به گزارش خبرنگار سینما صبا حضور آثار تجربی در چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر از جلوههای ویژه و جذاب این دوره بود. فیلمهای همچون «آه سرد»، «وابل»، «در آغوش درخت»، «بعد از رفتن»، «هفت بهار نارنج» و «هایپاور» از نمونه آثاری هستند که میتوان برچسب تجربهگرایی را به آنها چسباند.
پیش از آنکه به تجربی بودن آثار گفته شده و نگاه متفاوت آنها پی ببریم، میبایست تعریف مشخصی از تجربهگرایی داشته باشیم. تعریفی که هنر تجربی را از سینمای تجاری یا همان گیشه متمایز میکند. نظریه نلسون گودمن پیرامون چنین آثاری بهترین درگاه برای ورود به جهان سینمای تجربی است. گودمن در شروع نظریه خود به مواجهه انسان با زیست روزمره میپردازد. او مردم و اشخاص حاضر در خانه، کوچه و خیابان را سوژههایی میداند که بر یک شی یا موضوع متمرکز هستند. یک نفر به پول، دیگری به صف نان و آن یکی به چراغ قرمزی که هر لحظه ممکن است سبز شود. همه توجهها معطوف به یک امر است. اگر به جای یک موضوع به چندین و چند مورد دقت شود، ممکن است چراغ سبز، صف نان و یا پولی که باید وصول شود فراموش شده و زندگی روزمره به هرج و مرج بدل شود. نسبت مخاطب با سینمای تجاری نیز به همین شکل است. تماشاگران حاضر در سالن تمام هوش و حواس خود را صرف داستان و شخصیتهای سوپراستار حاضر در آن میکنند. فرصتی برای مواجهه با جزییات و یا حال و هوای اثر نیست. هرچه هست در قهرمانِ نامآشنای گیشه و کشمکشهای او با ضدقهرمان خلاصه میشود.
آثار تجربی اما از نظر گودمن اینگونه نیستند. فیلمهایی که با ساختارهای بصری و زیباییشناسانه سعی دارند قوه ادراک و فهم مخاطب را از یک موضوع به چند مسئله گسترش دهند. به موضوعاتی که چندان به داستان و بازیگرهای سوپراستار مربوط نمیشوند. تجربهگرایی در آثار سینمایی برای مخاطب فرصتی را فراهم میکند که به جای کلیات درگیر جزئیات شود. به همین سبب پلانهای عکاسانه و برداشتهای بلند یا استفاده از تکنیکهای متنوع در سبک تجربی دیده میشود.
در این میان اغلب لفظ تجربه را نوگرایی اشتباه میگیرند. اشتباهی که حتی منتقدان و فیلمسازان سینمای ایران به آن مبتلا هستند. نوگرایی به جریانی مربوط است که در سینما رخ میدهد و میتواند تاریخ را متحول کند. از این رو نوگرایی جرقهای است که میتواند به جریان سینما سمت و سو دهد. اتفاقی همچون موج نوی فرانسه.
تجربهگرایی اما همانطور که گفته شد به مخاطب مربوط است. به کسی که گیرنده هنر سینماست. بنابراین اگر بخواهیم هنر سینما را به سه عنصر فرستنده، پیام و گیرنده تقسیم کنیم، نوگرایی غالبا به دو عنصر اول و تجربهگرایی بیشتر به عنصر آخر یعنی گیرنده مربوط است.
اکنون با نگاهی به تعاریف بالا «آه سرد» ساخته ناهید صدیق، «وابل» ساخته تورج اصلانی، «در آغوش درخت» ساخته بابک خواجهپاشا، «بعد از رفتن» ساخته رضا نجاتی، «هفت بهار نارنج» ساخته فرشاد گلسفیدی و «هایپاور» ساخته هادی محمدپور مورد توجه قرار میگیرند. در هرکدام از آثار مذکور تمهیدات بصری، تکنیکال و زیباییشناسانه درک مخاطب را بسط داده و دقت و شعور او را در ساحتهایی غیر از داستان به بازی میگیرد. دیگر خبری از بازیگران سلبریتی نیست. در واقع مخاطب با تجربهای اتمسفریک عواطفش فوران کرده یا به بیانی دیگر دچار کاتارسیس (پالایش عاطفی) میشود.
۱) در آغوش درخت | معناها؛ از خیلی دور تا خیلی نزدیک
۲) آه سرد | یک بسته سیگار در تبعید
۴) بعد از رفتن | درونمایه از منظر کریستینا کالاس
۶) هفت بهار نارنج | شعرهایم را تو بخوان!
There are no comments yet