به گزارش صبا، «محمد مهدیعسگرپور» گرچه سینماگر پرکاری نیست اما در کارنامه سینمایی ۵ فیلمی خود طی چهار دهه، دو فیلم مهم دارد که مستقیم و غیرمستقیم به ظهور منجی میپردازد و این نشان از دغدغهمندی او دارد، بدون این که بخواهد شوآف راه بیندازد و تابلوی یک فیلمساز شیعه بادغدغه را از این سو به آن سو حمل کند…
او درباره اولین قدمش درباره پرداختن به ظهور امام زمان (عج) گفته بود: هنگامی که طرح ساخت فیلم قدمگاه مطرح شد بعضی از دوستان که فیلمنامه را مطالعه کرده بودند نسبت به ساخت آن با شک و تردید نگاه میکردند زیرا برای اولین بار بود که در فیلمی از امام زمان(عج) به صراحت یاد میشود و سایه آن حضرت بر کلیات فیلم حاکم است، ولی پس از ساخت و اکران فیلم من متوجه شدم این امر ناشی از ابهاماتی است که پیرامون حضرت حجت (عج) در ذهن ما وجود دارد، به هرحال این یک پدیدهای است که زمینهاش به وجود آمده و حس شدنی است و همه ما با پوست و گوشت خود آن را لمس میکنیم. نیاز هم نیست به صورت منطقی به آن فکر کنیم؛ زیرا به شکل عادی وجود دارد همان طـور که پیرامون تنفس کردن نیاز به فکر کردن منطقی نیست لذا پرداختن به مسئله «ظهور» به میزان نفس کشیدن، مهم است.
او درباره پرداختن به مهدویت و دشواریهایش گفته بود: اگر تا پانزده سال پیش نسبت به این موضوع می خواستم فکر کنم و واکنش نشان بدهم و حتی بنویسم و ارائه و منتشر کنم مقداری احتیاط میکردم و ملاحظاتی را در نظر میگرفتم؛ زیرا در آن ایام، علوم، گستره امروزی را نداشت و سؤالاتی که مطرح می شد شک و شبهه به دنبال خود داشت، این که طول عمر حضرت، چقدر است؟ مختصات ظهور چگونه است؟ چگونه میخواهد حکومت جهانی تشکیل دهد؟ و چگونه ندای ایشان تمام جهان را فرا خواهد گرفت؟ و … اما بخش عمده این سؤالات را علوم چند سال اخیر پاسخ داده است. به نظر می آید حتی هنرمندانی که اعتقادی نسبی به این موضوع دارند به راحتی میتوانند وارد این مقوله شده و اثری را ارائه دهند. اگر تا چند سال پیش ترس و لرز وجود داشت که چگونه از این دالان پرخطر میتوان عبور کرد، ولی امروز بخش مهمی از خطرات و نگرانیها از میان رفته است؛ به همین دلیل ذهن مردم دنیا آمادگی کامل پیدا کرده است و این آمادگی در جای جای دنیا به وجود آمده است و ادامه دارد. بخشی از اروپا و آمریکا که بعید به نظر میرسید این واقعیتها را به راحتی بپذیرند اکنون دچار تحول شدهاند زیرا شرایط تغییر کرده است. بنابراین نتیجه میگیریم آمادگی ظهور و نیاز به آن مصلح کل احساس میشود.
خالق قدمگاه گفته بود: بخش قابل توجهی از تقسیم بندی هایی که تحت عنوان سینمای دینی و غیردینی در این سال ها دگرگون شده است. سرعت تغییر تعابیر نیز نسبت به گذشته بسیار بیشتر شده است. این اتفاق نه فقط در ایران، که در تمام دنیا رخ داده است. آنچه مهم تر از تفکیک ها عمل می کند، احساس فرد نسبت به یک پدیده است. چنین دسته بندی هایی که عمر کوتاهی دارند، جاهای زیادی به سینمای ایران لطمه زده و جاهایی هم لطف داشته است. به عنوان مثال به شخصه با دیدن آثار عباس کیارستمی با نوعی انرژی مواجه میشوم که به من حس مثبت می دهد. از این رو برای من که نگاه دینی دارم، آثار کیارستمی خارج از مجموعه آثار دینی قرار نمی گیرد. البته سیاست گذاران ممکن است جور دیگری دسته بندی کنند.دغدغه من در این فیلم مخدوش کردن هویت بخشی از جامعه است، به خصوص در جامعه ای که دین حضور قدرتمندی دارد. اینکه چطور همه ی ما دست به دست هم می دهیم تا در نهایت هویت مخدوش شده ای در جامعه شکل می گیرد. روز موعود و زمان رهایی ما آن روزی است که این هویت مخدوش شده برگردد و به هویت واقعی خود برسیم. متاسفانه می بینیم که ریاکاری در جامعه به چه سطحی رسیده است. امیدوار بودم در این زمینه قدم دیگری نیز بردارم ولی این توفیق نصیبم نشد؛ پرداختن به اینکه یک جامعه چگونه به شکل ناخواسته مرتکب گناه جمعی می شود و همه هم در برابر آنچه می بینیم سکوت می کنیم. به رغم مسئولیت بزرگ تر حکومت ها به خصوص حکومت های دینی در این خصوص، نقش فردی افراد را هم نمی توان نادیده گرفت.باید به همدیگر کمک کنیم تا وجدان های جدا شده از ما به ما برگردد. کمتر جامعه ای در دنیا دیده ام که اینگونه وجدان خود را صبح در خانه بگذارد و برود به کارهایش برسد و شب دوباره هنگام برگشت به خانه با وجدان شود. امیدواری ما این بود که به هم کمک کنیم و این شرایط شکسته شود ولی در سالیان گذشته کسانی آمدند که این شرایط را تشدید کردند. موضوع فیلم نیز همین اثر وضعیِ گناه جمعی است که دائم با آن مواجه هستیم.
قدمگاه، قدم نخست این سینماگر آرمانگرا در پرداختن به ظهور بود. او درباره ایدهاش از پرداختن به این موضوع چنین گفته بود: در این فیلم یک فرد به عنوان نماینده افراد جامعهای که هویتشان به طور کلی مخدوش شده، مورد کالبد شکافی و ارزیابی قرار میگیرد و فیلم تلاش میکند به این سمت حرکت کند که هویت واقعی این فرد را که نمادی از افراد است، روشن نماید. به همین دلیل نقش اصلی فیلم، واسطه فیض میشود و به شکلهای مختلف مشکلات آدمهای درون فیلم را مطرح و حل میکند و از همه مهمتر این که هویت مخدوش شده وی پیدا میشود و فلسفه حضور حضرت حجت (عج) در این فیلم دقیقاً به همین نکته باز میگردد و بازیابی هویت مخدوش شده پیام ظهور است که در پایان، بیننده به آن میرسد. فیلم قدمگاه ابعاد مختلفی دارد، یک بخش آن باز می گردد به قصه ملودرام که برای خودش جذابیت دارد، هنگامی که فیلم را در کسوت تماشاچی، نه کارگردان، دیدم آن بخشی که هویت یابی فرد بود برایم جذاب بود، زیرا مخدوش بودن هویت، شامل بسیاری از انسانهای عصر غیبت میشود چون جریانی به اتفاق آدمهای بی تقصیر یا کم تقصیر در پدید آمدن بیهویتی انسان ها شریک هستند لذا در این فیلم رایحهای از وجود امام عصر(ع) به عنوان ناجی بشریت خسته از دود و آهن مشاهده میشود. در فیلم «قدمگاه» تماشاگران و منتقدان حس خوبشان را نسبت به این فیلم گفتند اما یک شب برای من اتفاقی افتاد، یک جوانی من را کشید کنار و در مورد حال و هوای خودش قبل و بعد از دیدن فیلم با من صحبت کرد و من همانجا احساس کردم که با همین یک نفر، من کارم را انجام دادم و خدا را شکر که تعدادشان بیشتر هم بود.
او درباره «میهمان داریم» هم چنین گفته بود: اثر نسبتا موفق در حوزه فیلم، ادبیات و هرچه از این دست اثری است که بتواند تجربه اش را به ما منتقل کند. اگر فیلم نتواند این کارایی را داشته باشد این نقطه ضعفی است که در فیلم وجود دارد. اما اگر این تجربه را منتقل شود و احساسات تماشاگر نیز درگیر مفاهیمی مانند دفاع مقدس و خانواده شهدا شود به نظرم کار خود را کرده است. تلاشم را کردم که در «میهمان داریم» اصولا با امور قطعی مواجه نشویم. به همین دلیل هم هست که خیلی ها از من سوال می کنند که اینها به آن دنیا رفتند یا آنها به این دنیا آمدند. ممکن است از یک منظر بگویید که این نوع ابهام زایی، طرفین وسطین کردن موضوع است یعنی طرف می گوید من نمی توانم از پس این موضع بربیایم بنابراین یک کاری می کنم تا وسطش را بگیرم و هم این و هم آن بشود.اما یک شکلش هم این است که بگویم من فلسفه و حرفی داشتم برای طراحی کردن این فیلم که شما اتفاقا با یک امر قطعی مواجه نشوید. هیچ جای فیلم این قطعیت، به آن شکلی که شما گفتید وجود ندارد. بنابراین این یک تجربه می شود. یک شکل از شکل های مختلفی که آدم ها ممکن است تجربه کنند و البته شکل های دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد…
عسگرپور گفته بود: برای نمایش ایده طرح فیلم «میهمان داریم» باید سراغ بهترین کسانی میرفتیم که میتوانستند آن را منتقل کنند. یعنی خانواده جانبازان و شهدا. همه جانبازان هم یک شکل نیستند. وجوه مشترک دارند اما همه شبیه هم نیستند. من با جانبازان قطع نخاعی زیادی صحبت کردم. در بین آنها رفتارها و شخصیتهای زیادی وجود داشتند. ولی اینکه چرا ما سراغ این مدل شخصیتی رفتیم دلیلش است که میخواستیم شخصیتی را نشان دهیم که در این تقاطع گرفتار شده و مسئله دارد. میخواستم خانوادهای را نشان دهم که با یک جانباز زندگی میکند. خانهشان توسط ساخت خانهای دیگر در کنار آن در حال تخریب است. حالا در این میان گفته میشود که قرار است میهمان بیاید و تصمیم میگیرند خانه را بازسازی کنند. سه نفر از اعضای خانواده هم که شهید شدهاند به کمک آنها میآیند یا میتوانیم بگوییم پدر و مادر و رضا که جانباز است پیش آنها میروند. در هر صورت جمع شدن آنها چیزی بود که من میخواستم نشان دهم. دیگر تماشاگر خودش باید فکر کند که میهمان کیست. ما تلاش کردیم این بخش را به ذهن مخاطب ارجاع دهیم. جدیدا برخی نظریه پردازان سینمایی پایان باز را شایسته فیلم های ارزشی نمی دانند! در صورتی که این تعریف درستی نیست.
او گفته بود: برخی از ذهنیت مخاطب دراینباره به شرایط اجتماعی بر میگردد. من به تازگی در جشنواره فیلم پوسان حضور داشتم و این فیلم را با مخاطبین کرهای دیدم. هیچ کدام آنها چنین سوالی نکردند. ذهن ما خیلی در این سالها صفر و صدی شده است. من خیلی تلاش کردم که فضایی در این فیلم ایجاد شود که خودتان به عنوان مخاطب هر آنچه که میخواهید جای این مهمان قرار دهید. خانواده فیلم «میهمان داریم» یک دایره اعتقادی اطراف خود دارند که بر اساس قرائن و مرام آنها است. معمولا با وجود چنین مسائلی و توجه به این قرائن نباید بیشتر از دو یا سه گزینه برای میهمان خانواده در نظر بگیرید. برخی میگویند، مقام معظم رهبری است، برخی دیگر اعتقاد دارند امام زمان (عج) و تعدادی هم گمان می کنند فرشته… خیلی ندیدم خارج از این موارد اشاره ای داشته باشند. به هر حال این دایره ارزشی این خانواده است. اما من تلاش کردم از جامعه ای که صفر و صدی است فاصله بگیرم و ذهنها را اینگونه پرورش ندهم.
خالق «میهمان داریم» در اظهارنظری دیگر درباره رویکرد مهدوی خود گفته بود: من یک روز خیلی قطعی راجع به اومانیسم در غرب صحبت میکردم. در اولین سفر خارجی خود، به فرانسه رفتم یعنی وارد قلب اروپا شدم. سوالی که برایم در آن سالها وجود داشت این بود که چقدر زمینه ظهور منجی در آنجا وجود دارد. با نگاه متریک خودم محاسبه میکردم و میدیدم که این جامعهای که دارم میبینم باید چندین و چند سال طول بکشد تا آمادگی ظهور را پیدا کرد، چون برای ظهور یک فهم جهانی نیاز است. از آن روز چندین و چند سال گذشته است و واقعیت این است که الان به طور کلی نگاه من یک جور دیگری شده است. نه اینکه بخواهم غرب را تکذیب کنم یا تایید؛ اما میزانسن تغییر کرده است. ما برای حضور در جشنوارهها یا برخی از ملاقاتهای فرهنگی به کشورهای مختلف میرویم و به همین مناسبت با مردم عادی هم صحبت میکنیم. واقعیت این است که الان من میتوانم ادعا کنم که زمینه ظهور در آنجا فراهم شده است. به همین علت است وقتی به آن کشورها میرویم نسبت به کشورهای اسلامی حس بهتری به ما دست میدهد و راحتتر آنچه در جهان اتفاق میافتد را میفهمیم. با اشاره به همان جمله مربوط ماهیت اشیا که گفتم، اینجا هم باید بگویم که در آنجا بهتر از کشورهای اسلامی ماهیت اشیا را درک میکنند.
او گفته بود: این یک پدیده است که بخشی از آن به وضعیت جهان و بخشی از آن هم به وضعیت شخص من باز میگردد. سن آدم وقتی بالا میرود وارد عرصهای با تجربههای جدید میشود. برخی از اموری که انسان فکر میکرد برایش قطعی بوده است، نسبی میشود. برای من هم همین اتفاق افتاده است. خیلی از مسائلی که برایم قطعی بود الان حالت نسبی پیدا کرده است، دلیلش هم خیلی ساده است برخی از مسائلی که در ساختار ذهن من به عنوان یک شاخص بود، به یکباره فرو ریخت. ما الان به سادگی در مورد اومانیسم در دنیا صحبت میکنیم اما وقتی با مردم عادی غرب صحبت میکنیم، میبینیم که ماجرا به این سادگیها هم نیست که با یک کلمه اومانیسم بشود تفسیرش کرد. مثلا آنجا روی مسئله آخرالزمان طوری صحبت میکنند که انگار آن را از ما بهتر فهمیدهاند.
عسگرپور درباره فهم مشترک مسائل دینی و ماورایی گفته بود: این شاخصه را خیلی نمیشود، راحت بیان کرد.آن شاخصی که میتوانم مخاطب را به آن ارجاع بدهم فهم خودم از دین و جهان هستی است. فهمی که ممکن است نتوانم آن را اینگونه صریح و واضح شرح دهم.اما شما را به قرآن یا کتاب معتبر دیگری ارجاع نمیدهم. عالم دینی هم نیستم که این شاخصها را تبیین و تشریح کنم.اما از طرف دیگر فکر میکنم وقتی مخاطب این مغایرت را حس نمیکند، میتوانیم فکر کنیم که حتما یک شاخص کلی و مشترک بین ما وجود داشته است. این ترس هم همیشه وجود دارد که وقتی این نوع از عرصهها به وجود میآید افراد دیگر میخواهند چهکار بکنند؟ آیا محل سوء استفاده یا موجب ارتقاء میشود یا خیر؟ اما اینها باعث نمیشود من وظیفهای که در آن مقطع احساس کردم را کنار بگذارم.
او درباره راه حل دینی و بیان معنوی در تصویر دوران دفاع مقدس، آرمان ها و مفهوم اتتظار در «میهمان داریم» گفته بود: به نظرم خداوند متعال به ما در این کشور لطفی کرده است که ما از بدو تولد با دین اسلام عجین هستیم و برخلاف کسی که در گوشه دیگر دنیا قرار دارد و باید تلاش کند تا به این مفاهیم برسد ما این نعمت را به راحتی در اختیار داریم. ما با دینی مواجه هستیم که آن دین تمام این مسائل را توضیح داده است که بخشی از آن روشن است. بخشی از آن احتیاج به تفسیر دارد و بخش دیگری از آن هم ممکن است به ظاهر مبهم بیاید اما با یک کشف میتوانیم آن را پیدا کنیم. راه حل نگاه دینی است. چون بحث آرمان و واقعیتها مطرح شد، وقتی این فرهنگ -که در دورهای مشخص در کشور ما یک جریان آرمانی دوست داشتنی را در ۸ سال به وجود آورد- در میان یک خانواده که در کنار هم قرار میگیرند، احیا میشود موجبات ساخت و ساز خانه شکل میگیرد. خانه شکل بهتری پیدا میکند و آماده برای پذیرش میهمان میشود. بنابراین این فیلم در محدوده خودش به همین شکل ساده به این موضوع پاسخ میدهد. این اتفاق خوب وقتی میافتد که این نگاه آرمانی -که ما در این فیلم در همین حد تجربه کردیم- در کنار مفهوم ارزشمندی به نام خانواده قرار میگیرد.
There are no comments yet