پرویز پورحسینی، نزدیک به ۴۶ سال است که در عرصه بازیگری فعالیت میکند و بازیگری را با
حضور در عرصه تئاتر شروع کرده است. اما بعد از بازی در «کمال الملک» حضورش در عرصه
تصویر پررنگتر شد. وی نخستین نمایش تلویزیونیاش را به کارگردانی حمید سمندریان به
روی صحنه برد. حضورش در «کمال الملک» ساخته زندهیاد علی حاتمی بهعنوان نخستین کار
سینمایی پس از انقلاب او، با استقبال خوب مخاطبان هم روبهرو شد. نقش کوتاه اما به
یادماندنی او در «باشو غریبه کوچک» از آن دسته نقشهایی است که تنها بازیگران بزرگ
ایفای آن را قبول کرده و آن را به دلیل کوچکیاش رد نمیکنند. نباید از گرایش سینما
به چهرههای جوان در این سالها غافل شد که نقش مهمی در کمکاری بازیگرانی از جنس پورحسینی
داشته و آنان را به سمت مجموعههای تلویزیونی سوق داد. «مریم مقدس» به کارگردانی شهریار
بحرانی از کارهای شاخص دهه هفتاد او در سینما هستند که در این کار نیز با توجه به موضوع
دینی آن، خوب ظاهر شده و از آرامشی که در چهرهاش موج میزند به شکل مناسبی در ایفای
بهتر نقش بهره گرفته است. پورحسینی در دهه هشتاد بسیار کم کار شده و تلویزیون را به
سینما ترجیح داد. در «یادآوری» حجت قاسمزاده اصل که از پخش مجددش مدتی است که میگذرد
به ایفای نقش پرداخت و سعی کرد اطلاعات بسیاری از ابتدای بازیگریاش تا به حال را در
اختیار ما قرار دهد.
– از
شروع با حمید سمندریان برایمان بگویید؟
حمید سمندریان اولین معلم من بود، بعدها با خیلی از اساتید کار کردم
و از همهشان آموختم ولی همیشه استاد جای خودش را در قلبم داشت. نکته درخشان کار او
ایمان به کارش بود و اینکه هرگز ذرهای از آرمانهایش دور نشد. او استاد بسیاری از
اساتید فعلی هنرهای نمایشی این سرزمین است.
– تئاتر
در این روزگار تغییر فاحشی نسبت به گذشته داشته است، به نظرتان دیدگاهی که حالا در
تئاتر دنبال میشود بر چه مبنایی شکل گرفته؟
دیدگاهی که نگاه به زمانه خود داشته باشد. کاری که در آن تخیل نباشد قابل
باور نیست، حال این اثر میتواند شاعرانه، عاشقانه و یا با نمایش خشونت باشد، نمایشی
که تخیل و تفکر بیننده را بر نمیانگیزد و بر او تاثیر نمیگذارد فاقد روح است و قابلپسند
نیست.
– ۴۶
سال اولیه بازیتان بیشتر روی صحنه
تئاتر میگذرد اما بعد از «کمالالملک» در مدیوم تصویر پررنگتر میشوید.
تا قبل از انقلاب تئاتر کار میکردم. آن زمان گروههای تئاتری منسجم
بودند؛ صبحها تمرین میکردیم و شبها کار را اجرا میکردیم. اما بعد از انقلاب در
هر دو بازی میکردم. چه سینما و چه تلویزیون. سینمای نوین ایران پا گرفته بود و باید
کمک میکردیم که این سینما جان بگیرد. نسل ما میبایست خلأ بازیگری را که بعد از انقلاب
بهوجود آمده بود پر میکرد. به همین خاطر علاوه بر آن دو، در مقوله تئاتر هم فعال
بودم؛ بیشتر در نمایشهایی بازی میکردم که بتوانند جریانساز باشند.
– تاکیدتان
برای حضور روی صحنه تئاتر بهخاطر تاثیرگذاری بیشتر این هنر بود؟
درواقع بیشتر نمایشهایی را در آن زمان کار کردم که راهگشای تئاتر ایرانی
-ملی امروز باشد. نیمههای دهه شصت دو نمایش «ماهان کوشیار» و «معمای ماهیار معمار»
با برداشتی از متن کتاب نظامی گنجوی و به کارگردانی رضا قاسمی در تئاتر شهر روی صحنه
رفت. بعدتر اواخر دهه هشتاد نمایش «آخرین پر سیمرغ» را با گروه آلمانی ماریان بد در
تئاتر شهر و آلمان به صحنه بردیم. «آخرین پر سیمرغ» برداشتی آزاد از شاهنامه فردوسی
بود و محمد چرمشیر این کار را به نگارش درآورده بود و کارگردانش استفان وایلند بود.
همه این نمایشها به نوعی در ادامه جستوجویم برای یافتن فرم و زبان تئاتر ایرانی
بود. این اواخر خیلی مشتاق بودم که ادامه این نگاه را دنبال کنم ولی فرصتش میسر نشد.
– پس
از انقلاب شما در سینما و تئاتر فعالید، درحالی که بسیاری تصمیم میگیرند برای مدتی
تصویر را کنار بگذارند. این فاصله مردم و هنرمندان تا آشتی دوباره با سینما چطور بود؟
قبل از انقلاب گرایش خانمها به بازیگری کمتر بود؛ مثلا در کلاسی که با
حمید سمندریان در دهه ۴۰ داشتیم
یکی دو خانم در کلاس بودند که این کار را ادامه ندادند. حتی جلوتر که رفتیم تمایل
خانمها به حضور درعرصه تئاتر بیشتر شد. آن زمان خیلیها با سینما مشکل داشتند. بعضی
از مردم به سینما نمیرفتند و حتی تلویزیون نگاه نمیکردند. بعد از انقلاب به مرور
مردم با هنر نمایش بیشتر عجین شدند و نگاه مثبتی به این مقوله پیدا کردند.
– خودتان
بازی در چه نقشهایی را میپسندید و فکر میکنید در کدام نقشها موفقتر عمل کردهاید؟
در همه گونه نقشی بازی کردهام، مثلا در تئاتری برداشت آزاد از رمان
«جنایات و مکافات» نقش راسکولنیکف اثر داستایووفسکی و «دکتر فاستوس» را بازی کردم که
نقشهای بسیار پیچیدهای بودند. در سینما هم در «ایستگاه» و «شب حادثه» نقش داشتم که
منفی بودند. اینها مربوط به دهه شصت تا هفتاد بود. در دهه هشتاد بیشتر در نقشهای
مثبت بازی کردهام، هرچند که عقیدهای به نقش مثبت و منفی ندارم. معتقدم در وجود هر
آدمی عواطفی گوناگون وجود دارد، آدمها سیاه یا سفید نیستند، خاکستریاند. اما بعضی
نقشها در این طیف قرار نمیگیرند و صرفا نقشهای منفی هستند. هر انسانی برای کارهایی
که میکند دلایل بهخصوص خودش را دارد هرچند که ممکن است این دلایل منطقی نباشد.
– حضور
در پروژههای مذهبی و تاریخی را میپسنیدید یا کارهای رئال را؟
مگر کارهای مذهبی رئال نیستند. آنها هم در قالب خودشان واقعیتهای خود
را دارند ولی به دلیل بعد تاریخی با پروژههای امروزی متفاوت هستند. بازی در این دو
نوع کار برای من فرقی نمیکند مهم این است که کار تاثیرگذار باشد. ما از تاریخ درس
میگیریم تا اشتباهاتمان را دوباره تکرار نکنیم پرداختن به تاریخ چه مذهبی و چه غیرمذهبی
از این بعد برای بیننده آموزنده است.
– «کمال
الملک» ارائه دهنده سبک جدیدی از روند سریالسازی در ایران است، فکر میکنید این کار
در زمان خودش چقدر موفق عمل کرد؟
فیلم «کمال الملک» از جمله فیلمهایی است که در واقع آغاز کننده سینمای
نوین ایران بودند. علی حاتمی را از سریال «هزار دستان» و از آن قبلتر از دانشکده هنرهای
دراماتیک میشناختم که به معنای واقعی کلمه کارگردانی بود با هوش و تخیل فراوان که
بسیار حرفهای عمل میکرد. همهچیز را از قبل در ذهنش تدارک میدید، جزییات صحنه را
موشکافانه میچید و به تصویر میکشید. توان و روحیات بازیگرانش را میشناخت و حداکثر
استفاده را از آنها میکرد، در دانشکده تئاتر کار کرده بود که همه اینها از علی
حاتمی کارگردان مسلط و موفقی میساخت، یادش گرامی!
– در
سالها فعالیت مستمر در عرصه بازیگری کدام کارتان به لحاظ جذب مخاطب موفقتر عمل کرده
است؟
کمی مسنترها «دکتر فاستوس» و «روزی روزگاری» را به یاد میآورند که
در آن زمان بسیار دیده شد و موفق بود.
– شما
در دهه شصت از بازیگران فعال بودید اما به تدریج کمرنگ شدید، دلیلش چه بود؟
کمکار نبودم. در دهه شصت بیشتر سینما کار میکردم و از دهه هفتاد به
بعد بیشتر سریال کار کردم. البته این اواخر کمکار شدم. این مساله در مورد دیگر همکارانم
هم صادق است.
– به
نظر شما به چه دلیل با وجود ستاره و بازیگران چهره، فیلمها مثل سابق نیست؟
شاید فیلمها مثل «ناخدا خورشید»، «باشو غریبه کوچک» و «هامون» نباشند
ولی در این دوران هم فیلمهای خوبی ساخته میشود.
– هر
فردی از ضعف و مشکلات حرفه خود مطلع است، شما معضلات سینمایی و فیلمسازی حرفهای امروز
را در چه بخشها و با چه علتهایی میبینید؟
همه از ضعف فیلمنامهها مینالند ولی ماهیت فیلمنامهنویسان را درک نمیکنند.
دست و پای فیلمنامهنویسان ما بسته است. آنها روی هر موضوعی که دست میگذارند با ممیزی
روبهرو میشوند. نمیتوانند به تخیلاتشان پر و بال بدهند و به موضوعات متفاوت بپردازند.
خودسانسوری وجود دارد. تازه مگر فیلمنامهنویسی شغلی است که بتوان از طریق آن زندگی
کرد. باید بودجه بیشتری به فیلمنامهنویسی تعلق بگیرد. باید کمی از دستمزد سوپراستارها
زد و به فیلمنامهنویسان داد. این کار به نفع همه است چون قدرت یک تیم خوب از یک فیلمنامه
خوب میآید.
– دو
همکاری با بهرام بیضایی دارید، تفاوت کارهایی که با او کردید نسبت به بقیه چطور است؟
من در «باشو غریبه کوچک» و نمایش «کارنامه بندار بیدخش» همکاری لذتبخش
و آموزندهای با بهرام بیضایی داشتم. هنوز هم اگر ایران باشند و کار تئاتر انجام دهند،
قطعا مایلم با او همکاری داشته باشم.
– «مریم
مقدس» بخش دیگری از تواناییتان را در یک اثر تاریخی به نمایش گذاشت، چطور توانستید
نظر مخاطبان را جلب کنید؟
«مریم مقدس» آغاز دور جدیدی از بازیگری برای من بود. نقش حضرت زکریا مثبت
و درعین حال خاکستری بود. حضرت زکریا تردیدها و درنگهایی داشت که به مرور رنگ میداد
و همینها در پیشبرد داستان نقش بسزایی دارد. علاوهبر این وجود یک کارگردان مهربان
باعث میشد که بیشتر نقش را باور کنم. او وقتی به من نگاه میکرد من را زکریای پیامبر
میدید و این به باور من کمک میکرد.
– بازی
در ژانر پلیسی و حضور در کار «میکائیل» برایتان چگونه بود؟
در سریال «میکائیل» من در صحنههای اکشن پلیسی حضور نداشتم. به همین خاطر
بازی در این سریال مانند حضور در یک سریال اجتماعی بود.
– داوود
میرباقری در «مختارنامه» چقدر کمک کرد تمام بازیگران را طوری هدایت کند که به بهترین
نحو دیده شوند؟
در کار داوود میرباقری همه بازیها خوب و قوی هستند. میرباقری بازیگرانش
را میشناسد و سعی میکند زوایای پنهان آنها را درک کند و در خدمت نقش بیاورد. برای
همین است که نقشها به هر میزان کوتاه هم باشند دیده میشوند، چون به زیبایی به تصویر
کشیده شدهاند و صداقت و صمیمیت میرباقری باعث میشود بازیگرانش آنچه در توان دارند
رو کنند.
– «یادآوری»
و همکاری با حجت قاسمزاده اصل چه ویژگی خاصی داشت که حضور در این کار را پذیرفتید؟
واقعا از کار با حجت قاسمزاده اصل لذت بردم. نکته مثبت این کار فیلمنامه
قوی و آمادهای بود که گروه با آن روبهرو بود. فیلمنامهای که به وسیله نویسندهای
توانا مانند رویا غفاری نوشته شده بود و نیاز به تصحیح نداشت. همین باعث شده بود که
بتوانیم با اطمینان روی نقش کار کنیم. میدانستیم که درنهایت همان فیلمنامه بدون
هیچ تغییری جلوی دوربین خواهد رفت. آن هم در حالی که مرسوم شده با یک سیناپس ناقص کار
را شروع میکنند و درنهایت روز قبل کار فیلمنامه به دست بازیگر میرسد و همان هم
تا لحظهای که جلو دوربین هستند بارها و بارها تغییر میکند. پس نتیجه این میشود
که بازیگر فقط فرصت میکند متن خود را حفظ کرده و جلوی دوربین ببرد، متن در وجود او
تهنشین نمیشود و به عمق نمیرسد.
– چقدر
بازی در یک ژانر ماورایی با یک فیلمنلمه خاص برایتان جالب بود و به چه صورت به این
شخصیتپردازی رسیدید؟
نقش من پیچیده نبود و در مقایسه با دیگر نقشها حضور نسبتا کوتاهی در
این سریال داشتم.
– نظرتان
در مورد بخشش و گذشتن از خون فرزند چیست؟
سوال بسیار سختی است و جواب دادنش سختتر. امیدوارم هیچگاه در این موقعیت قرار نگیرم، چون واقعا نمیدانم چه خواهم کرد.
– سینمای
تجاری هم در انتخابهایتان هست؟
تا حد امکان سعی میکنم کارهایی را که دوست دارم انجام دهم. نمیخواهم
شرمنده مخاطب خود باشم.
– از
فعالیتهای فعلی این روزهایتان برایمان بگویید؟
در فیلم سینمایی «صله سحر» به کارگردانی فرزین مهدیپور بازی کردهام
که در جشنواره فیلم فجر امسال به نمایش درخواهد آمد و امیدوارم کار خوبی شده باشد.
همه گروه برای این کار خیلی زحمت کشیدهاند. در سریال شش قسمتی «عالیجناب» هم بازی
کردهام که کارگردانش سام قریبیان بود. این سریال در شبکه نمایش خانگی ساخته شده است.
هدیه یزدان پناه
There are no comments yet