به گزارش خبرنگار موسیقی صبا زمان کانسپتی همواره به عنوان کانسپتی منعطف شناخته شده است. گاه با یک چشم بهم زدن میگذرد. گاهی هم خستگی ده سال را در یک روز بر دوشمان میاندازد. هنر موسیقی از جمله محرکهایی است که میتواند ساختارهای زمان را بر هم زند. تا حدی که زندگی شنونده از مقابل چشمانش عبور کند. هر سبکی از موسیقی به نوبه خودش با ظرفیتها و جذابیتهایی که دارد مخاطب را جذب و درگیر خود میکند. جاز، بلوز، کلاسیک، راک فولک و الخ هرکدام به سبب ساختارهای مختص خودشان هنرمندهای خلاق و ماهری را در سطح جهان پرورش داده و به دنیا معرفی کردهاند. از فاتح علیخان گرفته تا ناصر چشمآذر و جیووانی گوئیدی تا شوالیه بند «پینک فلوید» یعنی دیوید گیلمور.
بیاید از جستارهای همیشگی فاصله بگیریم. موفقیتهایی که دیوید گیلمور با «امیدهای والا»، «بیحس و راحت»، «زمان» و «کاش تو اینجا بودی!» بر کسی پوشیده نیست! آنچه نیاز به درک بیشتر است فضا و اتمسفر ایجاد شده توسط گیلمور است. وقتی به اجراهای زنده او مقابل هزاران هزار شنونده نگاه میکنیم، مغزمان داغ میشود. توده بزرگی از هیجان، عشق، غم و احساسات ناشناخته به سمتمان هجوم میآورند. سکوت میکنیم. حتی همخوانی و زمزمه هم جایز نیست! چشم بهم گذاشته و در منظومهای که گیلمور در مرکز آن قرار دارد، سرگردان میشویم. ناگهان یک آنِ واحد همه چیز به پایان میرسد. بیآنکه بدانیم چگونه گذشت!
چنین شرایطی در اجرای سولوی گیلمور در «امیدهای والا» یا «بیحس و راحت» رخ میدهد. البته وکالیست بسیار قابلی بوده و ترانه را طوری از عمقِ جان ادا میکند که جایی برای تصلب باقی نمیماند. همه چیز در جریان نیست. جریان سیال احساسات که با اشک راهی به بیرون پیدا کرده و بر گونههای شنونده مینشینند. میزانسنی مذکور در کنسرتهای دیوید گیلمور قابل رویت است. وقتی به اوج «کاش اینجا بودی» یا «زمان» میرسند، تماشاگران از خود بیخود شده و دست به هرکاری میزنند تا احساساتشان را آشکار کنند. آنها در اوج هستند. اوجی که در نقطهای به انفجار میرسد؛ بیگ بنگ!
There are no comments yet