به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، «ابراهیم پشتکوهی» با استفاده از تجربیات سه دههای خود در تئاتر با رویکردهای بومی جنوب نمایشی با فضای جهانشمول خلق کرده که در اثرش به یک هارمونی قابل احترام از همراهی فرهنگ غرب و شرق (شکسپیر ، تئاتر کابوکی ژاپن و مراسم زار در جنوب) رسیده و دنیای اثرش عاقبت تراژیک و خونبار جاه طلبی و زیاده خواهی را در یک محیط بصری زیبا در فضای مینیمال در پیش چشم مخاطب تئاتر قرار میدهد.
این نمایش تا اواخر اردیبهشت در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است. در بخش اول نشست «مکبث زار» در مجموعه رسانهای صبا که با حضور کارگردان و دو بازیگر نمایش (هادی عطایی و گاتا عابدی) برگزار شد، صحبتهای «ابراهیم پشت کوهی» درباره دنیای این نمایش و فضای اجرایی آن را میخوانید.
احمد محمداسماعیلی
***سال قبل با اجرای نمایش «هملت پشتکوهی»، یک فضای رئالیستی و اجتماعی دهه شصتی را بر خلاف کارهای گذشته شما که ساختاری سورئال داشتند، به مخاطب ارائه کردید. در اجرای نمایش «مکبث زار»، دوباره به سمت فضای سورئالیستی رفتید. آیا این رویکرد مجدد نشان از دلبستگی شما به این جنس از نمایشها با ویژگیهای بومی است؟
– راستش با اجرای هملت پشت کوهی، میخواستم به خودم رودست بزنم و خودم را غافلگیر کنم! دوستانی از سر لطف به من لقب پدر رئالیسم جادویی در تئاتر ایران داده بودند. این نوع اظهارنظرها علیرغم لحن تمجید آمیزش من را نگران کرد چون باعث میشد درگیر محدودیت بشوم ضمن آن که معتقدم هنرمند باید از خودش فراتر برود. پارسال هم شرایط اجرای نمایش هملت پشتکوهی را برای شما عنوان کردم و فضای ناتورائیستی نمایش را دوست داشتم چرا که بازسازی دهه شصت در تئاتر ایران کمتر رخ داده است.
***اما در سینما و تلویزیون از فرط رجوع به این دهه به کلیشه و تکرار نزدیک شده است؟
-پرداختن به این نوع موضوعات تاریخی در تئاتر، سختیهای خاص خودش را دارد، چون تئاتر امکانات محدودتری نسبت به سینما و تلویزیون دارد. ارائه باورپذیر آن فضا و زمانه برای مخاطب بسیار دشوار است. اما من از تجربه اجرای هملت پشتکوهی راضی هستم.
***مخاطبی که به دیدن موتیفهای نام آشنای اجراهای پشت کوهی عادت دارد، دوباره با دیدن نمایش مکبث زار، این نوع فضاها در معرض دیدش قرار میگیرد؟
– در مکبث زار، دوباره به سراغ مولفههای نامآشنای تئاتری خودم رفتهام. نمایش پست مدرن وجه پررنگ مکبث زار است و خیلی برجسته به آن پرداختم.
***فضا و آتمسفر نمایش مکبث زار اجازه خلق یک نمایش بدون کلام را به شما میداد و صحنههای فرمی و بدون کلام استفاده شده در نمایش، جزو لحظات درخشان آن است. آیا به این جمع بندی نرسیدید که میتوانستید کلام و دیالوگ را از نمایش حذف کنید؟
-دو طرف من بازیگرانی نشستهاند که زیباترین دیالوگهای نمایش را بیان میکنند. در تئاتر به واسطه ماهیتاش همانطوری که شنیدن در آن اهمیت دارد، دیدن هم اهمیت خاصی دارد. به همین خاطر است که شما تصاویر چشمنوازی میبینید و نظرتان را به خودش جلب کرده است. معتقدم اهمیت دیالوگ بهاندازه جایگاه موسیقی، جایگاه رنگ و نور است و نمایش را کامل میکند.
***در نمایشهای شما معمولا ترکیبی از بازیگران نام آشنای تئاتر مرکز مثل رویا نونهالی، شهروز دل افکار و دیگران در کنار بازیگران بومی جنوبی حضور دارند. جمعآوری این دو طیف از بازیگران در اجراهایتان دارای چه ویژگیهایی است؟
– به واسطه مهاجرتم به تهران، تمام بازیگران نمایش بر خلاف کارهای قبلیام ساکن تهران هستند. البته همچنان ارتباطم را با تئاتر بندر عباس حفظ کردهام، اما به واسطه دشوارهایی که به واسطه مسائل اقتصادی وجود دارد، نمیتوانم بازیگران بندر عباسی را برای اجراهایم به تهران بیاورم. اگر چه این مسئله یک توفیق اجباری بود که با تیمی نمایش را روی صحنه ببرم که با اکثرشان سابقه رفاقت دارم. برای من مهمترین چیز در گروه تئاتری، دوستی است. تعهد داشتن و به نمایش علاقه داشتن تمام اعضای گروه ضامن موفقیت اجرا است. تمام تیم بازیگری، آنچه که من انتظار داشتند در بازیشان به بروز و ظهور درآوردهاند و از کار کردن با این گروه لذت میبرم.
***در بحث دکور، رویکرد مینی مالیستی به کار بردید و در قاب صحنه بزرگ تئاتر شهر تنها به استفاده از یک پارچه قرمز و عصا و چند شیء ساده دیگر بسنده کردید. آیا این رویکرد باعث لخت بودن صحنه و یکنواختی فضای نمایش برای مخاطب نمیشود؟
-اجرای نمایش با این رویکرد مینی مالیستی کار دشواری است و یک چالش جسارت آمیز محسوب میشود. جسارت آمیز به این جهت که شما نمایشتان را در سالن اصلی روی صحنه ببرید و دکوری نداشته باشید. اگر چه سالها است که از عمر به کارگیری دکور در تئاتر میگذرد و طراحی فضا و صحنه جایگزین شده است. بنابراین وقتی که شما با طراحی فضا آشنا باشید، نگران این مسئله نیستید. اما اینکه در سالن اصلی تئاتر شهر یک پارچه قرمز که دهها کارکرد دارد، مورد استفاده قرار دهید، نیازمند جسارت است.
***این پارچه قرمز پر از نماد و تمثیل و ارجاع است؟
– در فرهنگ ژاپنی اصطلاحی به نام کایزن گامبا (مرتب کردن از راه حذف کردن) وجود دارد. ما همه عناصری را که میتواند در نمایش به عنوان دکور وجود داشته باشد، حذف کردیم و به جایی رسیدیم که فقط یک پارچه قرمز در صحنه دیده شود. در این رویکرد دیگر این پارچه، یک شیء نیست و یک عنصر دراماتیک است. نقش محوری در ارائه مفاهیم دارد و جاهایی تبدیل به شخصیت میشود.
***آیا ایده چند معنایی بودن پارچه از همان ابتدای شکلگیری نمایش وجود داشت؟
-ایده کلی آن وجود داشت. در مراسم زار، آدمی که برایش مراسم میگیرند، زیر پارچه میرود تا از جهان بیرون خارج شود. این ایده که پارچه جهانی دارد، تمثیلی است که مکبت زار یک دنیا باشد و پارچه او را از تمام دنیا جدا کند و دنیای خودش را بسازد. بنابراین در طول تمرینات با اتودزدنها به کارکردهای جدیدتری از حضور پارچه قرمز رسیدیم. این مسئله با کمک بازیگران به نتیجه رسید. اعتقاد دارم فقط وظیفه کارگردان نیست که تمام جهان نمایش را خلق کند. بسیاری از مسائل جهان نمایش در مواجهه با بازیگران در تمرینات و اتود زدنها شکل میگیرد. به قول یرژی گروتوفسکی، دو عنصر بازیگر و تماشاگر را نمیتوان از تئاتر حذف کرد. بازیگر خلاق با خودش ایده و کنسه میآورد و مثل یک بازی ورزشی، در گروه تعامل و پاسکاری شکل میگیرد. پیتر بروک میگوید: کارگردان خوب به بازیگر نمیگوید فلان کار را انجام بده، بلکه میگوید فلان کار را انجام نده.
***در تداوم این بحث، بازیگرانی مثل شهروز دل افکار و هادی عطایی و گاتا عابدی را انتخاب کردید که مدام در حال کنسه دادن و کشف زوایای پنهان نقشهایشان هستند…؟
نکته درستی مطرح کردید. چه گاتا عابدی، چه شهروز دلافکار و چه هادی عطایی که دیرتر به گروه اضافه شد، همیشه با ایده سر تمرینات میآمدند و کارگردانی که بازیگرانش ایده داشته باشند، کارگردان خوشبختی است. در این پاسکاری به یک رابطه سوم میرسیم که در نهایت باعث خلاقیت و نوآوری میشود. .
***چه برنامههایی برای اجرای مجدد نمایش بعد از خاتمه اجرا در تهران دارید؟
-از اواخر بهار با نمایش در چند جشنواره معتبر تئاتری خارج از کشور حضور خواهیم داشت.
[ادامه دارد]
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است