شوپنهاور فعلاً در لواسان اقامت گزیده است و تلفنی به من زد که بیا. به محضر استاد شتافتم و گفتم سلام استاد!
او گفت: چاپلوسی نکن، میدونم همش اداست. دیشب به فیلترشکن وصل شدم و با اینکه نمیخواستم پیامات را سین کنم، خواندمش در واتسپ!
راستی دفعه بعد برایم یک فیلترشکن پولی بخر. پدر صاحابم درآمد. اون خرگوشه دیگه کار نمیکنه… به او گفتم: اون که خیلی وقته دیگه کار نمیکنه باز خوبه برای شما وصل شد!
شوپنهاور بیاعتنا به حرفم گفت: گفته بودی ناراحتی که خاکی هستی و دیگران سو استفاده میکنند ازت!
گفتم: بله… آقای شوپنهاور
شوپنهاور گفت: شوپ صدام کن و گفتم چشم. سپس ثانیهای بعد گفتم: خب چه خبر شوپ؟
شوپنهاور با عصایش زد پس کلهام و مرا بیرون کرد. به او گفتم خودتان گفتید اینطور صداتون کنم. و او در جواب گفت: وقتی بیش از حد با دیگران خاکی میشی، مثل همین میماند که مستقیم به آنها بگویی بیا گند بزن تو حال من و هر شوخیای میخوای بکن. تو هم خیلی بیخود کردی به من گفتی شوپ! همکلاسیهای دخترم هم به من نمیگفتند شوپ! بیخاصیت! پاشو …پاشو برو گمشو بیرون. [و هنگام لگد بر پشتم نامهای نیز به من داد.]
***
در میدانی که دور تا دور آن سبز بود، نشستم و نامه را باز کردم:
سلام عزیزم!
من پیامها را سین میکنم و از این اداها ندارم. ولی آدمها بهتر است از هم توقع نداشته باشند تا آسیب نبینند! به هر حال آدمیزاد پیچیده است و بهتر است قضاوت نکنی. اما به هر حال میخواهم اعتراف کنم اگر کسی پیام من را سین نکند یا سین کند و جواب ندهد، درجا بلاکش میکنم و اصلاً گورپدرش! منتها من شوپنهاورم، فرق دارم با تو جوان جویای نام. تحملات را بالا ببر!
میخواهم در این نامه جملاتی از کتابم را برایات بازگو کنم…
کسی که دارای هرگونه برتری است، باید تفاوت خود و دیگران را مدنظر داشته باشد تا دیگران آن را به کلی فراموش نکنند زیرا اگر چنین کسی از روی پاکی و خوش قلبی، امتیازات خود را نادیده بگیرد و با آنان طوری بیامیزد که گویی در ردیف آنهاست، باور میکنند و با او مانند همسنخ خویش رفتار میکنند.
همچنین رفیقم هوراس میگوید:
«غروری را که شایسته آنی بر خود روا دار.»
منبع جملههای شوپنهاور: کتاب در باب حکمت زندگی، ترجمه محمد مبشری
طراح متن و نویسنده: فرید اخباری
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است