بهنام تشکر از جمله بازیگرانی است که طی سالهای اخیر توانسته رگ خواب مخاطبان
را در هر اثری که نقشآفرینش بوده، بهخوبی بهدست بگیرد؛ خصوصا مخاطبان جوان که همواره به بازیهای این هنرمند روی خوش
نشان دادهاند. با او همسخن شدیم تا نظرش را راجعبه اهمیت توجه به حضور جوانان در
عرصه بازیگری؛ خصوصا تئاتر، جویا شویم، اما بحث به رانت بعضی افراد و گروهها در
برخی سالنها کشیده شد. او معتقد است دانشگاهها در رشتههای بازیگری و تئاتر در این
سالها، بدون پشتوانه جذب دانشجو کردهاند. همچنین سوء مدیریت در تئاتر ما،
بیشترین ضربه را طی سالهای اخیر به این گرایش مهم هنری وارد کرده است.
* این سالها شاهد کاهش تعداد بازیگران جوان در تئاتر کشور بودهایم. حال آنکه در دورههای پیشین، عرصه تئاتر، جوانان با استعداد زیادی را به خود میدید. نظر شما در این باره چیست؟
_ دقیقا درست میگویید. نسل ما در اواخر دهه هفتاد وارد عرصه تئاتر شد. خود من اوایل
دهه هشتاد خیلی در عرصه نمایش فعال بودم. بهنظرم آن دوران را باید دوران طلایی تئاتر
کشور بنامیم.
* چه عواملی در ایجاد این دوران طلایی نقش داشتند؟
_ اگر شما نگاهی به آثاری که در آن دوران اجرا شدهاند بیاندازید، جواب سوالتان را
میگیرید. اما من فکر میکنم اصلیترین و مهمترین دلیل این موفقیت، شخص حسین پاکدل و نوع نگاه و روش مدیریتی او
بود. از دل همین مدیریت بود که بازیگرانی چون پانتهآ بهرام، امیر جعفری، شهرام حقیقتدوست،
احمد مهرانفر، حمیدرضا آذرنگ و خیلیهای دیگر عرصه برای کار پیدا کردند و مطرح شدند؛
همچنین کارگردانان بزرگی چون آرش دادگر، محمد عاقبتی، کیومرث مرادی و... من معتقدم
هنوز هم تئاتر ما روی کاکل این هنرمندان میچرخد و ما در چند سال گذشته نان تولیدات
و بازدهی آن دوران طلایی را خوردهایم.
* پس شما معتقدید نقش مدیریت پررنگتر از دیگر عوامل بوده است؟
– شک نکنید! اما نباید از نقش دانشگاهها هم در این موضوع غافل شویم.
* بهنظر شما نقش دانشگاههای ما در این سالها مثبت بوده یا منفی؟
_ فکر کنم مقایسه امسال با ده سال پیش بتواند جواب این سوال را بدهد؛ زمانیکه امثال
ما وارد میدان شدیم، نوعی اشتیاق در میان دانشجویان هنر وجود داشت. ما با جان و دل
تلاش میکردیم؛ چون تئاتر در جریان بود؛ زنده بود. اما بعد از آن دوره چند بازیگر
جوان مانند نوید محمدزاده وارد عرصه تئاتر شده است؟! آیا شرایط امروز با گذشته قابل
قیاس است؟ اصلا و ابدا!
* و نقش منفی دانشگاهها این وسط چیست؟
_ مشکل این است که ما فقط بدون پشتوانه دانشجو
جذب کردهایم. من باور دارم وقتی فضای کار مهیا نباشد، جذب دانشجو به شدت کاذب است.
الان گروههای دانشجویی دل و دماغ فعالیت ندارند، مدیران سالنها از کارهای دانشجویی
استقبال نمیکنند و فضا از گذشته هم محدودتر و تنگتر شده. باید با خودمان صادق باشیم؛
اگر فضای کار نداریم، نباید دانشجوی هنر جذب کنیم.
* خب مشکل سالن هم داریم! تعداد افراد فعال در حوزه نمایش با تعداد سالنهای تئاتر توازن ندارد.
– چه کسی باید این مشکل را حل کند؟ آیا دانشگاههای ما با این میزان بودجه و درآمد
نمیتوانند یک سالن بسازند؟ ما توقع داریم دانشجو بدون فعالیت گام به گام، ناگهان وارد
فعالیت حرفهای هنر شود! اما این کار جز سرخوردگی و شکست چیزی به همراه نخواهد داشت.
* اینروزها شاهد تکثیر کارگاههای هنری هستیم. نقش آنها را در توسعه تئاتر چطور میبینید؟
_ نفس کارگاه هنری که بد نیست؛ کسی هم نمیتواند بگوید بد است. اما این هم یک آموزش
بیپشتوانه است. در کشورهای خارجی هم دیگر اودیشن خریداری ندارد! اگر هم در کشور ما
داشته باشد، چه کسی قرار است روی کیفیت این کارگاهها نظارت کند؟ نقش خانهتئاتر و
مرکز هنرهای نمایشی این وسط چیست؟ البته پاسخ واضح است؛ اینروزها مجوز مهم است نه
کیفیت!
* نوع مدیریت و رانت گرفتن سالن در این میان چیست؟
_ در تمام دنیا شما وقتی به تماشای نمایشی در یک سالن میروید، به شما بروشوری میدهند
که تا حداقل یک سال آینده برنامههای آتی سالن در آن مشخص شده. اما اینجا ظاهرا یک
بروشور نانوشته وجود دارد که روی آن نوشته هر سالن تئاتر در قبضه چه فرد یا گروههایی
است.
* در تمام این سالها تئاتر با مشکلات اقتصادی دست به گریبان بوده و این باعث ورود افرادی شده است که معروف هستند اما نه در حوزه نمایش. یعنی حضورشان فقط تضمینی است برای فروش. در اینباره چه نظری دارید؟
– هر کارگردان یا تهیهکنندهای حق دارد بازیگر مورد علاقهاش را انتخاب کند. به
بنده نوعی هم ربطی ندارد. اما یادمان نرود که اریک کانتونا را بهخاطر فوتبال بازی
کردنش شناختند؛ نه فیلمهایی که بازی کرد! روی این موضوع باید بیشتر تامل کنیم. بهنظرم
این یک اتفاق شخصی است و هرکس صلاح خودش را بیشتر میداند. اگر میخواهیم نیروی جدید
به تئاتر معرفی کنیم، باید اول پشتوانهها و زیرساختهای لازم را فراهم کنیم و از
نسل جوان حمایت کنیم. تنها راه موفقیت همین است؛ هرچند در این سالها این امر میسر
نشده است.
سحر رضوی
There are no comments yet