سوگل طهماسبی بازیگر جوانی که اولینبار با «روزگار غریب» کیانوش عیاری پا به دنیای بازیگری گذاشت. بعدها در اولین تجربه همکاری
با فرجاله سلحشور در «یوسف پیامبر» دیده شد. «دختران» قاسم جعفری و بازی متفاوتش او
را بیشتر در مرکز توجه قرار داد. او بعدتر سعی کرد با نقش طنز جنبه متفاوتی را از خود
نشان دهد. بازی او در کنار مهران احمدی در «مهرآباد» زوج هنری متفاوتی را به تصویر
کشید. این روزها سوگل طهماسبی را هرشب روی آنتن شبکه دو دیدیم. او نقش نرگس را در
«کیمیا» ایفا میکرد و این کار در مجموع فعالیتهایش نقطه عطفی به حساب میآید. با
او از آغاز بازی و تجربیات متفاوتش تا «کیمیا» گفتوگو کردیم.
– «روزگار غریب» و کار با کیانوش عیاری حتما تجربه متفاوتی
برای اولین کار بود.
در «روزگار غریب» پنج سکانس بیشتر بازی نداشتم، دیالوگهای
کمی هم در این کار به عهده من بود. این سریال برای من بیشتر تجربهای بود که باعث افتخارم
باشد. درواقع اولین کار و تلنگر بازیگریم را با کیانوش عیاری ایجاد شد. او مرا از قبل
میشناخت و رفتارش سر کار با من خیلی خوب بود. در آن زمان سن کمی داشتم و تازه از شهرستان
آمده بودم. شاید اگر اولین کارم با عیاری نبود از اینکه به تهران آمده بودم تا کارم
را ادامه دهم سخت پشیمان و دلسرد میشدم.
– دومین تجربه سریال «یوسف پیامبر» است. اگرچه شما سابقه
همکاری با عیاری را دارید اما برای حضور در چنین پروژهای آنهم برای دومین کار باید
کمی دچار سختی شده باشید. چهکسی بهتان کمک کرد از پس نقش بربیایید؟
جمال شورجه در پروژه «یوسف پیامبر» مشاور کارگردان
بود، صحبت با بازیگران کار و بیشتر راهنماییها به عهده شورجه بود. سلحشور در واقع
دکوپاژها و روتوش حسها را به عهده گرفته بود و سرضبط بسیار جدی تمام ایرادات کاریت
را میگفت. او تمام و کمال سعی داشت کاری با بازیهایی حساب شده به مخاطبان ارائه دهد.
سر کار سلحشور هرکس حد و مرض خود را میدانست و همین باعث شده بود که همه احساس امنیت
بسیاری سر پروژه داشته باشند. همه جزییات یک سریال مدیریت بزرگی را میطلبید و سلحشور
خودش تمام این چیزها را مدیریت کرد.
– مدیریتی که شما از آن حرف میزنید به این معنی است
که شما به عنوان یک بازیگر نمیتوانستید از خلاقیت خود استفاده کنید. یا به معنی دیگر
دستتان در کار باز نبود؟
در کارهای تاریخی خیلی دست بازیگر باز نیست
برای اینکه کارگردان خط سیری برای خود در نظر میگیرد و دوست دارد بازیگرانش در اصول
طراحی شدهاش حرکت کنند. نحوه صحبت کردن، نوع
نگاه کردن و یا حتی راه رفتن. در شرایطی که
منبعی برای این مسائل آن هم در آن زمان وجود ندارد، پس کار با وسواس بیشتری انجام میشود.
در کارهای امروزیتر نمونههایی برای هر کاراکتر در جامعه وجود دارد به همین خاطر بازیگر
برای ایفا نقش میتواند از جامعه الگوبرداری کند. ما در کار تاریخی دستمان بسته بود.
شخصیت را درک کرده بودیم، ولی متاسفانه لمسش نکردیم، چراکه در آن دوره حضور نداشتیم،
به خاطر همین هم کارمان سختتر بود.
– از بازی در کنار کدام بازیگر در «یوسف پیامبر» بیشتر
لذت بردید وباعث شد حس بهتری به شما در بازی القا شود؟
محمود پاکنیت و زهرا سعیدی که بازی در کنارشان
بسیار برایم لذتبخش بود. بعد از آن بار دیگر با زهرا سعیدی همبازی شدم. سر کار «زائر
سرای ممتاز» آقای بهمنی که سعیدی نقش مادرم
را بازی میکرد. اینبار شش ماه دیگر کنار هم بودیم و از آن لذت بردم .
– «دختران» قاسم جعفری کار متفاوتی بود که در آن بازی کردید. چطور
توانستید به این نقش متفاوت برسید. از نمونه عینی کاراکتری که بازیاش میکردید
کمک گرفتید؟
چندینبار برای این کار تست دادم. قرار نبود
من نقش خواهر شهرزاد را بازی کنم، قرار بود سنش کمی بالاتر باشد. اما بعد تغییر کرد
و کاراکترها در رنج سنی نوجوان قرار گرفتند. سایر بازیگرانی که در این کار حضور داشتند
تا به حال جلوی دوربین نرفته بودند. از طرفی دیگر از همان اول که برای تست رفته
بودم در جریان فیلمنامه قرار گرفتم و از کاراکترهای مختلف باخبر بودم. چندبار فیلمنامه
را خوانده بودم و ساعتها از شخصیتها صحبت کرده بودیم و به تحلیل کاملی از شخصیتهای
قصه رسیده بودیم. به همین خاطر من در ذهنم تمامی این کاراکترها را تداعی میکردم تا
ببینم نقش پیشنهادی من کدام میتواند باشد. فیلمنامه و صحبتهایی که در جلساتمان انجام
میشد آنقدر کامل بود که تخیلت را به سطح اعلا میرساند تا بتوانی یک شخصیت را درک
و لمس کنی. بعدتر سر صحنه قاسم جعفری بازیات
را روتوش کرده و حس را بالانس میکرد.
–
این کار در زمان خودش موفق عمل کرد.
«دختران» به نسبت فروشی که باید میکرد در
حقش اجهاف شد. موضوع فیلم، موضوع روز بود و درخصوص نوجوانان میگفت اما نتوانست
خیلی دیده شود. شاید دلیلش این بود که جعفری ریسک کرد و از بازیگر چهره استفاده نکرد.
جعفری میخواست کارش بیشتر جنبه آموزنده و قابل باور داشته باشد تا چیزی شبیه کلیشههایی
رایج در سینما؛ شاید یکی از دلایل همین بود که باعث شد مخاطبان خود را از دست بدهد.
با این وجود «دختران» فیلمنامه بسیار زیبایی داشت. شخصیت سه دختر اصلی داستان
باورپذیر بودند اما مشکل این عدماستقبال این است که مردم در آن روزگار عادت
نداشتند فیلم هنری ببینند و به فیلمنامه خوب توجه کنند. اتفاقی که این روزها تغییر
کرده و مردم از فیلم هنری و فیلمنامه خوب هم استقبال میکنند.
–
«دختران» در آن زمان مورد انتقادهای بسیاری قرار گرفت،
به نظرتان با توجه به محدودیتهایی که برایش بود، این فیلم چقدر توانست در اطلاعرسانی
به نوجوانان موثر عمل کند؟
وقتی برای اولینبار فیلمنامه را خواندم از
جسارت تهیهکننده و کارگردان در پرداختن به موضوعی که تا به حال کار نشده بود و خیلی
از خط قرمزها را رد کرده بود بسیار تعجب کردم. به نظرم این کار بخشی از مشکلات ۹۹ درصد
دختران جامعه ما را به نمایش گذاشت. البته که فیلم در اطلاعرسانی به نوجوانان هم موفق
عمل کرد .
–
«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» کار موفق این سالهاست،
به نظرتان روحاله حجازی چطور توانست این موفقیت را رقم بزند؟
این کار فیلمنامه روان و سادهای داشت. اینکه
اختلافات یک زن و شوهر را بتوانید اینقدر ساده و روان بیان کنید، کار را تبدیل به یک
ساختار مردمپسند میکند. اصولا وقتی ما میخواهیم کاری راجع به مشکلات زن و شوهرها
بسازیم باید موارد بسیاری مدنظرمان باشد؛ شاید خیلی وقتها دلایل از هم پاشیدن یک
زندگی اختلافات کوچک باشد اما درواقع کمیتهاست که تبدیل به بحران میشود؛ فیلم
روحاله حجازی دقیقا به همین جزئیات توجه کرده بود. ضمن اینکه بخشی از موفقی این
فیلم مسلما مرتبط به تصمیم تهیهکننه فیلم محمدرضا شفیعی بود.او ترکیب زیبایی را
با وجود مهتاب کرامتی و حمید فرخنژاد به وجود آورد. علاوه بر این تمام گروه فعال در
این کار از بهترینها بودند. تجربه «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» متفاوت بود و به
همین خاطر همین است که همیشه از این کار به عنوان یکی از کارهای خوبم یاد میکنم.
–
«مهر آباد» با طنز تلخش چقدر در رشد بازیگری شما موثر
بود؟
سجاد حسینی طبق یک اشل طبقهبندی شده و مرتب
کار را جلو میبرد. از پیشتولید تا پایان کار همهچیز براساس احترام دو طرفه پیش
رفت. ما در این کار جز احترام متقابل چیزی ندیدیم. من با مهران احمدی عزیز بازی داشتم.
یکی از حرفهایها که میتوانم بگویم همه چیز کامل است. بازیهای ما سکانس پلان بود
و مدام در حال تمرین بودیم. احمدی حس صحنه را به زیبایی به من منتقل میکرد، به
همین خاطر خیلی چیزها از مهران احمدی یاد گرفتم. علاوه بر بازی، صحنههای ما با دوربین
روی دست گرفته میشد و اینطور بود که آن تنشی که لازمه وجودش در بازیمان بود به خوبی
درآمد.
–
شما
دو سال متمادی ۹۰ و ۹۱ بسیار پرکار بودید، زندگی میکردید برای کار و یا کار
میکردید برای زندگی؟
اصولا در زندگی هر آدمی، مقطعی وجود دارد
که کارهای خوب پشت سر هم پیشنهاد میشوند تو احساس میکنی که حیف است این تجربه هارا
تجربه نکنم. فکر اینکه شاید در کارنامه کاریم دیگر از این پیشنهادها نباشد. خدا را شکر که این سعادت را داشتم با دوستان عزیزی در اشل تلویزیون کار کنم. همکاری
با آنان طی این دو سال کمک بسیاری به پیشرفت بازیگریام کرد. اگر امروز کاری به من
پیشنهاد شود و بتوانم تخصصیتر یک فیلمنامه را بخوانم و تحلیل کنم به خاطر آن تجربههایی
بوده که با این عزیزان داشتم و به خاطر تعداد تلهفیلمهایی بوده که کار کردهام.
–
تجربه بازی در دو کار همزمان را هم داشتهاید، شما
با این حساسیت روی بازی چطور عمل کردید؟
من هیچوقت همزمان چند کار را با هم انجام ندادهام،
کاری تمام شده و بعد سر کار بعدی حاضر شدم. تنها تجربهام که چند کار با هم همزمان
شدند، سریال «فاصلهها» و «خانه بیپرنده» بود که یک ماه و نیم آخر مجبور سر صحنه
هر دو سریال باشم. درواقع نمیتوانم از صحنهای
به صحنه دیگر حاضر شوم، چون احساس میکنم که بازیگر نمیتواند روی یک نقش تمرکز کند،
مگر اینکه شرایط استثنایی باشد. ولی این مسئله دست من بازیگر نیست و به عوامل
مختلفی بستگی دارد. مثل اینکه یک کار سر زمانی که قرار بوده تمام شود و دیگری در
موعد خودش آغاز شود. وگرنه مجبوری اولی تمام نشده سر کار دوم حاضر شوی.
–
با توجه به تجربههای متفاوتان بازی در ژانر تاریخی
را میپسندید یا رئال؟
هر کدام برای خود جذابیتهای خاص خودش را دارد
و من بازی در هر دو را دوست دارم و میپسندم. تجربهای که چیزهای جدید و نو به من بدهد،
کار تاریخی است با یکسری جذابیتهای خاص خودش که البته بازی در این نوع کار به
میزان جذابیت سختتر است.
–
دوست دارید با کدام کارگردان تجربه جدیدی را تجربه
کنید؟
همیشه دوست داشتم تجربهای همانند «آب و آتش»
فریدون جیرانی در نقش لیلا حاتمی داشته باشم.
–
بهترین سکانس زندگیتان کدام است؟
در فیلم «چارسو» سکانسی که موهای دخترم را
شانه میکنم را بسیار دوست داشتم. همه از این سکانس حسی به عنوان یک صحنه تاثیرگذار
یاد میکنند.
–
شما با اینکه تجربه بازی در سینما را دارید، در این
مدیوم کمتر ظاهر میشوید دلیل این امر چیست؟
به هر حال کارگردانانی که در سینما کار میکنند
از گروه همیشگی خودشان استفاده میکنند. من بازیگری هستم که بیشتر در تلویزیون شناخته
شدهام و آدمهایی که با آنها کار کردم، اکثرا کسانی بودند که در تلویزیون فعالیت
میکنند. ضمن اینکه تلویزیون به این واسطه که ساعتهای بیشتری با مخاطبت درگیر است
و تو میتوانی بعد از پخش عکسالعمل آدمها را نسبت به بازی خودت ببینی را بیشتر دوست
دارم. در تلویزیون بازیگر مدام با بازخورد بازیاش درگیر است و سعی در رتوش کارهایش
دارد و این نکته قابل توجه است.
–
دوست دارید در کارنامه هنریتان نام چه کسانی دیده شود؟
دوست دارم با کارگردانانی کار کنم که با آنها
خاطره دارم و با آنها بزرگ شدهام تا بتوانم از این بزرگان فقط درس بگیرم.
–
کارهایی که انتخاب میکنید با معیار فیلمنامه میسنجید
و یا دستمزد؟
فیلمنامه. صادقانه میگویم. در ابتدا فیلمنامه
کار را چند بار میخوانم و بعد از تحلیل شخصیتها اگرمورد توجه من قرار گرفت آن را
میپذیرم. بعد به بعد مادی آن توجه میکنم. کارگردانی که به من اضطراب و استرس را منتقل
نکند برای من بسیار مهم است. کسی مثل جواد افشار که دوسال با هم کار کردیم و من اینقدر
جلوی دوربین او راحت بودیم که احساس میکردم
زندگی میکنم نه کار.
–
«کیمیا» و کار در یک گروه حرفهای
من نه سال پیش تلهفیلم «پاسخ رحمان» را بازی
کرده بودم و همین تلهفیلم باعث شده بود جواد افشار من را بشناسد. ضمن اینکه با محمدرضا
شفیعی در «فاصلهها» و «رهایی» و چند تلهفیلم دیگر تجربه همکاری داشتم و «کیمیا» نهمین
تجربه همکاریا۲ام با شفیعی شد. از
دو طرف آشنایی داشتم که شخصیت نرگس به من پیشنهاد شد. نرگس را با تحلیلهای فوقالعادهای
که مسعود بهبهانینیا در فیلمنامه داشت شناختم. در آن دهه زندگی نکرده بودم و با حال
و هوای آن آدمها آشنا نبودم، پس چند فیلمهای مستند دیدم و چند کتاب درباره آن
زمان خواندم. وقتی قرار شد کار را شروع کنیم برای اینکه حس آن دوران را به خودم
منتقل کنم حتی لباسهای مادرم را میپوشیدم. همین جزئیات به من کمک کرد که کاراکتر
نرگس در «کیمیا» دیده شود.
–
بدترین و تلخترین اتفاقی که در دو سال
فیلمبرداری «کیمیا» تجربه کردید چه بود؟
واقعا اتفاق بدی نداشتیم؛ حتی در سکانسهای
جنگ هم خوشبختانه با اتفاق بدی روبهرو نشدیم. فقط من یکبار سر صحنه آسیب دیدم. یکی
از هنروران گاری لبوفروشی از دستش رها شد و از پشت با کمر من برخورد کرد و من از
درد بیهوش شدم که از این اتفاق به عنوان یک اشتباه سهوی یاد میکنم.
–
با وجود تحلیلهای کاملی که در فیلمنامه وجود داشت، درخصوص جزئیات کاراکتر
نرگس و تغییر آنها با فیلمنامهنویس چالش داشتید؟
یکبار بود. درمورد عکسالعملهای نرگس
وقتی از کیمیا برای پیمان خواستگاری نکرد، و یا رفتارش با فرشید چالش داشتیم. اما
با مشورت و شنیدن ذهنیت بهبهانینیا مسئله حل شد.
–
نرگس برایتان چه خصوصیتی داشت و چطور او را
باورپذیر کردید؟
نرگس دختر خاله پیمان است و دوست صمیمی کیمیا
است. دختری که به خاطر عقاید و باورهای خانوادهای که در آن بزرگ شده شجاع و نترس
بار آمده. البته در برخی اوقات خطاهای کودکانهای دارد که مختص سنش است. من برای
تصویر نرگس دوبرابر یک بازیگر حرفهای تلاش کردم. آنها باتجربه هستند و از
تجربیاتشان در ایفای نقشهای مختلف استفاده میکنند و به همین تناسب من باید تلاشم
را بیشتر میکردم تا به موازات آنها دیده شوم. همینطور شد که وقتی به بازیهای
کیمیا نگاه میکنید جریان زندگی را در آن میبینید. میبینید که مرزی میان هیچکدام
از بازیگران حرفهای و دیگر نیست. با این همه این شخصیت که دو سال با آن زندگی
کردم برایم سخت بود. البته همه بازیگران کیمیا در تمام این دو سال شخصیتهایمان را
زندگی کردیم. از نوجوانی تا دبیرستان، دانشگاه، ازدواج و… اینکه یک بازیگر بتواند
تمام مراحل یک شخصیت را ایفا کند برایش اتفاق مثبتی است.
–
یکی از ویژگیهای کاراکترهای سریال «کیمیا» حضور
یک بازیگر در دو دهه از زندگی کاراکتر قصه است. نرگس هم در طول سریال به میانسالی
میرسد. به نظرتان بازی میانسالی نرگس باورپذیر شد؟
هر چقدر شود که به واسطه گریم یک بازیگ ۳۰
ساله را ۵۰ ساله نشان دهیم نمیشود؛ چون شادابی در چهره من هویدا است. امیر اسکندری
به واسطه راهنمایی کارگردان و تواناییهایی که در من سراغ داشت سعی کرد، چهره من را
میانسال کند. البته باید دید تا چه اندازه این گریم و بازی واقعی از کار درآمده است.
ما تلاش خودمان را کردهایم.
–
با وجود سابقه کاریتان قبول دارید در «کیمیا» بود
که دیده شدید؟
همینطور است. تلویزیون، سریال طولانی شبانه
و تیم خوب باعث میشود که حتی اگر بازیگر چهره باشی جایگاهت تغییر کند و بالاتر بروی.
معتقدم «کیمیا» نقطه عطفی در کارنامه کاریام است و امیدوارم از این به بعد انتخابهای
درستی داشته باشم تا ذهنیت مردم را خراب نکنم و بازیهای خوبی ارائه دهم. البته
معتقدم نرگس نود درصد از تواناییهای بازیگریم را به نمایش گذاشت. من با این کار بزرگ
شدم و با او تا میانسالی آمدم.
–
برنامههای جدیدیتان چیست؟
یک کار نیمهبلند به نام «لشکر یک نفره» با
محمد خراطزاده کار کردم که تهیهکنندگیاش
به عهده محمدرضا شریفینیا بود. مشغول مطالعه چند فیلمنامه هم هستم که انشااله به
سرانجام برسد.
–از میان آثاری که بازی
کردهاید کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
«کیمیا» جایگاه اصلی را برایم دارد. البته
چند کار دیگر هست که دوستشان دارم. «فاصلهها» حسین سهیلیزاده و کاراکتر مریم در
«چارسو» که دیگر کار مورد علاقهام است.
There are no comments yet