به گزارش خبرنگار سینما صبا در سال ۱۹۹۴ وقتی تمام توجهها به فیلمهایی همچون «داستان عامهپسند»، «فارست گامپ» یا «رستگاری در شاوشنگ» بود، اثری به نام «پیش از باران» در اشل سینمای غیرانگلیسیزبان حضور داشت. این فیلم ساخته میلچو مانچفسکی از آن دسته آثاری است که در چند خردهپیرنگ قصد دارد معنا و مفهوم زندگی و یا تقدیر را آشکار کند. برای چنین آثاری بلافاصله سهگانه ایناریتو در ذهن متبادر میشود. اما نباید عجله کرد. فیلمهای دیگری هستند که میتوانند در مسیر شناخت «پیش از باران» به مخاطب یاری رسانند. به طور مثال میتوانیم به «لبه بهشت» ساخته فاتح آکین اشاره کنیم. البته فیلم «پیش از باران» از لحاظ زمانی پیش از «لبه بهشت» ساخته شده است، اما از نظر شهرت فاتح آکین بیشتر شناخته شده است.
فیلم «پیش از باران» سه داستان متفاوت با مضامین متفاوت به نامهای «کلمات»، «چهرهها» و «تصاویر» را به یکدیگر وصل میکند تا به یک امر برسد؛ زندگی. نگاه کاراکترها به یکدیگر و سکوتی که میان آنها جاریست، حال و هوایی عجیب و ناشناخته را به بار میآورد. حال و هوایی که بر احساسات مخاطب دست گذاشته و او را درگیر خود میکند. درگیری بیننده از جنس کنجکاوی نیست! او به دلهره دچار میشود. به قلبش رجوع میکند. نتیجه این حجم از سکوت و رنج به کجا خواهد انجامید؟
خلوص رفتار و گفتار شخصیتها در برخورد با حوادثی که پیش رویشان قرار میگیرد به این حال و هوا دامن زده و گره احساسات مخاطب را کورتر میکند.
در مجموع فیلم «پیش از باران» فرصتی است برای مواجه شدن با جهانی متفاوت از جهان مخاطبهای ایرانی. فرصتی که به یک نقطه ختم مشترک ختم میشود؛ زندگی و آنچه پیش روی انسان است! آنچه که باعث میشود هیچ چیز بر روی منطق نباشد. حتی دایره هم گِرد نباشد. هنگامی که زمان در مسیر ابدیت همه چیز را از بین میبرد.
There are no comments yet