به گزارش صبا، فیلم سینمایی «ایمو» از چهارشنبه ۱۴ دی ماه در سینماهای منتخب گروه «هنر و تجربه» اکران شده است. این فیلم به نویسندگی، تهیهکنندگی و همچنین کارگردانی هاشم مرادی تهیه و تولید شده است، حمید پروین جدا، میلاد مرادی، مژده دهقانی، فرناز زوفا، رضا شرافتی، علی حافظپور از جمله بازیگران فیلم «ایمو» هستند.«ایمو» داستان جوانی روستایی (حمید) است که به پایتخت آمده، به این امید که پس از مدتی کار کردن، بتواند همانجا خانه و سکنی گزیند و بعد، دست زنش را بگیرد و از روستا بیرون آورد تا زندگی دو نفرهشان را در پایتخت شروع کنند. او به محض رسیدن به تهران، یکراست به کافه یکی از قوم و خویشهای همسرش (مریم) رفته و در آن مشغول میشود.درنهایت به لطف محیط کافه و با گذشت زمانی کوتاه، تصمیمی درست و منطقی گرفته و از همان راهی که آمده، برمیگردد. خبرنگار روزنامه صبا، با کارگردان فیلم«ایمو» به گفتگو نشسته است که در ادامه میخوانید.
هاشم مرادی، کارگردان «ایمو»، متولد سال ۱۳۴۹، اهل شهرستان نمین، از شهرستانهای استان اردبیل است. مرادی، کار حرفهای سینما را از سال ۱۳۸۶، در سن ۳۷سالگی آغاز کرده است. او در این سالها به عنوان مدیرفیلمبرداری شناخته شده و«ایمو» اولین ساختهاش است.
استقبال مخاطبان از فیلم را چگونه بوده است؟
به دلیل اشاره در مسائل فرامتنی فیلم، گمان میکردم که مخاطب عام نتواند با آن ارتباط برقرار کند. اما خوشبختانه فیلم ایمو در مواجهه با مخاطب عام برخلاف آنچه که انتظار داشتم، موفق بوده است. مخاطبان کاملاً فیلم را فهمیده و بسیار موشکافانه و دقیق اثر را دنبال کردهاند. این پاسخها باعث خرسندی من است به هرحال هر فیلمسازی دوست دارد فیلمی که میسازد، مورد قبول مخاطب واقع شود.
از ساختار روایی «ایمو» تا شکل گیری اثر بگویید؟
«ایمو» داستان جوانی شهرستانی به نام حمید است که برای کار به تهران میآید و در کافهای مشغول به کار میشود. اما به مرور زمان با اختلاف فرهنگی مواجه میشود. فیلم شامل داستانکهایی است که یک نخ تسبیح آنها را به هم پیوند میدهد. در واقع شخصی در یک کافه داستانکهایی را مشاهده میکند و فیلم بر این اساس ساخته شده است.
این فیلم با هزینه شخصی و عدم دریافت هیچ نوع حمایتی، ساخته شد. سعی شده از اغلب فضاها، من جمله فضای شادی، کمدی، رمانتیک و … در فیلم گنجانده شود. از زمان شروع ساخت این فیلم، بیشترین تلاشام به ساده ترین شکل حرفم را بزنم. از این جهت، «ایمو» یک فیلم رئالیستی خیلی ساده است. این فیلم یک تجربه است؛ من ادعای فیلمسازی ندارم و همیشه خود را در حال تجربه کردن می دانم، به همین دلیل دوست داشتم این فیلم در گروه هنر و تجربه اکران شود.
آیا «وجود یا عدم ساده زیستی در زندگی افراد» از دغدغههای شخصی و اصلی شماست؟ یا صرفا به ساخت فیلم با این مضمون، علاقه داشتید؟
باید بگویم که هر جفتاش با هم است. به نظرم هیچ کسی بدون دغدغه، چنین مضمونی را کار نمیکند. فیلم ایمو، با توجه به شخصیت قصه و خود قصه و حتی به لحاظ تکنیک، متفاوت است. البته نگاه من به این موضوع یک عقبه فکری داشته که سوژهاش به دوران کودکیام برمیگردد. «ایمو» تجربهای را در زندگی یک فرد به تصویر میکشد که شاید بسیاری از افراد، یک جایی با آن مواجه شده باشند. وقتی کسی از یک شهرستان به تهران مهاجرت میکند، امکان مواجهه با چالشهای درونی و ارتباطی متعددی خواهد داشت، که قصد من به تصویر کشیدن این چالشها بوده است. تجربهای که خودم به شخصه، کاملا لمساش کردهام.
آیا «وجود یا عدم ساده زیستی در زندگی افراد» از دغدغههای شخصی و اصلی شماست؟ یا صرفا به ساخت فیلم با این مضمون، علاقه داشتید؟
باید بگویم که هر جفتاش با هم است. به نظرم هیچ کسی بدون دغدغه، چنین مضمونی را کار نمیکند. فیلم ایمو، با توجه به شخصیت قصه و خود قصه و حتی به لحاظ تکنیک، متفاوت است. البته نگاه من به این موضوع یک عقبه فکری داشته که سوژهاش به دوران کودکیام برمیگردد. «ایمو» تجربهای را در زندگی یک فرد به تصویر میکشد که شاید بسیاری از افراد، یک جایی با آن مواجه شده باشند. وقتی کسی از یک شهرستان به تهران مهاجرت میکند، امکان مواجهه با چالشهای درونی و ارتباطی متعددی خواهد داشت، که قصد من به تصویر کشیدن این چالشها بوده است. تجربهای که خودم به شخصه، کاملا لمساش کردهام.
از تجربیات خود در این زمینه بگویید؟
چندی پیش به یک سفر خارج از کشور رفتم. آن سفر در زمینه تجربه مهاجرت نتایج زیادی برایم داشت. شما زمانیکه به خارج از کشور میروید، سعی میکنید به اندازه مطمئنی پول همراهتان باشد. چراکه پول به شما این اطمینان را میدهد که اگر در آن کشور با مشکلی مواجه شدید میتوانید به پشتوانه آن حلاش کنید، اما بعد از گذشت زمان کوتاهی، یکباره متوجه میشوید که با چالشهای زیادی روبرو هستید و حتی شاید افراد آن کشور به شما نگاهی متفرعانه داشته باشند. زمانی که خودم این موقعیت را به طور کامل لمس و تجربه کردم، این ایده در ذهنم شکل گرفت که چنین فیلمی بسازم. درحالیکه به کار نکردن در حرفه سینما فکر میکردم به این نتیجه رسیدم که میتوانم این فیلم را بسازم. جدا از آن من اصالتاً اردبیلی هستم و از سالها پیش به تهران مهاجرت کردهام. این تجربهام را در نگارش فیلمنامه «ایمو» به کار بردم و پس از نوشتن طرح ، آن را به یک نویسنده سپردم که قالب سادهای برای آن طراحی کند. خود فیلمنامه هم بارها بازنویسی شد تا به مرحلهای که تماشا کردید، رسید.
چه شد که برای نقش اصلی در فیلم ایمو، حمید پروین را انتخاب کردهاید؟
قبل از هر چیز باید بگویم، ویژگی اصلی فیلم، سادگی آن است و اگر به جای حمید از یک بازیگر سرشناس استفاده میشد، خروجی فیلم چیزی که الان دیده میشود، نبود. اما انتخاب پروین جدا برای این نقش کاملا یک اتفاق بود.کار اصلی حمید پروین، تاسیسات بود، که یک روز برحسب اتفاق، حین کار او را دیدم و احساس کردم که چقدر به ذهنیت من شبیه است. هر کسی او را از نزدیک ببینید متوجه میشود که چقدر ساده و نزدیک به کاراکتر اصلی فیلم است. تنها مشکل او این بود که در ابتدا توانمندی لازم را نداشت. بعضی از عوامل فیلم، معتقد بودند که او به هیچ وجه از عهدهاش برنمیآید، اما اصالت او در برخوردش و سادگی خاص او و نزدیک بودنش به کاراکتر باعث شد که من به انتخاب خود مصمم باشم. فیلمنامه را کم کم با او تمرین کردم در حالیکه خودش در جریان نبود. در واقع دنبال واکنشهای او بودم و نتیجه کار برایم بسیار قابل قبول بود. مطمئن بودم حمید از پس نقش برمیآید. کار با نابازیگر برای تمام کارگردانها دشوار است. اما پس از این سختی حالا به جرات میتوانم بگویم حمید، شاهکار فیلم بود و کمک زیادی به این اثر کرد. حمید خود واقعیاش را بازی کرد.
در مورد انتخاب اسم فیلم بگویید، چه شد که «ایمو» را انتخاب کردید؟
از همان ب بسم الله، نام ایمو برای فیلم انتخاب شد. اتفاقا در مقطع زمانی گرفتن پروانه نمایش، تصمیم به انتخاب نام دیگری گرفتم اما آن تصمیم را عملی نکردم چون باز هم احساس کردم که این نام، نسبت به نامهای انتخابی دیگر، ایرانیتر است.
کدام صحنه در فیلم ایمو بیشترین تاثیر را روی خط اصلی داستان داشت؟
سکانس دعوا و کتک خوردن حمید، این سکانس فیلم فضای عجیبی داشت. طوریکه همه گروه حس خاصی به آن بخش فیلم داشتیم. شاید دلیلاش این باشد که این قسمت فیلم یک جورایی «بیکسی آدمها» را به تصویر میکشد. در این سکانس تنهایی و غربت حمید و مریم کاملا عیان به تصویر کشیده شد.
سالهاست که شما را به عنوان مدیر فیلمبرداری میشناسند، تجربه طراحی صحنه هم دارید آیا انتخابهای گذشته و تجربه بخشهای مختلف سینما، برنامهریزی شده، هدفمند و در راستای فیلمسازی بوده است؟
خیر، در واقع سینما برای من جذابیت خودش را دارد و معتقدم که آدم در هر کجا و با انجام هر کاری که در آن موثر است، باید آن را انجام دهد. این اتفاق در تولید فیلم نمود بسیاری دارد. چون من از گذشته به فیلمسازی مانند گل بازی دوران کودکی نگاه کردهام. همانطور که در کودکی همه سعی می کردیم به گِل، شکل و فرم بدهیم و تنها چیزی که برایمان مهم بود این بود که با آن گِل چیزی جذاب بسازیم. سالها پیش، یکی از مجید اسماعیلی برای تولید فیلم سینمایی «گمیجی» به من پیشنهاد دادند که به دلیل ویژگیهای خاص فیلم، در کنار فیلمبرداری فیلم، مسئولیت طراح صحنه آن پروژه را هم قبول کنم و من با توجه به منطقی بودن این پیشنهاد به دلیل شرایط خاص تصویرهای فیلم، این مسئولیت را پذیرفتم. اما برحسب اتفاق، زمان تولید فیلم آقای اسماعیلی مصادف شد با تولید فیلمی که قبل از «گمیجی» قراردادش را بسته بودم و من طبق قرارداد موظف بودم مدیر فیلمبرداری پروژه دیگری باشم. با پیش آمدن این شرایط، عملا فیلمبرداری آن فیلم برای من غیرممکن شد. اما آقای اسماعیلی همچنان از من خواستند که طراحی صحنه ی فیلمشان را، از راه دور انجام دهم. من هم پذیرفتم.
دغدغه هایتان چقدر به دغدغههای حمید نزدیک بود؟
جدا از این که من سادگی کاراکتر حمید را بسیار دوست دارم. کلا شخصیت حمید خیلی به من نزدیک است. طوریکه خیلی از همکارانی که من را میشناسند، بعد از تماشای فیلم، به این نکته اشاره کردهاند که این فیلم، فیلم خودِ هاشم مرادی است.
چرا حمید برگشت؟ آیا دلیل اصلی این تصمیم، ترس از لغزش بود؟
هر آدمی حدودی برای خود دارد که خیلی مراقب است تا این حریم و حدود حفظ شود. در واقع مجموعه اتفاقاتی که به صورت ریز ریز برای حمید میافتد که آخریناش باعث میشود تا تصمیم به برگشت بگیرد،
کاراکتر اصلی فیلم، زمانی به خط قرمز خودش میرسد که در مقابل چشمان همسرش کتک میخورد و تحقیر میشود . این اتفاق غرور حمید را در مقابل مریم خدشه دار میکند و اینجاست که متوجه میشود آنجا دیگر برای او جای ماندن نیست. به عبارتی تصمیم میگیرد به اصل خودش برگردد. حتی به مریم میگوید که دیگر فارسی حرف نزند.
پیام «ایمو» برای مخاطب چیست؟
حرف اصلی من سادگی و بی آلایشی بوده است. ما غل و غش را وارد زندگیمان کردهایم و طوری شده که در هر جمع، به کسی که اصالت و صداقت دارد، طور دیگری نگاه میشود. به نظر من شاید اگر مردم جامعه بپذیرند که صداقت و اصالت چیز خوبی ست و نگاه تحقیرآمیز به آن نداشته باشند، نتیجه اش موجب این شود که جامعه به سمت و سوی بهتری برود. به همین دلیل از همان ابتدا، تلاشم بر این بوده است که «ایمو» فضایی کاملا ساده و بی پیرایه و داستانی بر مبنای اخلاق و فطرت داشته باشد تا بتواند صاف و بیپرده با مخاطب روبرو شود، سادگی تنها راهی است که «ایمو» میتواند با آن، پارادوکس میان زندگی و زیستِ فردی که از شهرستان به تهران آمده یک چیزی را به مخاطب گوشزد کند، آن هم گمشدهای به نام «صداقت»، که به دلیل زندگی شهری آن را فراموش کردهایم. صداقت یک گوهر انسانی است که به دلیل نوع زیست، به حاشیه رفته است.
امکان بازگشت سرمایه برای فیلم را چگونه ارزیابی کردهاید؟
من این فیلم را با بودجه شخصی و در شرایط سختی ساختم. البته کمبود سرمایه باعث شده که در برخی مواقع با خود بگویم که کاش برای ساخت این فیلم، بودجه بیشتری در دست داشتم. با این حال امیدوارم با فیلم مستقلی که با بودجه کمی هم ساخته شده، توانسته باشم، در عین سادگی پیامم را به مخاطبان برسانم.
منبع: گفتوگوی ندا روزبه-روزنامه صبا
There are no comments yet