زمانی که فیلم «قندون جهیزیه» برای بخش ملی جشنواره فیلم فجر انتخاب نشد در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید «تماشاگران جشنواره از دیدن فیلمی که دینامیت اکران سال آینده است محروم شدهاند». با توجه به اینکه در خصوص میزان استقبال از یک فیلم تا وقتی که به اکران نرسیده نمیتوان با این قطعیت صحبت کرد، شما بر چه اساسی اطمینان داشتید فیلمتان بمب اکران خواهد بود؟
همانطور که میبینید در حال حاضر تماشاگر «قندون جهیزیه» با رضایت سالن سینما را ترک میکند و ما با شیب صعودی در جذب مخاطب روبهرو هستیم. البته تازه هفته دوم اکران شروع شده و نمیشود با قطعیت درخصوص عیار بازار اکران صحبت کرد. با توجه به اینکه هر روز به سینماها سر میزنیم و در جریان استقبال مخاطب هستیم فکر میکنم شکر خدا شروع خیلی خوبی داشتیم. در همین چهار، پنج روز اول از مرز صد میلیون تومان رد شدهایم. البته این را در نظر بگیرید که از خیلی از ابزارهای تبلیغاتی از جمله بیلبوردهای شهری محروم هستیم. ما از صاحبان سینما در خصوص استقبال مردم سوال کردیم و آنها معتقدند این فیلم، بهخصوص در میان خانوادهها، مورد توجه قرار گرفته است. من هم فکر میکنم «قندون جهیزیه» تبدیل به یک فیلم خانوادگی شده و مردم پس از مدتها میتوانند به یک کمدی اطمینان کنند و با خیال راحت همراه خانواده به دیدنش بروند.
در خصوص عنوان فیلم گفته بودید که به راحتی، روانی و سادگی در انتخاب نام فیلم اعتقاد دارید، ولی در حال حاضر عنوان فیلم با وجود سادگی با مضمون و خط اصلی داستان فاصله دارد و ارتباط میان نام فیلم با داستان کمکی گنگ است. دلیل انتخاب این عنوان چه بوده است؟
داستان این فیلم مثل زندگی خود ما و خانوادههایی است که در این جامعه زندگی میکنند. همه ما از صبح تا شب با این نوع گرفتاریها که در فیلم میبینیم از جمله دردسرهای اجارهنشینی، تنهایی جوانها و مانند این روبهرو هستیم. ما این سختیها را پشت سر میگذاریم تا در نهایت بتوانیم یک لحظه آرام کنار هم داشته باشیم و با هم یک لیوان چای بخوریم. این قندون جهیزیه در واقع نماد شیرینی زندگی میان خانوادههاست. از طرفی جهیزیه همیشه نماد شروع یک زندگی و امید در خانواده است. دلیل اصلی انتخاب عنوان فیلم این بود که مخاطبان بتوانند حس یک فیلم خانوادگی با زندگی شاد و شیرین را از فیلم بگیرند.
نام بهرام توکلی به عنوان مشاور کارگردان در تیتراژ آمده است. بیشترین بخشهایی که از کمک او بهره بردید کدام قسمتها بود؟
برای مثال سکانس پایانی فیلم از بخشهایی بود که ایشان در طراحی آن کمک کردند. این سکانس را جدیتر از چیزی که الان میبینید نوشته بودم. بهرام توکلی به من گفت: «این پایانبندی با بافت فیلمت همخوانی ندارد، چون در طول فیلم یک طنز موقعیت وجود دارد باید در سکانس پایانی هم این موقعیت کمیک را وارد کنی». بهرام پیشنهاد داد در سکانس پایانی صاحبخانه و مستاجر را بدون این که همدیگر را بشناسند کنار هم قرار بدهم تا مثل دو آدم غریبه حرفهایشان را به هم بزنند و برای هم درددل کنند. قرار گرفتن این دو کاراکتر در کنار هم و صحبتشان با هم باعث شد در سکانس پایانی هم یک کمدی موقعیت داشته باشیم. علاوه بر این بهرام توکلی در خصوص شخصیت پردازیها، پلانبندیها و دکوپاژ فیلم هم ایدههای خیلی خوبی به من داد. با وجود اینکه زمان تولید «قندون جهیزیه» با پیش تولید فیلم توکلی -من دیهگو مارادونا هستم- همزمان شده بود ولی ایشان واقعا به من لطف داشتند و چند بار پشت صحنه ما آمدند و ایدههای خوبی دادند. من سالها دستیار بهرام توکلی بودم و از فیلمهای کوتاه ایشان گرفته تا «اینجا بدون من» و «پابرهنه در بهشت» در کنارش بودم و از بهرام توکلی خیلی کار یاد گرفتهام و در این فیلم هم کمکهای ایشان برایم بسیار ارزشمند بود.
به نظرتان صاحبخانهای که در فیلم شما میبینیم زیادی دلرحم و مهربان نیست؟ واقعا چنین آدمی را میشود در حال حاضر در جامعه پیدا کرد؟
بله میتوانیم خیلی از این نمونهها را در جامعه پیدا کنیم. جامعه پر از آدمهای خَیّر است ولی سینما نمیتواند آنها را ببیند. تمام نقد من همین است، انگار سینما و تلویزیون ما دلش نمیخواهد یک پولدار خوب به مخاطب نشان بدهد و همیشه در فیلمهای ایرانی آدم پولدار بد است. این مقولهها در سینمای ما چرک و دمدستی شده است. بعضی از فیلمسازها میخواهند همه معضلات جامعه را گردن پولدارها بیندازند. این موضوع باعث میشود میان افراد جامعه فاصله طبقاتی ایجاد شود و طبقهبندی بین افراد باعث ایجاد تفرقه مردم میشود. در صورتی که باید سعی کنیم بین افراد جامعه همدلی ایجاد کنیم. سعی کردم در فیلم بگویم کارگر و کارخانهدار باید بتوانند دست هم را بگیرند. کاراکتر صاحبخانه در فیلم من یک پولدار بخور و بخواب نیست! دارد تحصیل میکند و قبل از آن هم یک کارخانه جوجهکشی راهانداخته بوده و به عنوان تولیدکننده در حال فعالیت بوده است. ایجاد همدلی میان افراد یک جامعه بسیار ارزشمند است و من هم سعی داشتم همین کار را در «قندون جهیزیه» انجام دهم.
در بخشی از فیلم، عطا را در حال تماشای فیلم «اعتراض» مسعود کیمیایی میبینیم. در خصوص اشاره به این فیلم هم بد نیست توضیحی بدهید.
کاراکتر عطا با تاثیرپذیری از فیلمهایی که دیده مدام دنبال انتقام گرفتن و برخورد با صاحبخانه است. در آن صحنه از فیلم «اعتراض» که در سکانس یاد شده میبینیم، کاراکترها دارند با چاقو همدیگر را میزنند. این نوع برخورد برای اولین بار از فیلمهای آقای کیمیایی کلید خورد و همچنان ادامه دارد. انگار یک عده میخواهند پمپاژ عقده را به جامعه وارد کنند و بگویند تنها راهکار مقابله با این پولدارها این است که آنها را ترور کنیم یا با چاقو بهشان حمله کنیم. متاسفانه همیشه در چنین فیلمهایی سعی بر این بوده که این نوع رفتارهای تهاجمی را به عنوان روشی برای برقراری عدالت اجتماعی به مخاطبان معرفی کنند. میخواهم بدانم واقعا جز چاقو کشیدن و کشتوکشتار راهی برای گفتوگو بین دو نفر وجود ندارد؟ واقعا آدم خیّر در این مملکت وجود ندارد؟ عمدا سعی کردم در فیلم این موضوع را نقد کنم و بگویم دیگر کلیشه بس است! عدالت به زور چاقو برقرار نمیشود. عدالت فقط و فقط با گفتوگو در جامعه ایجاد میشود. از برخی افرادی که در بند قاتلان و سرقتهای مسلحانه زندانی هستند پرسیدم بیشتر به چه نوع فیلمهایی علاقهمند هستید و متاسفانه متوجه شدم آنها بیشتر مخاطب فیلمهایی هستند که راهکارشان چاقو، اسلحه، کشتوکشتار و حذف پولدارهاست. خودتان قضاوت کنید با این شرایط جامعه به کدام سمت خواهد رفت؟
میدانم خیلی از اهالی سینما با فیلم من مشکل دارند، ولی همان طور که از قشر پزشکان، معلمها و پرستارها توقع داریم وقتی در فیلمهایمان به آنها میپردازیم و به نقد میکشیم صبوری به خرج دهند و ناراحت نباشند و با روشنفکری تمام میگوییم نقد سازنده است و باید در مقابل این انتقادها صبوری به خرج داد، خودمان هم جنبه و صبوری این انتقادها را داشته باشیم. من در «قندون جهیزیه» یک سوزن به قشر خودمان زدم و معلوم شد خیلی از اهالی سینما طاقت شنیدن نقد ندارند. شاید به همین خاطر بود که فیلم من از بخش ملی جشنواره فجر کنار گذاشته شد ولی در بخش بینالملل که بیشتر داوران خارجی بودند و با کلیشههای رایج در سینمای ما آشنایی نداشتند مورد توجه قرار گرفت و سیمرغ استعداد جوان را گرفتم.
عاطفه محرابی
انتهای مطلب/صبا
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است