وضعیت مالی تلویزیون مثل سرپرست خانواده‌ای بدون حقوق است | پایگاه خبری صبا
امروز ۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۰۶:۵۶
مجید قناد:

وضعیت مالی تلویزیون مثل سرپرست خانواده‌ای بدون حقوق است

وضعیت فعلی تلویزیون در بُعد مالی مثل خانواده‌ای‌ست که سرپرست آن حقوق ندارد و با ذخیره‌های مالی‌اش مخارج خانواده را تامین می‌کند. مگر جز این است که او بعد از چند ماه دیگر توانایی تامین آن را نخواهد داشت؟

مجید قناد یا‌‌‌ همان عموقناد، همان‌قدر که برای بچه‌ها امروز چهره‌ای
آشناست، خاطرات کودکی‌ بچه‌های دیروز را هم زنده می‌کند. از سال
۶۲
فعالیت حرفه‌ای خود را با اجرای برنامه
«از مدرسه تا مدرسه» در تلویزیون آغاز کرد که
پنج سال ادامه داشت. بعد از آن «بازی، شادی، تماشا» را با کاراکتر قلقلی
روی آنتن برد. این برنامه هم پنج ساله شد. برنامه «فیتیله جمعه تعطیله» هم برنامه بلندمدت
دیگری بود که همراه گروه فیتیله‌ای اجرا می‌کرد. جدایی عموقناد از این گروه
باعث شد
او برنامه «جمعه‌به‌جمعه خونه‌به‌خونه» را
روانه آنتن کند که به گفته خودش
۹ ماه
پیش به دلیل تبلیغات بیش‌ازحد و سوپرمارکتی‌شدن برنامه از کنداکتور شبکه دو کنار گذاشته
شد. این تهیه‌کننده و مجری، این روز‌ها در حال تدارک برنامه‌ تازه‌ای برای کودکان است.
بازگشایی مدارس هم بهانه‌ دیگری است تا با او خاطرات گذشته را ورق بزنیم.

اگرچه تعداد برنامه‌های کودک تلویزیون رو به افزایش است، اما مجید
قناد این روز‌ها در تلویزیون جایش خالی است. چرا از تلویزیون فاصله گرفته‌اید؟

همیشه سعی کردم خوراک خوبی به بچه‌ها ارائه کنم. حالا هم برای برنامه‌ای
جدید برنامه‌ریزی می‌کنم تا با بازگشایی مدارس هم والدین، معلمان و بچه‌ها برنامه‌ای
سرگرم‌کننده ببینند هم به آنها الگو بدهیم.

چرا برنامه «جمعه‌به‌جمعه خونه‌به‌خونه» را ادامه ندادید؟ به‌نظرم
بچه‌ها به تماشای برنامه‌ عادت کرده بودند.

۹ ماه پیش این برنامه را کنار گذاشتم، چون به‌شدت تبلیغاتی شده بود و بیشتر به یک
سوپرمارکت شبیه بود تا برنامه. وقتی هم به معاون وقت سیما گفتم برنامه تعاونی شده،
به‌سادگی برنامه را تعطیل کرد اما من خداحافظی نکردم. او حتی به این موضوع توجه نکرد
که می‌شود مشارکت در یک برنامه را مدیریت کرد و در جای درست و لازم از آن بهره برد
.

نقدتان مشخصا به جنس محصولات بود یا خدمات تبلیغاتی؟

به‌نظرم اشکالی ندارد ما در برنامه‌های کودک‌و‌نوجوان درباره آتش‌نشانی
یا استاندارد حرف بزنیم یا یک کتاب خوب به بچه‌ها معرفی کنیم. هشدار درباره زلزله و
حرف‌زدن از سازمان هلال‌احمر آموزنده است و فایده‌ای برای کودکان دارد، اما ماکارونی
و شکلات و این‌ها نباید در برنامه‌های کودک جایی داشته باشند. متاسفانه آن‌زمان به
سابقه من در برنامه‌سازی کودک‌و‌نوجوان توجهی نشد. من
۳۰ سال صبح‌های جمعه به خانه‌های مردم می‌رفتم.

شما معمولا در برنامه‌های کودک کار گروهی را ترجیح داده‌اید، اما
در مقطعی از تیم فیتیله‌ای‌ها جدا شدید.

این خواسته من نبود، بلکه آنها چنین درخواستی داشتند و من هم با
کمال‌میل پذیرفتم. اگر کسی فکر می‌کند جور دیگری می‌تواند بیشتر پیشرفت کند، هیچ‌وقت
جلوی او را نمی‌گیرم. من هم به این خواسته دوستان احترام گذاشتم و با آنکه برنامه «فیتیله»
مال من بود و
هشت سال برای آن زحمت کشیده بودم، کنار رفتم.

به‌نظرتان این جدایی به پیشرفت شما یا آنها کمک کرد؟

این را باید از مردم پرسید. ما برای آنها برنامه می‌سازیم و
آنها باید نظر بدهند.

گروه کودک‌و‌نوجوان به شبکه یک برگشت و کانال خردسال و کانال کودک
هم قرار است راه‌اندازی شود. شبکه پویا هم چند سالی‌ست فعالیت خود را آغاز کرده. آیا
این بستر‌ها به بهبود جایگاه برنامه‌سازی کودک در تلویزیون کمکی کرده است؟

همه اینها اتفاقات خوبی‌ست و اگر درست پیش برود، تاثیرگذار خواهد
بود.

اما انگار درست پیش نمی‌رود که به نوستالژی‌ و بازپخش برنامه‌های
قدیمی رسیده‌ایم!

متاسفانه به عقب برگشته‌ایم و تنها کارکردش یادآوری گذشته به بزرگترهاست
و تاثیر دیگری برای آنها ندارد، چه برسد به تاثیر روی کودکان. دوران کنونی دوره تکنیک
و پیشرفت‌های علمی‌ست و ما در این شرایط بچه‌ها را فراموش کرده‌ایم. کودکان امروز خوراک
تازه می‌خواهند و برگشت به عقب اگرچه تلنگر می‌زند، اما زیاده از حد خوب نیست. اکنون
بسیاری از شبکه‌های ما به این سمت حرکت کرده‌اند و برنامه‌های ماهواره‌ای هم بعضا به
نوستالژی‌ها می‌پردازند.

به نظر می‌رسد این نوستالژی‌ها، حسرتی به دل مخاطبان تلویزیون می‌گذارند.
اینکه آنها برنامه‌های خوبی می‌دیده‌اند و حالا نمی‌بینند.

بله، اگر بدانیم وضعیت حال هم می‌تواند در آینده نوستالژی شود،
آن‌وقت به نوستالژی‌های فعلی یادش‌بخیر می‌گوییم.

اصلا چرا باید آنقدر به گذشته تلویزیون ببالیم؟

این بالیدن صرفا در حد و اندازه‌های تصویر و یک یا چند برنامه است،
اما کمتر سراغ آدم‌های باتجربه می‌رویم و وقتی اتفاق ناگواری برای یک پیشکسوت می‌افتد
تازه از او سراغ می‌گیریم. به‌نظرم باید از تجربه‌ها در تلویزیون استفاده بهینه کرد
نه آنکه برای یک فرد باتجربه شرط مشارکت برای برنامه‌سازی گذاشته شود. اگر کسانی در
قاب تلویزیون نیستند به این معنا نیست که نمی‌خواهند باشند، بلکه شرایط بودن‌شان فراهم
نیست. من قرار نیست در یک برنامه کودک به بچه‌ها بگویم ماکارونی بخورید. مشارکت در
همه جای دنیا امری عادی‌ست، اما شیوه وارد کردن آن‌ به برنامه‌هاست که اهمیت دارد.
باید جایگاه تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم در برنامه‌های کودک‌و‌نوجوان مشخص شود. یکی
از مشکلات برخی برنامه‌های کودک، شبان‌گاهی بودن آنهاست. وقتی در ساعات پایانی شب برای
کودکان برنامه پخش می‌کنیم، چطور انتظار داریم او
۹ شب
بخوابد؟!

شبکه دو سیما مدتی شبکه کودک نام گرفت و بعد به عنوان شبکه کودک‌و‌خانواده
شناخته‌شد و حالا هم فعالیت خود را به‌عنوان شبکه خانواده دنبال می‌کند. برنامه‌های
کودک به شبکه پویا و جدیدا به شبکه یک معطوف شده‌اند. شبکه پویا توانسته جای خود را
در دل مخاطبان کودک‌و‌نوجوان باز کند؟

بیشترشدن تعداد شبکه‌هایی که برای کودک‌و‌نوجوان برنامه پخش می‌کنند،
خوب است اما همه این‌ها منوط به برنامه‌ریزی دقیق و کار‌شناسی‌ست. ضمن آنکه قرار است
شبکه کودک‌و‌خردسال هم آغاز به کار کند و این اتفاق خیلی خوبی‌ست. دو سال قبل گفته
شد شبکه دو، شبکه کودک خواهد شد ولی بعد از چند ماه تغییر مسیر داد. تصمیم‌گیری‌ بدون
پشتوانه فکری نتیجه‌ای ندارد، درحالیکه افراد باتجربه در حوزه کودک‌و‌نوجوان کم نیستند
و می‌شود با آنها مشورت کرد. برای مثال حالا که در آستانه بازگشایی مدارس هستیم،
تصمیم گرفته‌شده دیگر خوراکی‌های مضر در مدارس به‌فروش نرسد اما وقتی ما در برنامه‌های
تلویزیونی برای فلان شیرینی به واسطه مشارکت تبلیغ می‌کنیم چطور انتظار داریم کودکان‌و‌نوجوانان
سراغ مصرف خوراکی مضر نروند؟!

جریان برنامه‌های مشارکتی در تلویزیونی آنقدر زیاد شده که انگار
نیاز به یک منجی دارد.

همین‌طور است. به‌نظرم پیشگیری از این جریان در صداوسیما اهمیتی
کمتر از پیشگیری از زلزله ندارد! بچه‌‌ها آینده‌سازان جامعه هستند و تربیت فکری‌شان
مهم است. وضعیت فعلی تلویزیون در بُعد مالی مثل خانواده‌ای‌ست که سرپرست آن حقوق ندارد
و با ذخیره‌های مالی‌اش مخارج خانواده را تامین می‌کند. مگر جز این است که او بعد از
چند ماه دیگر توانایی تامین آن را نخواهد داشت؟

عمو قناد خودش چند فرزند دارد؟

وقتی برنامه می‌ساختم، هفته‌ای ۱۵۰ فرزند داشتم که به استودیو می‌آمدند و روی سکو‌ها می‌نشستند و بیننده
اجرای من و گروهم بودند. به‌جز آنها فرزندان دیگری هم از دهه
۶۰
و ۷۰ دارم که حالا خودشان پدر و مادر هستند. وقتی مرا می‌بینند، از خاطرات
برنامه‌های قدیمی‌ صحبت می‌کنند و می‌گویند کودکی‌شان با آنها سر شده است.

کودک امروز چه نیازهایی دارد که از آنها غافل مانده‌ایم؟

احترام گذاشتن بهترین چیزی است که می‌شود به او آموزش داد و به‌دنبال
آن فایده‌های بهتری هم هست. باید کودکان را با خانواده‌ها آشتی دهیم. تلویزیون باید
روی این مساله تاکید کند، درحالیکه متاسفانه خود این رسانه گاهی باعث فاصله‌گرفتن بچه‌ها
از خانواده‌ می‌شود.

کودک درونتان چند سال دارد؟

وقتی با بچه‌ها هستم دوازده سال دارم، اما در خلوت خودم بیست ساله‌ام، هرچند اینجا دیگر جوان است! وقتی به خودم فکر می‌کنم باید
کمی عاقل‌تر باشم، اما وقتی با بچه‌ها هستم هم‌سن و سال آنها می‌شوم. بچه‌های امروز
از بچه‌های دیروز خیلی جلو‌تر هستند. بچه‌های نسل‌های قبل با حلقه لاستیک، چند تکه
چوب و چند قطعه سنگ سرگرم می‌شدند، اما حالا پدر‌ها و مادر‌ها نمی‌توانند با موبایلشان
عکس بگیرند، و از کودک خود می‌خواهند به آنها آموزش دهد. با این حال نسل دیروز به بزرگتر‌ها
بیشتر احترام می‌گذاشت. فضای مجازی بچه‌ها را از هم و از خانواده‌هایشان‌ دور کرده
است. عاطفه‌ها یخ بسته و درست در همین نقطه است که نقش و اهمیت صداوسیما در پر کردن
این فاصله پررنگ می‌شود. باید خوبی‌های دنیای مجازی را از بدی‌هایش جدا کرد. کودکان
استفاده از آن را در کنار والدین‌شان تجربه کنند. دولت هم باید به داد صداوسیما برسد.
با دست خالی نمی‌شود کاری کرد!

در آستانه سال نو تحصیلی هستیم. نام معلم اول دبستانتان را یادتان
می‌آید؟

نه، چون از آن سال خاطره تلخی دارم. سال اول دبستان مصادف شد با
فوت پدرم.

معلمی داشته‌اید که در زندگی‌تان تاثیر‌گذار بوده؟

محمد ایوبی، معلم کلاس چهارم و پنجم دبستان که خودش هم نویسنده
بود، آن زمان در صداوسیمای آبادان کار می‌کرد و من و دو نفر از هم‌کلاسی‌هایم به نام‌های
بهروز خوش‌فطرت و امیر جرموز را به رادیو و تلویزیون برد.

و خاطره‌ای از مدرسه به بهانه بوی ماه مهر.‌.‌.

سال ۵۵ در مدرسه برای دانش‌آموزان نمایش اجرا می‌کردم.
یک‌بار یکی از معلمان کاری داشت و از کلاس خارج شد و از من خواست به کلاسش بروم و مراقب
نظم بچه‌ها باشم. من هم رفتم و برایشان نمایش اجرا کردم. بچه‌ها آنقدر ساکت بودند که
ناظم مدرسه وقتی از راهرو رد می‌شد و هیچ صدایی نشنید، در را باز کرد و از این سکوت
متعجب شد و گفت فکر کردم کلاس خالی‌ست! خاطره‌های خوب مدرسه‌ زیاد است. مثل همه زنگ‌های
ورزش که به‌خاطر باران و برف پاییزی و زمستانی تعطیل می‌شد،
در کلاس می‌ماندیم و نمایش اجرا می‌کردیم. یادش‌بخیر.‌.‌.

رکسانا قهقرایی

انتهای مطلب/

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۵/۲۳۱/۳۴۳/۴۰۰
  • تمساح خونی
    168/280/427/250
  • مست عشق
    120/214/320/750
  • زودپز
    ۱۰۰/۲۵۵/۴۲۸/۰۰۰
  • پول و پارتی
    ۸۸/۷۵۹/۷۷۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۳۱/۲۱۰/۳۴۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۶/۲۷۷/۸۱۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۲/۳۰۵/۷۸۱/۱۰۰
  • قلب رقه
    ۱۲/۳۰۰/۹۶۸/۵۰۰
  • ملاقات با جادوگر
    11/345/347/500
  • شه‌سوار
    ۱۰/۲۲۹/۰۲۳/۵۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۰/۱۹۷/۸۹۳/۵۰۰
  • در آغوش درخت
    ۶/۶۷۶/۱۱۱/۵۰۰
  • آغوش باز
    ۲/۴۷۲/۷۲۵/۰۰۰
  • استاد
    ۵۶۵/۹۳۵/۰۰۰
  • صبحانه‌با‌زرافه‌ها
    پیش‌فروش۵۰۴/۹۷۵/۰۰۰
  • آنها مرا دوست داشتند
    ۲۰۶/۴۷۷/۰۰۰
  • باغ کیانوش
    پیش‌فروش۹/۵۴۵/۰۰۰