زندگی در در لوای شخصیتهای گوناگون؛ شجاع یا بزدل، شیطانصفت یا مهربان، لوتی، ثروتمند، بزهکار، قانونمدار و دیگر خصوصیات رفتاری هر نقش که تجارب زیستی متنوعی را برای شخص بازیگر رقم میزند. از طرفی، وجود طیف رنگارنگی از نقشها و ژانرهای متفاوت در کارنامه یک بازیگر، دلیلی است بر حرفهای بودن و کارکشتگی او و همین دلیل بس برای آنکه بازیگران استقبالی انکارناپذیر از تفاوت جنس پیشنهادات داشته باشند. در موازات این اشتیاق، محافظهکاری تهیهکنندگان و کارگردانها موجب مواجهه مخاطبان سینمای ایران با حضور مستمر بازیگرانی خاص در نقشهای بهخصوص شده است. در تعریف یک تیپ ثابت برای یک بازیگر، سرعت زیادی چه در تلویزیون و چه در سینما وجود دارد که علت آن گذشته از عدم تعدد ژانرها، به سرمایههای اندکی برمیگردد که رفتهرفته قدرت ریسک را کمرنگ و کمرنگتر کرده و برآیند آن ترجیح مواردی است که امتحان خود را پس دادهاند و در پی آن میتوان با آسودگی خاطر نه نقش بلکه تکرار نقش را به بازیگر سپرد.
چنانچه با رجوع به سینماهای صنعتی بهندرت به بازیگرانی برمیخوریم که گرفتار تکرار نقشها شدهاند به طرزی که موارد یافتهشده را میتوان استثنا به حساب آورد. جری لوییس با حضور در فیلم «سلطان کمدی» و ایفای نقشی غیر کمیک در آن، فعالیت پیوسته خود را به عنوان کمدین تنها برای یکبار تعدیل کرد و همینطور جیم کری با بازی در فیلم «درخشش ابدی ذهن بیآلایش» تماشاگران را در مواجهه با جدیت خود متعجب کرد. اما این جنس از تعجب، تعجبی است که بهندرت در هالیوود اتفاق میافتد و هالییود سینمایی است که به ندرت از پتانسیلهای متفاوت نیروهایش غافل میماند. حال اگر همین نوسانِ حضور بازیگر در فیلمهای کمدی و غیرکمدی را در سینمای ایران بررسی کنیم، متوجه ثبات شدید کمدینها در فیلمهای کمدی میشویم و کمتر فراروی آنها را از محدوده امنشان مییابیم.
رضا عطاران
او در مشهد تئاتر کار میکرد و اغلب عهدهدار نقشهای غیر کمیک بود اما ۱۳۷۳ سالی بود که «ساعت خوش» ساخته شد و در آن از عطاران چهرهای تصویر شد که تا سال ۱۳۸۹ بهعنوان کمدین دست نخورده باقی ماند. بازی او در «اسب حیوان نجیبی است» را نمیتوان ادامه فعالیت او تحت عنوان کمدین به حساب آورد و همینطور «بیخود و بیجهت» و «استراحت مطلق» نیز فیلمهایی نیستند که از عطاران به عنوان یک کمدین بهره برده باشند. اما این تمرد از سابقه با ایفای نقش در فیلم «دهلیز» برای او به اوج رسید.
رامبد جوان
«خانه سبز» و تجسم شخصیت «فرید صباحی» آغاز فعالیت جدی او در حیطه طنز به حساب میآید و «شبی در تهران» در سال ۱۳۸۷ نیز اولین جدایی او از این ژانر محسوب میشود. بعد از بهرام کاظمی، فرامرز قریبیان کسی است که با کارگردانی اولین فیلم خود، دومین نقش متمایز را برای رامبد جوان رقم زد. قریبیان پیش از آنکه کارگردان باشد، بازیگر بوده و اعتماد او به رامبد جوان در «گناهکارن»، گذشته از اعتماد کارگردان به بازیگر، اطمینانی است ناشی از شناخت بازیگر از بازیگر.
علیرضا خمسه
هرچند فعالیت سینمایی خود را با «مرگ یزدگرد» آغاز کرد اما رفتهرفته غالب نقشهای او به سمت فیلمهای کمدی سوق پیدا کرد. خمسه بدون شک یکی از کمدینهای موفق کشور است که تنها سیمرغ بلورینش را بابت نقشی جدی در فیلم «بیست» دریافت کرده است. خمسه در «بیست» آشپز یک سالن غذاخوری است که استیصالش را نه با فریاد بلکه با رعایت جزئیات نقش به نمایش گذاشت و تواناییاش را جدا از کمدین بودن به رخ کشید. البته پیش از آن، ایفای نقشی غیرکمیک در فیلم «چشم شیطان» را نیز در کارنامه خود داشت که از اقبال کمتری نسبت به نتیجه همکاریش با کاهانی برخوردار بود.
سعید آقاخانی
او در سال ۱۳۷۲ اولین فرصت را برای ایفای نقش در مجموعه طنز «پرواز۵۷» پیدا کرد و با «من یک مستاجرم»، «متهم گریخت» و «چاردیواری» خود را بهعنوان کمدینی مجرب تثبیت کرد. اما این فیلم سینمایی «خداحافظی طولانی» به کارگردانی فرزاد موتمن بود که بعد از تعدد نقشآفرینیهای او در فیلمهای طنز، اولین موقعیت را برای ایفای نقشی جدی در اختیار آقاخانی قرار داد و او که با موفقیت توانست از پس این تجربه متفاوت برآید، سیمرغ بلورین سیوسومین جشنواره فجر را از آن خود کرد.
اکبر عبدی
او را میتوان بهراحتی پیشکسوت کمدینهای ایرانی خطاب کرد و کارنامه درخشانش را گواه حضور تاثیرگذارش در سینمای ایران دانست. سه دهه فعالیت عبدی در گرو قدرت قابل توجهش در پرورش نقشهای سپرده شده به اوست و طنازی وی با بهرهگیری از خلاقیت، بداههپردازی و انعطاف چهرهاش، کمدینی پرکار از این هنرمند ساخت که حضورش حتی در فیلمهای غیرکمدی، با ایجاد بارقههای طنز همراه بوده است. اما شهرام اسدی در سال ۱۳۷۵ با فیلم «عشق گمشده» مسیر کمیک او را منحرف کرد با فیلم هرچند ضعیفش، چهرهای جدی از اکبر عبدی بهتصویر کشید.
مهران مدیری
هفتهنامه «newsweek» در سال ۲۰۰۹ او را بیستمین مرد قدرتمند در ایران نامید و این قدرتنمایی او مسلما بهواسطه ساخت سریالهای طنز اتفاق افتاده است. استمرار سریالهایی که خود او در آن به ایفای نقش میپردازد موجب شد تا مدیری علاوه بر کارگردان، کمدینی سابقهدار شناخته شود و این شناخت بهقدری قاطع است که حضورش در مجموعه تلویزیونی «باغ گیلاس» و فیلمهای غیرکمدی «دیدار» و «پل چوبی» جنسی متفاوت از فعالیت او تلقی شود. مجید بهشتی، محمدرضا هنرمند و مهدی کرمپور هر یک در مقام کارگردان، انفصال بازیگری و طنزآمیزی مدیری را در فیلم های مذکور طلب کردند.
ارژنگ امیر فضلی
تلویزیون با «پرواز۵۷» مهران مدیری و سینما با «الو! الو! من جوجوام!» مرضیه برومند، ارژنگ امیرفضلی را بهعنوان کمدین معرفی کرد و هرچند که حضور او در این سالها به واسطه نقشهای فرعی اتفاق افتاد اما استمرار فعالیتش اغلب اوقات برجا بوده است. در «گرداب» که اقتباسی است از داستان صادق هدایت به کارگردانی حسن هدایت و «محاکمه در خیابان» که داستانی است با حال و هوای مورد نظر مسعود کیمیایی که هیچیک سنخیتی با پیشنیه کاری امیرفضلی نداشتند، او را سوای طنازیهایش بهکار گرفتند .
مجید صالحی
او از شاگردان حمید سمندریان بوده و بعد از فعالیتهای تئاتری، با «مجید دلبندم» توانست جای خود را بهخوبی در تلویزیون باز کند و با حصول شهرت نسبی، مقدمات حضور مستمر خود را در فیلمهای طنز فراهم کند. گره خوردن نام مجید صالحی با نام فیلمها و سریالهای کمدی، ایفای نقشهای جدی او را در «خوابگاه دختران»، سریال «مدینه» و در آخر «استراحت مطلق» جالب توجه میکند. عبدالرضا کاهانی با تجربههایی که در بهرهوری متفاوت از بازیگران دارد، پیشنهاد نقش شخصیتی تندخو را به صالحی داد و این بازیگر توانست با کسب نتیجهای مطلوب، «استراحت مطلق» را نقطه مهمی از سیر کاری خود قرار دهد.
نادر سلیمانی
با مروری بر کارنامه او متوجه سریالهایی چون «ساعت خوش»، «باغ مظفر»، «پیامک از دیار باقی» و «مرد هزار چهره» میشویم و «نهنگ عنبر» نیز آخرین فیلمی است که او را بهعنوان کمدین بر پردههای سینما جای داده است. بازی نادر سلیمانی حتی در سریال «ستایش» به شرط طنازی او و تلطیف فضای تلخ سریال اتفاق افتاد. اما در این میان فیلم «سنتوری» با صلاح دید داریوش مهرجویی جنس دیگری از بازیگری او را طلبید که از باقی کارهایش متمایز است.
اما حضور بازیگری که با قطعیت بهعنوان کمدین شناخته میشود، در نقشی جدی و فیلمی غیرکمدی میتواند چه تاثیرات در برون و درون داشته باشد؟
خبرسازی
بازیگری که طی سالها با نقشهایی کمابیش مشابه خو گرفته و دست و پنجه نرم کردن با پیچیدگیهای پنهان شخصیتها را بهفراموشی سپرده است، این خطر را برای کارگردان ایجاد میکند که فرم بازی شکل گرفتهاش دستخوش تغییر نشود و قالب مورد نظر کارگردان را آنطور که باید محقق نسازد. از طرفی این امکان هست که با وجود پیشینه طولانی و موفقیتهای بازیگر بهعنوان کمدین، تصوری برای بازیگر ایجاد شود که در پذیرش کامل توصیههای کارگردان تردید کند و کارگردان نیز بهخاطر سابقه موفق کمدینی، اجازه مخالفت سفت و سخت با او را به خود ندهد و این یعنی لغزشهای کمدین در لحظاتی از فیلم و رجوع لحظهای او به جنس بازیهای گذشتهاش که نتیجه عدم یکدستی بازیاش و فضای فیلم خواهد شد. اما نکته اینجاست که قبول این ریسک توسط تهییهکننده میتواند بهایی باشد که در صورت موفقیت به خبرساز شدن فیلمش منجر میشود و در واقع حضور متفاوت یک کمدین تثبیت شده در فیلمی غیرکمدی، به خودی خود توجه اهالی سینما و مردم را به همراه میآورد و این جلب توجه در حکم تبلیغی غیرمستقیم در جهت فروش بیشتر فیلم خواهد بود.
کنتراست
پیشفرض مخاطب از کمدین، در وهله مواجه شدنش با او در موقعیتی جدی، مقایسهای ناخودآگاه در ذهنش پیش میآورد. کنار هم قرار دادن موقعیت کمدی و موقعیت جدی در ذهن مخاطب، کنتراستی را ایجاد میکند که به پررنگتر شدن هر یک از موقعیتها میانجامد و درواقع نگاه جدید تماشاگر به بازیگر، به اغراق در پذیرش جدیت او منجر میشود. در واقع درگیری کمدین با گره تراژیک داستان غیرکمدی، باتوجه به ذهنیت پیشداور تماشاگر، او را دچار تضادی عاطفی میکند که این تضاد بهنوبه خود در تحریک شدیدتر احساسات نقش دارد. بهطور مثال در حکم اعدام رضا عطاران در فیلم «دهلیز»، جدا از تمهیدات فیلمنامهنویسی و کارگردانی، کمدین بودن عطاران در انتقال بار عاطفی به تماشاگر تاثیر فزایندهای دارد.
جزئی نگری
بیگانه شدن ناگهانی کمدین با چهره آشنای خود در نگاه تماشاگر، تردیدی را در او بیدار میکند که نتیجهاش وسوسه هرچه بیشترش برای کشف وجه دیگری از بازیگر است که تا آن لحظه پنهان بوده. غریبه شدن غیرمنتظره بازیگر با مخاطب، به برانگیخته شدن کنجکاوی تماشاگر میانجامد و او را وا میدارد تا بیش از پیش در رصد جزئیات بازی بازیگر، دقت و ریزبینی بهخرج دهد تا به این واسطه مجددا به شناخت و تصویری آشنا از او دست یابد. در این موقعیت، جزئیات رفتاری از نحوه راه رفتن و آهنگ کلام و حالت چشمان بازیگر گرفته تا دیالوگها و واکنشهای شخصیتی او، اهمیتی بیش از حد معمول برای مخاطب مییابد، چرا که او تمایل دارد اشراف تزلزل یافته بر کمدین را، هرچه زودتر بازآفرینی و احساس نزدیکی از دست رفته خود را با آشنای غریبه احیاء کند.
محمد پایدار |
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است