«پالتو شتری»؛ فیلم بی‌رقیب اکران زمستانی/ «عروس‌روسی» را می‌سازم | پایگاه خبری صبا
امروز ۳ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۰۵:۳۵

«پالتو شتری»؛ فیلم بی‌رقیب اکران زمستانی/ «عروس‌روسی» را می‌سازم

مهدی علی‌میرزایی گفت: به‌رغم نگرانی من بابت برخی جاها که اصطلاحا «پالتو شتری» دارد تحلیل‌های روان‌شناسی فلسفی می‌دهد، تماشاگر کاملا غرق داستان است و تا پایان از آن لذت می‌برد.

به گزارش صبا، در سینمای ایران کمتر کارگردانی است که مثل مهدی علی میرزایی برای بهتر شدن، پله‌ها را آرام آرام طی کرده باشد. حالا این‌که «پالتو شتری» تمام توقع‌مان از مهدی علی میرزایی نیست، بحث دیگری است. پالتو شتری، بدون شک نمی‌تواند چشم‌انداز روشنی در گیشه داشته باشد، اما علی میرزایی کارش را بلد است و به همین علت این فیلم یکی از بی‌حاشیه‌ترین پروژه‌های سینمایی در سال‌های اخیر است. او در این اثر بیشتر از بازیگران شناخته شده استفاده کرده و کوشیده تا در فضایی واقع‌گرایانه داستان یک دانشجوی فلسفه را روایت کند که یک پالتوی شتری رنگ از پدرش به ارث برده اما این پالتو برای او دردسرساز شده چون هر وقت آن را می‌پوشد فکرهای وسوسه‌آمیزی به سرش می‌زند. به‌بهانه اکران عمومی این فیلم پای صحبت مهدی علی میرزایی نشستیم که حاصل این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

شما سال‌ها در عرصه فیلمنامه‌نویسی سینما حضور داشتید، چطور شد که از فیلمنامه‌نویسی به کارگردانی عبور کردید؟
 با وجود این‌ که سینما رشته تخصصی محسوب می‌شود و هرکسی باید در رشته تخصصی خودش به کارگرفته شود اما الان تقریبا این تغییر نقش‌ها یا به‌اصطلاح شما عبورها در همه جا دیده می‌شود. بارها دیده‌ایم فیلمبردارها، بازیگران، تدوین‌گرها، گریمورها و در بعضی موارد بچه‌های تولید و تدارکات به‌‌‌دلایل مختلف سمت کارگردانی رفته‌اند. ظاهرا منعی هم نیست، چون ظاهرا جور کردن سرمایه و توانایی اقناع دیگران از مهم‌ترین گام‌های نشستن روی صندلی کارگردانی است. در این بین ممکن است مهارت‌های فنی ــ هنری هم باشد یا نباشد. این رویه در دنیا هم متدوال است. دیوید ممت، آلن سورکین، استیون نایت و طیفی از نویسندگانی که مدت‌ها فیلمنامه و نمایشنامه می‌نوشتند و خیلی هم موفق بودند الان وارد کارگردانی شده‌اند. در مورد فیلمنامه‌نویس‌ها این مسأله کاملا به‌لحاظ فنی قابل توجیه هست. دو،سه عامل مهم در کارگردانی فیلم وجود دارد که در روی میز فیلمنامه‌نویس حرف اول را می‌زند. چیزهایی مثل تجسم جهان اثر، درک روایت، ریتم، شناختن بیت‌ها یا ضربان‌های نمایشی متن. فیلمنامه نویس تقریبا به همه اینها به اندازه کارگردان و حتی شاید بیشتر از او مسلط است. باقی کار برمی‌گردد به این‌که آیا او به لحاظ طبیعت و حال و هوای روحی حوصله سر و کله زدن با عوامل در سرصحنه و مهارت‌های مدیریت جمعی و از همه مهم‌تر انگیزه و توان اقناع دیگران را دارد یا نه. البته در مورد من قضیه این طوری بود که در دانشگاه سینما تئاتر ابتدا کارگردانی خواندم و رشته اصلی‌ام کارگردانی بود و بعد تا وقتی شرایط و سرمایه جور شد برای دیگران متن نوشتم تا این‌که رسیدم به پالتو شتری که شرایط برای کارگردانی فراهم شد.

کلا به فیلمنامه‌نویسی بیشتر علاقه دارید یا کارگردانی؟
هر دو. همه چیز به شرایط بستگی دارد. گاهی دوست داری اطرافت کمی خلوت شود پس می‌روی سمت نوشتن و گاهی دلت برای بودن در جمع و شلوغی و استرس تولید تنگ می‌شود و می‌روی سمت تولید. با این حال این‌طور هم نیست که همه چیز به انتخاب خود آدم باشد. خصوصا در شرایط شکننده‌ای که امروز برای سینما پیش آمده اما در کل بعضی از متن‌ها اگر بالای سر آن نباشی، ظرایفش از دست می‌رود. در چنین مواردی ترجیح می‌دهم که خودم کارگردانی کنم.

در نگارش فیلمنامه‌های «گشت ارشاد» و «در مدت معلوم» هم علاقه‌تان به کمدی مشهود بود. علاقه‌ای که به کارگردانی‌تان هم تسری پیدا کرد. این توجه و علاقه به حوزه کمدی  از کجا می‌آید؟
برخی معتقدند دو رویکرد کلی به زندگی هست؛ رویکرد کمیک مقابل رویکرد تراژیک. خرد شاد در برابر خرد عبوس. در رویکرد کمیک زندگی را نباید سخت گرفت، هیچ چیزی آن‌قدر ارزش ندارد که به نظر می‌آید و همه چیز قابل تغییر دادن است. در رویکرد تراژیک اما همه چیز جدی است. زندگی امری محتوم و سرنوشتی غالب است و چیزی قابل تغییر نیست. برخی متفکران در تفاوت این دو رویکرد از منظر روان‌شناختی تا ۲۰ مورد را ذکر کرده‌اند. دو شخصیت اصلی فیلم پالتو شتری هم تقریبا همین دو تیپ هستند. سام درخشانی شاد در برابر بانیپال جدی و انعطاف ناپذیر. فکرکنم خودم جایی بین این دو گیر کرده‌ام. موضوعات و مسائل فیلم‌ها و موقعیت‌ها جدی است اما وقتی به عظمت مسائل مهم‌تر فکر می‌کنی جدیت آنها رخ می‌بازد و به دست و پازدن‌های انسانی کمیک تبدیل می‌شود. مثلا در فیلم «در مدت معلوم» شعار فیلم این جمله بود «چیزی که از گفتنش شرم داری، بی‌شرمانه بر تو می‌تازد!» له شدن روح بی‌انتهای انسانی زیر یک غریزه دردناک و شرم داشتن از بیان و به رسمت شناختن آن امری خنده‌دار است یا در پالتو شتری لگدپراکنی‌های شخصیت و عوضی بازی‌های او، دردناک و اعصاب خرد کن است اما همزمان بازی خوردن او از توهماتش یا دیدن هسته اصلی و مبتذل این رفتارهای دردناک، خنده‌دار است. به قول یکی از رمان‌نویس‌ها، داستان‌نویس کسی است که صدای خنده فرشتگان را شنیده است.

سوژه و داستان فیلم پالتو شتری را چطور انتخاب کردید و فیلمنامه چطور شکل گرفت؟
پالتو شتری براساس داستانی از خود که در مجله همشهری داستان چاپ شد، اقتباس شده. نام آن داستان شیخ اشراق و دیرشدگی ازدواج کیانا بود. با این‌که سه صفحه بیشتر نبود اما دنیای یک فیلم کامل سینمایی را در خود داشت.

درباره شخصیت اصلی با بازی سام درخشانی این سؤال پیش می‌آید چرا کسی که به‌دلیل نداشتن مدرک تحصیلی و عدم ورود به دانشگاه همیشه از سوی دوستش تحقیر می‌شود به دختر یکی از بستگانش در مقطع ارشد تاریخ تدریس خصوصی می‌کند؟
 خب، این مسأله پیچیده و دور از ذهن نیست. من و یکی از دوستان صمیمی‌ام در زمان بی‌پولی دانشجویی برای یک موسسه کنکور که در تهران و شهرستان کلاس کنکور برگزار می‌کرد فیلم تبلیغاتی ساختیم. من آنجا به یکی دو تا از این استادهای بامزه و رند برخوردم که خودشون رنگ دانشگاه را ندیده بودند. آنها معتقد بودند بیزینس کنکور ربطی به دانش و علم و کمال ندارد و درآمدش بیشتر است و دانشگاه رفتن ارزش وقت‌گذاشتن ندارد. می‌گفتند کنکور فرمول‌های خاصی دارد که اگر به آن تسلط پیدا کنی می‌توانی به‌راحتی در آن قبول شوی. با این‌که دیپلم بودند وقت‌شان را گذاشته بودند روی فرمول‌های تست‌زدن و کشف الگوهای طراحی سؤال‌ها و این چیزها. شخصیت فرید در پالتوشتری هم چنین آدمی است. بااین‌حال یک پله بالاتر هم رفته و مستمع‌آزاد در کلاس‌های دانشگاه شرکت می‌کند.

کنش‌ها و واکنش‌های کاراکتر فرید و حتی دیگر کاراکترهای فیلم چرا این‌قدر به سوژه تحلیل‌های روان‌شناسی و فلسفی بدل شده‌اند؟
تقریبا پیرنگ داستان به نوعی همین جست‌وجوی روانکاوانه است. فرید می‌خواهد بلایی عبرت‌آموز سر دوست موذی‌اش بیاورد و استراتژی‌اش روانکاوی اوست. به قول شاهرخ فروتنیان می‌خواهد برود و روح او را هم بزند و برود در عمق وجود او و راه ورود به قلعه را پیدا کند.

فیلم پالتوشتری با یک داستان محوری و چند خرده‌داستان پیش می‌رود، این خرده‌روایت‌ها در جریان فیلم چقدر ضرورت داشت؟
خیلی زیاد. داستان از زمان حال شروع می‌شود و برای توضیح پازل شخصیت‌ها به زمان گذشته نزدیک می‌رود، به زمان گذشته دورتر می‌رود، باز به زمان حاضر برمی‌گردد و حتی در توهم‌ها و رویاهای شخصیت‌ها و یا به توضیحات علمی و شبه‌علمی فرید درباره نیچه می‌پردازد. اینها فرم سیال و به‌کارگرفته‌شده‌ای است که در فیلم‌های روایی دنیا هم مورد استفاده قرار می‌گیرد. مهم این است که انتقال‌های زمانی یا فضایی نرم و حساب‌شده و براساس ریتم درست باشد تا تماشاگر خودش را به دست جریان هیپنوتیزم‌کننده فیلم بسپارد.

برای فیلم بعدی‌تان چه تصمیمی دارید؟ آیا بازهم سراغ کمدی می‌روید؟
بله، یک فیلمنامه کمدی دارم به‌نام «عروس‌روسی». ما دو سال پیش پروانه ساخت آن را گرفتیم که به‌دلیل کرونا متوقف ماند و الان در حال جذب سرمایه‌گذار هستیم. موضوع آن در ادامه فیلم «در مدت معلوم» است و حالا که فضای اجتماعی صریح‌تر و بی‌پرده‌تر شده و بر همگان عیان شده نادیده‌گرفتن نیازهای اولیه جوانان به‌خصوص نیازهای غریزی‌شان چه پیامدهای اجتماعی سیاسی می‌تواند داشته باشد راحت‌تر می‌توانیم این فیلم را بسازیم.

و درباره موقعیت اکران فیلم در زمستان و بازخوردهایش…؟
با این‌که فیلم تازه اکران شده بازخوردها خیلی خوب است. من قبلا در یک سئانس شلوغ که تمام سینمافلسطین پر بود با مردم فیلم را دیده‌ام و متوجه شدم فیلم کار می‌کند و به‌رغم نگرانی من بابت برخی جاها که اصطلاحا فیلم دارد تحلیل‌های روان‌شناسی فلسفی می‌دهد، تماشاگر کاملا غرق داستان است و تا پایان از آن لذت می‌برد. این فیلمی است که با تبلیغات شفاهی جای خودش را باز می‌کند. به‌خصوص فکر کنم بین دانشجوها یا آدم‌های فرهنگی نفوذ بیشتری پیدا کند. فضای جامعه الان جوری شده که کمدی سبک و سطحی راضی‌اش نمی‌کند. نه این‌که لذت نبرد یا نخندد ولی باز یک چیز متفاوت می‌خواهد. هم می‌خواهد بخندد و هم تحمل ندارد کسی به او بگوید تو واقعا به این چیزهای سطحی می‌خندی؟! به خاطر همین حتی به نظر می‌رسد دو سه کمدی روی پرده رقیبی برای طعمی که پالتوشتری دارد نیستند بلکه در گرم‌کردن اکران پالتوشتری هم موثرند. حتی اگر تماشاگر فیلم‌های کمدی دیگر را برود کنجکاو است بداند در پالتوشتری چه خبر است و چه چیزی آن را از سایر کمدی‌ها متفاوت کرده است.
منبع: روزنامه جام جم- سانازقنبری

There are no comments yet


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۱/۳۵۴/۰۳۵/۰۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۵/۳۲۳/۷۹۱/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۱۴۲/۱۱۹/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۰٬۷۰/۷۸۴/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۲۴۶/۰۲۷/۵۰۰
  • استاد
    ۹۹۲/۹۳۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۳۸۰/۷۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۴۸/۶۶۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۸۳/۳۵۰/۰۰۰