هیچ وقت کار تصویر دغدغه من نبوده است. اولین کار جدی ام "حلقه سبز" ساخته ابراهیم حاتمی کیا بود و بعد از آن هم خیلی جسته گریخته در کارهای تصویری بازی کردم.
در بچگی کمرو و خجالتی بود و هیچوقت سودای بازیگری در سر نداشت ولی رفتهرفته به این حرفه علاقهمند شد و موفقیتهایی که برایش بهوجود آمد او را به ماندن در این حرفه مصمم کرد. حالا تئاتریها نسیم ادبی را خوب میشناسند. او در چند سال اخیر فعالیتش در سینما بیشتر شده و نقشهای کوتاه اما تاثیرگذاری بازی کرده است. سال گذشته سه فیلم «خانه دختر»، «ارغوان» و «دوران عاشقی» را در جشنواره داشت و در حال حاضر «دوران عاشقی» و «ذوب شدن پادشاه» را در حال اکران دارد. به همین بهانه با او گفتوگو کردهایم.
اولین باری کی تصمیم گرفتی بازیگر شوی؟
اینطور نبود که یک دفعه تصمیم به بازیگر شدن بگیرم. بازیگری برای من به تدریج اتفاق افتاد. حتی در کودکی هم آرزوی بازیگر شدن در سرم نبود و بچه خیلی کمرویی بودم. کمی که بزرگتر شدم به نوشتن و روانشناسی گرایش پیدا کردم و بیشتر دوست داشتم روانشناسی بخوانم. بعد از اینکه در رشته مدیریت قبول شدم، کمکم شروع کردم به سینما رفتن، فیلم دیدن و... تا اینکه متوجه شدم که قرار است در تئاتر شهر یک دوره آموزش بازیگری برگزار شود و استادان درجه یکی مثل سیاوش طهمورث، گلاب آدینه، محمدعلی کشاورز، هادی مرزبان و ایرج راد در آن تدریس میکنند. این دوره فقط یکبار برگزار شد و من در آن شرکت کردم. در همان زمان آقای مرزبان برای نمایش «تنبور نواز» بازیگر انتخاب میکرد و من هم برای یکی از نقشهای کوتاه این نمایش انتخاب شدم. این نمایش در سال ۱۳۷۲ اولین تجربه حضورم روی صحنه تئاتر بود. بعد از آن کار، نقش کوتاهی را در نمایش محرم زینالزاده بازی کردم و پس از آن هم حدود ۶- ۵ سال به صورت مستمر «تئاتر حرکت» (حرکات فرم و بدن) کار کردم. نمایش «اهل اقاقیا» به کارگردانی آناهیتا اقبالنژاد اولین کار جدیام در بازیگری بود و برای این نمایش جایزه بازیگری گرفتم. بعد از آن بود که بازیگری را به شکل جدیتری در پیش گرفتم.
اولین بار کی مقابل دوربین رفتی؟
هیچ وقت کار تصویر دغدغه من نبوده است. اولین کار جدی ام «حلقه سبز» ساخته ابراهیم حاتمی کیا بود. بعد از آن هم خیلی جسته گریخته در کارهای تصویری بازی کردم تا این اواخر که کارم مقداری بیشتر شد. در فیلمهای کوتاه زیادی بازی کردهام.
علت اینکه در فیلمهای کوتاه حضور فعالی داری چیست؟ چطور تا این اندازه به کارگردانهای جوان اعتماد میکنی؟
هم در تئاتر و هم در کار تصویر خیلی این حس را دارم که کارگردانهای جوان و به خصوص کار اولی ها نوآوری و خلاقیتی دارند که کمتر میتوان در کارگردانهای باتجربه تر پیدا کرد. از کارگردانهای جوان و کار اولیها خیلی چیزها یاد میگیرم و همان اندازه که حضورم در کار آنها تاثیر دارد، آنها هم روی من تاثیر زیادی میگذارند و این ارتباط کاملا دوطرفه است. امسال در فیلم «چهارشنبه» اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سروش محمدزاده بازی کردهام و حضور در این کار برایم تجربه درجه یکی بود.
هنوز به اندازه تئاتر در سینما دیده نشدهای. این موضوع خودخواسته بوده یا پیشنهاد مناسبی برای سینما نداشتی؟
کمرنگ بودنم در سینما کاملا خودخواسته بوده است. وقتی تمرکزت را روی یک چیز خاص میگذاری، ترجیح میدهی تمام انرژیات را در همان موضوع به کار بگیری. وقتی سالی ۷-۶ تئاتر روی صحنه دارم و در این زمینه فعالیت میکنم، فرصتی برای کار سینما ندارم. بنابراین ترجیح میدهم اگر قرار است در سینما کاری داشته باشم خیلی گزیده و کوتاه باشد. دغدغه من تئاتر است نه سینما. در همین چند کار سینمایی هم که در این سالها بازی کردهام مشغول اجرای تئاتر بودهام و همیشه گروههای سینمایی خودشان را با تئاترم هماهنگ میکردند. مطمئن باش اگر قرار بود چیزی غیر از این باشد همین چند کار سینمایی را هم بازی نمیکردم.
یعنی اگر به طور همزمان یک نقش خوب در سینما و تئاتر پیشنهاد شود کار سینمایی را رد میکنی؟
این اتفاق برایم افتاد. زمانی که قرار بود فیلم «حراج» حسین شهابی را بازی کنم، ساناز بیان برای بازی در نمایش «عامدانه، عاشقانه، قاتلانه» با من تماس گرفت و گفتم فکر نکنم بتوانم همکاری کنم، چون قرار است در یک کار سینمایی بازی کنم. وقتی گوشی را قطع کردم به خودم گفتم نسیم... حواست کجاست؟ چه کار میکنی؟ قرار نیست به خاطر سینما، تئاتر را کنار بگذاری. تو عاشق تئاتر هستی. رفتم سراغ حسین شهابی و گفتم امکان دارد زمان فیلمبرداری را با کار تئاتر من هماهنگ کنید؟ گفت من یک بازیگر صد در صد میخواهم که سر هیچ کار دیگری نباشد. گفتم اگر اینطور است نمیتوانم در کار شما بازی کنم. از حرف من خیلی تعجب کرد و گفت واقعا؟ حاضری این نقش را بازی نکنی و در عوض بروی تئاتر کار کنی؟ تو که همیشه مشغول تئاتر هستی. چه چیزی در تئاتر برایت جذابیت دارد؟ گفتم من عاشق تئاترم و فقط خودم میتوانم این جذابیت را درک کنم. خوشبختانه کار آقای شهابی عقب افتاد و من توانستم در تئاتر ساناز بیان بازی کنم و سه روز مانده به پایان اجرای تئاتر تازه آقای شهابی کار را کلید زد. بنابراین در صورتی که از قبل تعهدی برای حضور در یک کار سینمایی نداده باشم، صد در صد کار تئاتر را به سینما ترجیح خواهم داد.
سال گذشته «خانه دختر»، «ارغوان» و «دوران عاشقی» را در جشنواره فیلم فجر داشتی و در حال حاضر فیلم «ذوبشدن پادشاه» را در حال اکران داری. با توجه به کمکاری در سینما هر کدام از این کارها چگونه شکل گرفت؟
در مورد «دوران عاشقی» زمانی که به دفتر آقای رئیسیان رفتم، گفت برای این نقش دنبال بازیگری بودم که چهرهای دوگانه داشته باشد و تو همانی هستی که دنبالش بودم. به ایشان گفتم بازی در نقش تک سکانس یک مقدار برایم سخت است. گفت درست است که این شخصیت فقط در یک سکانس دیده میشود ولی نقش بسیار تاثیرگذاری دارد. کار کردن با آقای رئیسیان تجربه خیلی خوبی بود. امید بنکدار و کیوان علیمحمدی سالهاست که تماشاگر تئاتر هستند و از قبل همدیگر را میشناختیم. برای فیلم «ارغوان» گفتند میخواهیم در این کار به ما کمک کنی. این دو نفر برای من بسیار عزیزند و به نظرم چه به لحاظ شخصیتی و چه به لحاظ کاری جزو بهترینها هستند، بهخاطر همین دلم خواست حتما در این فیلم بازی کنم. در مورد «خانه دختر» هم آقای شاه حسینی با توجه به کارهایی که در تئاتر از من دیده بودند دعوت به همکاری کردند و من این تجربه را هم خیلی دوست داشتم. در مورد فیلم «ذوب شدن پادشاه» هم هوتن زنگنهپور گفت بازی شما را در «حراج» دیدهام. «ذوب شدن پادشاه» پنج نقش اصلی دارد و هیچکس نقش فرعی نیست. میخواهم شما در نقش نویسنده بازی کنید. فیلمنامه را خواندم و از متن خوشم آمد.
این حرف کلیشهای که گاهی از زبان منتقدان میشنویم که «فلانی بازیاش تئاتری است» یعنی چه و چرا این حرف زده میشود؟
اصلا این حرف را قبول ندارم و به نظرم الان دیگر هیچکس نمیتواند بگوید تئاتری بازی نکن چون الان تئاتریها سینمای ما را تسخیر کردهاند و در این چند ساله جوایز اصلی جشنوارههای سینمایی را گرفتهاند. اتفاقا انگار در این چند سال بازی تئاتریها در سینما مُد شده است. اگر منظور از بازی تئاتری درشت و اغراق شده بازی کردن باشد، دوره این حرف تمام شده است. در حال حاضر تئاتر به سمت مینیمال و رئالیسم رفته و دیگر خبری از آن دیالوگهای کشدار و بازیهای غلو شده نیست. تئاتر هم به سمتی رفته که انگار دارد جریان زندگی را به شکل واقعگرایانه به نمایش میگذارد. اگر الان کارگردانی به بازیگرش بگوید تئاتری بازی نکن یعنی سواد کافی و شناختی از هنر تئاتر ندارد.
با توجه به اینکه مدرس بازیگری هستی، کمی درباره این تجربه بگویید؟
همیشه به هنرجویانم میگویم ممکن است آنقدر که از شما یاد میگیرم، شما از من یاد نگیرید. تدریس یک بده بستان دو طرفه میان مدرس و هنرجوست. هنرجویان دارند از یک نفر درس میگیرند ولی ممکن است من از تکتک آنها چیزی یاد بگیرم. تدریس را دوست دارم چون به من انرژی میدهد و باعث میشود بیشتر و بیشتر مطالعه کنم. هیچوقت به هنرجویی نمیگویم به درد بازیگری نمیخوری، چون فکر میکنم همان طور که استادان خوانندگی معتقدند هر آدمی صدایی دارد و میتواند آن را پرورش دهد، در بازیگری هم اگر آدمی عاشق این حرفه باشد میتواند خودش را پرورش دهد و به جایگاهی که میخواهد برسد.
انتهای مطلب/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است