به گزارش خبرنگار سینما صبا، باز هم یک نما از پشت سرِ بازیگر نقش اصلی، قرار است معرف شخصی اصلی قصه باشد. شخصی اصلی دارد فایلی صوتی را گوش میدهد که تا پایان برای مخاطب مشخص نمیکند چه ربطی به قصه زندگی او دارد. چالشهای شخصیت اصلی قصه از همان ابتدا با مبارزهای گسترده آغاز میشود اما ناخواسته درگیر نجات سرنوشت یک دختر میشود.
هر چه پیش میرود شخصیت اصلی با فردی که به دنبال نجاتش است، همخوانی پیدا میکند و همین گونه فیلم جلو میرود. شاید سوژه تکراری به نظر برسد اما فعلا با این موضوع کاری نداریم. مشکل اصلی جای دیگری است. مشکل بیشتر چالشهایی است که جلوی پای شخصیتها قرار میگیرد.
فیلمساز اصرار دارد که چالشها تکراری نباشند و شگفتانهای برای مخاطب رقم بزند اما هم داستان تکراری میشود هم اتفاقات طنزآلود. به جای شگفتی خنده بارها سالن را فرا گرفت. زنده شدن مرده و مردهای که زنده شد برای دو شخصیت فیلم اتفاق افتاد که هر دو غیر قابل باور به نظر میرسید. در همین لحظات فیلم بود که عدهای خندیدند و در سالن همهمه شد.
اگر شما فیلم «مرد بازنده» ساخته محمد حسین مهدویان را هم دیده باشید، به نظرتان میآمد شخصیت طغیان گر و حقیقت جویی که در آن فیلم حضور داشت، با کمی اختلاف سن، در این فیلم هم بود. هر دو شخصیت را هم جواد عزتی بازی میکرد. شکستن تمامی ساختار ها برای احقاق حق، زیر سوال بردن قانون برای افشای یک باند بزرگ و روحیه خشن و نترس شخصیت اصلی از مشترکات جوادِ عزتیِ «کت چرمی» و «مرد بازنده» بود. انگار راه نرفته مهدویان را میرزا محمدی میخواست طی کند اما شاید از آن هم عقب تر افتاد.
هر چه به پایان قصه نزدیک تر شدیم، رویدادهای عجیب بیشتر و بیشتر میشد اما خبری از هیجانی که فیلمساز میخواست نبود. جواد عزتی تکراری به نظر میرسید و میمیکهایش تغییر چندانی با بازیهای قبلی نداشت و در نهایت داستانی به پایان رسید که شاید میشد خیلی بهتر روایتش کرد و آن را به پایان رساند. پایانی که باند بزرگ را خیلی دقیق تر موشکافی کند و جزئیات یک رانت بزرگ را بر ملا سازد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است