با وجود آن که جنایت عجیبی در آن رخ می
دهد. برای خودم
خوشحال کننده است که توانسته
ام جنایت را طوری نشان بدهم که قابل پذیرش باشد.

* به روان شناسی هم نزدیک میشوید؟

روان شناسی را در قالب فرم دریافت میکنیم.

*گفتید که بالاخره فیلم را توانستید بسازید. این بالاخره
چقدر با فامیل
تان ربط دارد؟

نه تنها بی ارتباط نیست که خیلی هم ارتباط داشت.من سال ۹۹ از ایران
رفتم و در سال ۲۰۰۰ در کانادا شروع کردم به خواندن سینما. در ایران مهندسی صنایع خواندم
و البته هیچ علاقه
ای به آن نداشتم.

*چرا همان ابتدا و درایران رشته سینما نخواندید؟

در آن سالها جریان هنری در من قطع شده بود. سالهای کودکی تا سیزده
چهارده سالگی به طور جدی به آن فکر می
کردم و مطمئن بودم که در آینده کارگردان میشوم اما دربیست
سالگی این جریان قطع شد. آن سال
ها فکر میکردم که مثلا پزشک خواهم شد. وقتی به کانادا رفتم تصمیم گرفتم
سینما بخوانم و برگردم و کار کنم. تصمیم را نیز عملی کردم ولی وقتی به ایران بازگشتم
به هزار و یک دلیل خیلی طول کشید تا به هدفم برسم. نمی
شد یا نمیگذاشتند یا باور
نداشتند که من جدا از هر حاشیه و هیاهویی می
خواهم تنها فیلم
بسازم.همین باور نداشتن
ها سالها کار مرا عقب انداخت.

*در پل خواب تا چه میزان در رنگ و دکوپاژها به سینمایی که
در دانشگاه ان این هنر آموختید نزدیک پرداخت داشته
اید ؟

معتقدم این تفاوت دیده میشود اما این تفاوت
به این خاطر نیست که عمدی در کار بوده است. اعتقاد من بر این است که وقتی دریک دنیا
زندگی می
کنیم در برخورد
و تاثیر از آثار هنری فرق چندانی با هم نداریم. علاوه بر این که ممکن است خیلی بیشتر
از یک فیلمساز آن
جایی با برادران
کوئن احساس نزدیکی کنم. اگر بخواهم صریح باشم می
توانم بگویم که
ممکن است اسکورسیزی را از عموی خودم بیشتر دوست داشته یا داستایوفسکی را از پدربزرگ
خودم بیشتر دوست داشته باشم. نکته این است که من آن شیوه بیان را از آن
ها یاد گرفتهام تا بتوانم حرفها خودم را بزنم
تا ذهنیت ایرانی خودم را با تکنیک بهتر ارائه کنم. و این تنها به دکوپاژ و این جور
جزییات مربوط نیست، کلی تراست و حتی می
توان در بازیگری هم آن را در نظر گرفت. در
این کار بازیگری بزرگانی مثل زنجانپور را درکنار کسانی که برای اولین بار دوربین را
دیده
اند در کنار هم
قرار داده و فکر می
کنم به هارمونی مناسبی رسیدهام.

بالاخره به جشنواره رسیدید. چه سختیهایی از سر گذشت
تا به جشنواره رسیدید؟

زیاد. خیلی زیاد. دورهای که این فیلمنامه را مینوشتم هم در فشار
مالی شدید قرار داشتم و هم از نظر رسمیت و پذیرفته شدن در تنگنا بودم. پل خواب در ناامیدی
نوشته شد. وقتی سال
ها پشت سر آمدند و رفتهاند و تو هی گفتهای که سال بعد فیلم
را می
سازم و نتوانستهای بسازی، کمکم، چوپان دروغگو
خواهی شد و دیگران نمی
توانند تو را قبول کنند. بجز کسانی که همین مسیر را رفتهاند و همین فشارها
را تحمل کرده اند. در این مدت خیلی از دوست
هایم عوض شدند و با خیلی از بستگانم رابطه
ندارم. اگر چه بعد از این که فیلم به جشنواره رسید خیلی
ها تماس میگرفتند و تبریک
می
گفتند اما همانها در طول ده سال
گذشته فکر می
کردند که من دیوانهای هستم که در خانه
نشسته
ام و در رویاهایم
خودم را فیلمساز می
دانم. این خیلی سخت بود. فکر میکنم با پل خواب
توانستم به بخش
های بروکراتیک سینما
نشان بدهم که دغدغه سینما را دارم و اصلا دنبال ماهیگیری
های معمول سینما
نیستم. با این فیلم نشان دادم که اهل سروصدا نیستم. باید بگویم فضای خانواده
ام، اسم پدر من
برای فیلمسازی کسی مثل من ضرر بوده تا نفع.

*در این مدت که سایه نام پدر مانع حرکت شما در سینمای ایران
می
شد پدر
چقدر حامی احساسی بود؟

پدرم جزو آدم‌هایی است که معلم خوب و با حسن نیتی
است اما پیگیر کارهای ما نیست. اگر به او بگویید که ما یعنی من و برادرم که مستند می‌سازد،
فیلم‌هایی ساخته‌ایم، خوشحال می‌شود و ممکن است حرفی در همین حد بگوید، نه بیشتر. خاطره‌ای
در این مورد دارم که جایی نقل نکرده‌ام. بعد از این که فیلمبرداری پل خواب تمام شد.
به کانادا رفتم، در خانه فیلم را برای خانواده گذاشتم، مثل وقت‌هایی که فیلمی از ایران
می‌بردم می‌گفتم که بیایید نگاه کنید. پدرم اصلا نمی‌دانست که فیلم را من ساخته ام.
اما مادر و برادرم می‌دانستند.

فیلم که آغاز شد و جلو می‌رفت متوجه
شد که از روی داستان جنایت و مکافات ساخته شده و شروع کرد به گفتن ماجراهای فیلم که
الان این چه می‌کند و کجا می‌رود و چه می‌گوید. بعد از تمام شدن فیلم گفت: «چه فیلم
خوبی بود» و شروع کرد به تعریف کردن از فیلم. مادرم گفت که این فیلم را من ساخته‌ام
و با خودم آورده‌ام. پدرم خیلی حیرت کرد. این اولین مرتبه بود که چنین شوقی نشان می‌داد.در
کل اگر چه افتخارمی‌کنم که پسر رضا براهنی هستم اما تا این‌جا نام فامیلم بیشتر جلو
کار را گرفته است. شاید در آینده وضعیت فرق کند اما تا امروز که نه.

*هومن سیدی یکی از بازیگران این اثر است کار کردن دو کارگردان
با هم سخت نیست؟

اگر بازیگر حرفه‌ای باشد اصلا سخت
نیست. ضمن این که با هومن خیلی راحت بودم و احساس می‌کردم بسیار مواظب است و اگر می‌خواست
پیشنهاد بدهد جوانب را در نظر می‌گرفت و با وسواس این کار را می‌کرد. در مجموع همکاری
خیلی خوب بود.

از انتخاب بازیگرها رضایت دارید؟

زمانی که هنوز پروانه ساخت نیامده بود اما داشتم مطمئن میشدم که پروانه ساخت میگیرم، تصمیم گرفتم که چند بازیگر جوان را ببینم. ساعد سهیلی هنوز جایزه نگرفته بود، هنوز فیلم شهبازی را بازی نکرده بود، هنوز فیلم مانی حقیقی را بازی نکرده بود و فقط چند متر مکعب عشق را داشت که آن هم هنوز اکران نشده بود. آن
موقع از سر صحنه رخ دیوانه آمده بود که یک جلسه با هم حرف زدیم. آنجا بعد از حرف زدن با ساعد به این نتیجه رسیدم که اگر بخواهم از گزینه کم سن و سالی استفاده کنم ساعد گزینه خیلی خوبی است. اولین مرتبهای که ساعد را دیدم، در فیلم گشت ارشاد بود. در آن فیلم متوجه شدم که ساعد چه طبیعت خوبی دارد و انگار اصلا بازی نمیکند. بعد
از مدتی چند متر مکعب عشق را دیدم. معلوم بود که جلو دوربین راحت است و انگار اصلا تغییر نمیکند.

وقتی از نزدیک با او صحبت کردم و دیدم که چقدر پسر محجوب و آرامی است، مطمئن شدم که او بازیگری است که اتفاق اصلی جلو دوربین برای او میافتد. بعضی از بازیگرها این شاخصه را دارند که به ظاهر آدمهای خجالتی هستند اما وقتی دوربین روشن میشود انگار آدم دیگری میشوند.در واقع هنوز چیزی معلوم نبود اما من نسبت به ساعد آنقدر مطمئن بودم که خدا خدا میکردم که کار درست شود و بتوانم با او کار کنم. وقتی کار جدی شد،.تهیهکننده، تاکید کرد که از میان دو بازیگر چهره (شهاب حسینی و حامد بهداد) یکی
را در فیلم داشته باشم. حامد بهداد دوست من بود، قبلا فیلمنامه را خوانده بود. در
مسیر اولیه او را دعوت به بازی کردم، نشستیم و قرارداد بستیم و تمرین کردیم ولی در تمرینها به این نتیجه رسیدیم که بازیگر دیگری را به کار ببریم.

*چرا؟

نمی توانم این را تحمل کنم که با کسی کار کنم که سر صحنه در وظایف دیگران دخالت کند. من
با حامد دوستی صمیمانهای داشتم اما حامد خودش را چندان در فضا قرار نمیداد و گاهی علنی میگفت به تمرین اعتقاد ندارم. این
نشان میداد که کار کم کم مشکل میشود و شد.حامد رفت و ساعد سهیلی آمد. حامد برای این نقشها خسته بود. این
جمله خود حامد بود. هنوز هم حامد را دوست دارم و معتقدم بازیگر خوبی است، جالب این که حامد در این ده سال جزو مشوقین من بود.

*آقای زنجانپور
با
پل
خواب
بعد
از
سالها به سینما برگشت. فکر میکنید در این قصه چه بود که او را برای برگشتن به سینما راضی کرد؟

اکبر زنجانپور میگفت: «موقعی که فیلمنامه را خواند واقعا متحیر شدم».

یادم میآید وقتی فیلمنامه را خواندند آنقدر تشویق کردند و آنقدر دلگرمی دادند که حتی قرارداد کار را سفید امضا کردند و رفتند. همان وقتها مصاحبه کردند و گفتند که فیلمنامه خیلی خوب بوده است.

*پل خواب از نگاه کارگردان
آن
چه
تفاوتها و تازههای حائز اهمیتی در پردازش به اینگونه قصههای اجتماعی دارد که میتواند نگاه داوران سی و چهارمین دوره جشنواره را به خود معطوف کند؟

سوال سختی است. به
داورها میگویم که به زبان سینما این فیلم دقت خاص کنند. منظورم از زبان سینما مجموع چیزهای بصری و شنیداری است که در کار میبینیم. در
واقع خیلی جاها سعی کردهام که روشی به کار ببرم که مناسب داستان جنایت و مکافات باشد.

آزاده مختاری 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    231/063/671/400
  • تمساح خونی
    168/255/197/250
  • مست عشق
    120/024/440/750
  • خجالت‌نکش۲
    83/565/115/200
  • پول و پارتی
    75/236/463/500
  • سال گربه
    64/591/860/000
  • قیف
    16/316/080/500
  • یادگار جنوب
    12/104/059/550
  • ملاقات با جادوگر
    10/154/125/000
  • مفت بر
    9/605/872/500
  • ساعت 6صبح
    6/682/846/250
  • قلب رقه
    6/682/092/000
  • شهرگربه‌ها۲
    5/039/137/000
  • در آغوش درخت
    4/758/831/500
  • شه‌سوار
    2/867/932/500
  • روزی روزگاری آبادان
    2/689/395/000
  • آغوش باز
    691/497/500
  • کارزار
    189/070/000
  • سودابه
    128/322/500
  • لختگی
    25/100/000