به گزارش خبرنگار سینما صبا فیلم «روایت ناتمام سیما» اثر علیرضا صمدی در پردیس سینمایی ملت به نمایش درآمد. این فیلم روایت خانواده‌ای است که در اثر برملا شدن حقیقتی دچار تغییر و تزلزل می‌شوند.

برای مواجهه با فیلم «روایت ناتمام سیما» شایسته است به قصه‌ای از یک فیلم کلاسیک رجوع کنیم. قصه فیلم «چه زندگی شگفت‌انگیزی!» ساخته فرانک کاپرا. جرج بیلی (جیمز استوارت) در نهایت عجز و استیصال قصد خودکشی می‌کند. لحظات پایانی فرشته‌ای از راه می‌رسد و بیلی را از مرگ نجات می‌دهد. زندگی جیمز بیلی به واسطه آن فرشته از حضیض به اوج خود می‌رسد. فیلم «روایت ناتمام سیما» کم شباهتی به قصه مذکور ندارد.

آرش (حامد کمیلی) به عنوان یک استاد دانشگاه، در اینستاگرام دارای شهرت فراوانی است. او از لذایذ یک زندگی بورژوایی و مرفه سرشار است. شباهتی که از آن گفته شد در الگوهای تغییر و تحول خلاصه می‌شود. زندگی آرش نیز همچون بیلی در قصد تغییر است. تغییراتی که با نشانه‌های کوچک و به اصطلاح دم‌دستی آغاز می‌شوند. مثل حضور سیگار روی میز استاد یا گرفتن ادکلن به عنوان کادو، در صورتی که همسرش (آزاده صمدی) از کادویی که ادکلن باشد، بیزار است.

زندگی آرش در ظاهر بسیار جادویی و شگفت‌انگیز به نظر می‌آید، اما در باطن همه چیز فرق می‌کند. او از فسادی تغذیه می‌کند که روح و روانش را شست‌وشو داده است.

اگر بخواهیم تغییر و تحول را به منزله درون‌مایه (ناخودآگاه کارگردان) در نظر بگیریم، مضمون (خودآگاه کارگردان) فیلم آن رویدادی است که فیلم‌ساز انتخاب می‌کند.

حال مضمون فیلم چیست؟ پاسخ در حقیقت زندگی آرش نهفته است. هنگامی که او از زیست آرمانی‌اش فاصله می‌گیرد و به یک عجز ظاهری می‌رسد. در اصل رها شده است.

اگر به سکانس پایانی اثر توجه کنیم و آن را با سکنانس نخست مقایسه کنیم، به مضمون اثر پی می‌بریم. استادِ از خود متشکر دیگر جانی برای سخن گفتن ندارد. او در بیرون ماجرا شکست خورده به نظر می‌رسد اما از درون دچار کاتارسیس (پالایش عاطفی) شده است.

در این میان باید به وحدت و انسجام فیلم‌نامه در شروع و پایان نیز دقت کنیم، فیلم از همان جایی که شروع شده به پایان می‌رسد.

پلات درونی اثر به تغییر آرش توجه دارد، به سانِ تحولی که در زندگی بیلی دیدیم، استاد داستانِ «روایت ناتمام سیما» نیز زندگی‌اش یا بهتر است بگوییم دیدش نسبت به زندگی تغییر می‌کند. سیما و تراژدی‌اش نیز نقش حقیقت ناگفته آرش را بازی می‌کنند، نقش یک نجات‌دهنده یا شاید هم فرشته!