به گزارش خبرنگار سینما صبا، جشنواره فیلم برلین، از همه روزهای باشکوهش دور شده و اعتبار خود را به اسپانسرهای برگزاری خود واگذار کرده است.
نسبت سینمای ایران و جشنواره برلین از دیرباز با موفقیت طبیعت بیجان سهراب شهیدثالث و باغ سنگی پرویز کیمیاوی یک نسبت معنادار از جنس هنرسینما بود.
در سالهای بعد از پیروزی انقلاب، برلین انقلاب و جنگ را بهانه نکرد. ماهی (کامبوزیا پرتوی)، دندان مار (مسعود کیمیایی)، آفساید (جعفر پناهی)، آواز گنجشکها (مجید مجیدی)، درباره الی و جدایی نادر از سیمین (اصغر فرهادی) که در جشنواره فیلم فجر حضور داشتند، در برلین هم موفق ظاهر شدند.
تا اینجای کار گرچه انتقادات داخلی نسبت به پدرخواندگی فستیوالهای اروپایی و از جمله برلیناله نسبت به فیلمسازی در ایران و فیلمهای جشنوارهای وجود داشت اما برلین هیچگاه تابلویی به دست نگرفت و مقابل حضور رسمی سینمای ایران نایستاد.
از ۲۰۱۵ گرچه سینمای رسمی ایران در برلین نماینده داشت و کارشناسان پخش جهانی فیلم نیز در این رویداد حضور داشتند اما با اهدای تدریجی و گاه و بیگاه خرسهای برلین به فیلمهای زیرزمینی و فیلمهای فیلمسازان مهاجر ایرانی میشد روزهای افول این جشنواره را در رعایت پروتکلهای جهانی خود پیشبینی کرد.
بر اساس پژوهشهای منتشر شده تاریخی، جشنواره برلین با تلاش های افسری آمریکایی به نام اسکار مارتای متولد شد. ۶ سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم، مارتای که افسر مسئول حوزه فیلم و رسانه در ارتش ایالات متحده آمریکا بود پیشنهاد تشکیل جشنواره ای جهانی در برلین را مطرح کرد. او همچنین ارتش آمریکا را تحت فشار گذاشت تا بودجه سال های اولیه جشنواره را تامین کند. او بعد از مرخص شدن از ارتش نیز در آلمان ماند و به فعالیت در صنعت فیلمسازی مشغول شد و سال ها بعد با بازیگری آلمانی ازدواج کرد. سرانجام به همت مارتای، کمیته ای متشکل از نمایندگان کنگره آلمان، نمایندگان صنعت سینمای این کشور و تعدادی روزنامه نگار آلمانی گرد هم آمدند تا مقدمات برگزاری اولین دوره جشنواره چیده شود. به پیشنهاد این کمیته دکتر آلفرد بوئر به ریاست جشنواره برگزیده شد. بوئر، سابق بر این در دهه ۴۰ در دفتر فیلم رایش آلمان به عنوان مورخ فیلم کار می کرد و پس از پیروزی متفقین به ارتش انگلیس مشاوره میداد.
برلیناله اول یک موفقیت تمام عیار بود و به خوبی مورد استقبال قرار گرفت. با آنکه برلین با روزهای که قطب فرهنگ و هنر آلمان به حساب می آمد فاصله زیادی داشت اما برلینی های خسته از جنگ، جشنواره را فرصتی استثنایی برای بازگشت به شکوه سابق می دانستند.
مراسم اختتامیه دوره اول جشنواره در حالی در محوطه باز بزرگی به نام Waldbühne برگزار شد که بلیت های آن همگی از قبل به فروش رفته بود. جوایز سال اول در ۵ شاخه فیلمهای دراماتیک، کمدی، ماجراجویی و جرم جنایت، موزیکال و فیلمهای مستند به داوری گروهی از سینماگران حرفه ای آلمان به برگزیدگان اهدا شد. جایزه بهترین فیلم از نگاه مردم نیز به اثر جاودانه دیزنی، سیندرلا(۱۹۵۰) رسید.
در نهایت اولین دوره جشنواره فیلم برلین، فراتر از حد انتظار ظاهر شد و شور و نگاه جامعه جهانی را به خود جلب کرد. تنها انتقادهایی که وجود داشت، از نیمه شرقی شهر و کشور که تحت کنترل شوروی بود به گوش می رسید و سیاست های کنترلی مانع از حضور فیلم های کشورهای سوسیالیستی در جشنواره شد. با این حال با توجه به آزادی مرزها در آن زمان، ساکنان نیمه شرقی شهر نیز می توانستند در این رویداد هنری حضور یابند و حتی اکران های ارزانتری برای آنان تدارک دیده شد.
رویدادهای سیاسی و بعد تنگناهای های مالی بیشترین تاثیرات را در حیات این جشنواره داشتند ولی چه آن اوایل دهه ۶۰ که برلین رسما با دیوار و خندق از میان به دو نیم تقسیم شد، چه بحران های مالی دهه ۷۰ و چه تحریم کشورهای سوسیالست باعث نشد جشنواره برلین از هم فرو بپاشد.
ماجرای تحریم به سال ۱۹۷۹ بر می گردد زمانی که همه کشورهای سوسیالیست فیلم های خود را از فستیوال بیرون کشیدند. دلیل این اعتراض گسترده، نمایش فیلم آمریکایی شکارچی گوزن(۱۹۷۸) با بازی رابرت دنیرو در بیست و نهمین دوره جشنواره بود. این درامای جنگی که سکانس بازی «رولت روسی» آن در اذهان سینمادوستان جاودانه شده است، روایتگر داستان سه کارگر آمریکایی و روسی کارخانه ذوب آهن است که زندگی آنها با شرکت در جنگ ویتنام برای همیشه دستخوش تغییر می شود.
اتحاد جماهیر شوروی با بیان اینکه این فیلم توهینی آشکار به مردم ویتنام است جرقه اعتراضات را زد و به دنبال آن دیگر کشورهای سوسیالیست با اعلام همبستگی با «مردم قهرمان ویتنام» این فیلم را نمونه ای از تخطی جشنواره برلین از هدف اولیه اش یعنی «ارتقای درک مشترک بین مردم جهان» نامیدند و بدینسان دومینویی از تحریم جشنواره شکل گرفت که از شوروی آغاز و به کوبا، آلمان شرقی، بلغارستان، لهستان و چکسلواکی کشیده شد. حتی دو نفر از اعضای هیات داوران نیز از مقام خود کناره گیری کردند.
اما روزهای سخت هم دوامی نداشت و سرانجام دیوارها فرو ریختند و آلمان و برلین دوپاره بار دیگر متحد شدند. در طول ۲۸ سالی که از این همبستگی می گذرد برلین دگردیسی های بزرگی داشت و نقش خود را به عنوان قطب فرهنگ و هنر آلمان باز پس گرفت.
با این وصف، پس از گذشت ۷۳ سال، رفتار این روزهای برلین، بیشتر رنگ و بوی انتقام از گذشته تاریخی وتحریم بلوک شرق در آن دومینوی تحریم را به ذهن متبادر میکند. رفتار برلیناله به سان یک فاتح تخیلی پیش از تحول در ایران و روسیه [به بهانه حمایت از معترضان ایران و سیاسیون اوکراین] بیش از هر رفتاری، پوپولیستی و وابسته به لابیهایی است که براندازی در سیستمهای سیاسی را به طور گلدرشت از طریق محافل هنری دنبال میکنند. رفتاری که بهشدت ارتجاعی و بیش از هر چیز، چیزی شبیه یک پروپاگاندای نظامی دوران جنگ جهانی است تا رفتار نظاممند بر اساس پروتکلهای جشنوارهای دنیای مدرن!
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است