همانگونه که در بخش یک و بخش دو سلسله نوشتار «معمای استقبال مخاطب» به آن اشاره شد؛ وجود شوراها و قوانین نظارت بر آثار سینمایی و تلویزیونی، در اصل با دیدگاه مثبت فرهنگی و اجتماعی پدید آمدهاند؛ اما آنچه از همان آغاز مانع استقلال فیلمساز و ضعف آثار در جلب مخاطب شده؛ سوءتفاهم در مورد خط قرمزها و قضاوت نادرست در مورد میزان تأثیرگذاری فیلم و سریال بر تماشاگر امروزی است که دههها بدون پویایی در دست اجراست و تحقق اهداف فرهنگی قانونگذار و نیت خیر دستاندرکاران امور فرهنگی را با مشکل مواجه کرده است.
اینکه تعداد محدودی کارشناس، به اعتبار اختیار نظارت، برداشت شخصی خود را مبنای تفسیر مقررات و آییننامه بدانند و بر اساس آن، بدون توجه به شرایط اجتماعی، گسترش رسانهها و پیشرفت سرسامآور فناوری اطلاعات و ارتباطات، بر عملکرد خود اصرار بورزند؛ کاری همراستا با اهداف نظارت و ارزشیابی نیست و میزان تأثیرگذاری آن بر فرهنگ جامعه را زیر سئوال میبرد.
از سوی دیگر، اصولأ آثار هنری، بدون مخاطب هویت پیدا نمیکنند؛ زیرا آثار خلقشده هر اندازه کامل، قوی و خوشساخت باشند؛ باز هم بدون مخاطب راه به جایی نمیبرند.
با اندکی دقت، میتوان نشانههایی از آثار پدید آمده توسط هنرمندان دورههای گذشته را جستوجو کرد که بدون قرارگرفتن در معرض دید مخاطب، چیزی از آنها باقی نمانده و در بهترین حالت، در گنجه غبار گرفته خانه هنرمند، یا بخشی از یک موزه بدون تماشاگر، به فراموشی سپرده شدهاند.
نکته مهم دیگر این است که برای هر اثر ادبی و هنری به ازای هر مخاطب، بر پایه برداشت شخصی او، یک نقد یا نظر وجود دارد. بهویژه در زمانهایی که فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای با توسعه کمّی آثار متنوع، علاوه بر تغییر ذائقه و سلیقه، سطح درک و پسند مخاطبان را به شدت بالا بردهاند؛ تصمیمگیری به جای میلیونها نفر روش ثمربخشی نیست.
از این دیدگاه، طبقهبندی آثار ادبی و هنری بهعنوان آثار «آموزنده» یا «بد آموز» از دید چند ناظر یا حتی کارشناس هنری، نگاهی کهنه و غیرکارشناسی است که در درازمدت با بیخاصیت کردن دستاوردها، رسانه را از نعمت استقبال مخاطب محروم میکند.
طی چند دهه اخیر، دستور حک و اصلاح فیلم و فیلمنامه، از «موضوع»، «شخصیتپردازی»، «پوشش بازیگران»، «اندازه نما» و «دیالوگ» فراتر رفته و به «نام شخصیتها» و حتی «نام فیلم و سریال» هم سرایت پیدا کرده است.
این اصلاحات، بدون توجه به میزان تأثیرگذاری آنها بر «ساختار» و «ماجرای دراماتیک» اثر، به تولید فیلمها و سریالهایی منجر میشود که نه متناسب با دلمشغولیهای کارگردان است و نه جذابیتی برای تماشاگر دارد؛ بلکه تنها سندی است برای حسرت فیلمنامهنویسی که به سبب ابتر شدن موضوع فیلمنامه، ناقصشدن شخصیتها و بیخاصیت شدن ماجراهای فیلمنامهاش، اسیر پشیمانی میشود.
نتیجه نهایی این عملکرد، قهر تماشاگر ایرانی با سینما و ریزش مداوم مخاطب سیمای جمهوری اسلامی ایران است؛ تا جایی که رکوردشکنی فروش یک فیلم، به جای این که حاصل موضوع موردپسند نهادهای نظارتی و ساختار ارزشمند اثر باشد؛ وابسته توسل به همان عناصری میشود که سالهای سال ناظران و ارزشیابان برای حذف آنها در تعداد زیادی از آثار سینمایی تلاش کردهاند!
جالب این است که وجود این عناصر هم به تنهایی پاسخگو نیست و برای شکستن رکورد تماشاگر، به بودجهای معادل هزینه تولید دو فیلم سینمایی برای پرداخت هزینه تبلیغ در شبکه ماهوارهای پرمخاطبی نیاز است که همه فیلمسازان و دستاندر کاران سینما از تبلیغ آثارشان در آن منع شدهاند.
کاش از همان آغاز وجود مخاطب بهعنوان عنصر اصلی بقای هنر به رسمیت شناخته میشد و تأثیرگذاری بر سلیقه مخاطب با تولید فیلم و سریالهای جذاب و با کیفیت مورد توجه قرار میگرفت؛ زیرا بدون مخاطب، نه تحقق اهداف فرهنگی مسئولان راه به جایی میبرد و نه فرصتی برای تولید اثر باقی میماند.
با اندکی توجه درمییابیم؛ کمترین دستاورد سریالهای جذاب جدید در پلتفرمها این بوده که شبکههای ماهوارهای فارسیزبان مجبور شدهاند؛ با توجه به پسند مخاطب، «پخش قانونی و غیرقانونی فیلم و سریالهای تولید داخل» را جایگزین «سریالهای ترکی با مضمون و ساختارهای آنچنانی» کنند؛ کاری که مسئولان فرهنگی کشور در بیش از یک دهه تلاش موفق به انجام آن نشدهاند. این دستاورد، نتیجه غیرمستقیم روندی است که خواسته یا ناخواسته به تولید و پخش آثار پرمخاطبی چون «شهرزاد»، «جیران»، «خاتون»، «آکتور»، «پوست شیر» و … چند اثر دیگر منجر شده است.
توجه به این نکته نیز ضروری است که این روند را دو خطر بالقوه تهدید میکند؛ مورد اول اینکه؛ صدور شتابزده مجوز برای ۱۲ پلتفرم جدید و تولید ۲۰ «سریال»، «شو» و «مسابقه» در خلأ حاصل از شکاف میان دو نهاد نظارتی، میتواند همه رشتهها را پنبه کند و در نهایت این پدیده را نیز به سرنوشتی چون سرنوشت «شبکه نمایش خانگی»، «سینمای بیتماشاگر» و «سیمای بیمخاطب» دچار کند.
خطر دوم هم این است که؛ مسئولان نظارت و ارزشیابی برای این رسانه نیز آزمودههای خود را دوباره بیازمایند و انتظار نتیجه متفاوتی داشته باشند.
باید بپذیریم که جذابیت برای تماشاگر امروزی در مقایسه با مخاطب دهههای گذشته، معنای متفاوتی دارد.
شاید پرداختن به جزئیاتی از چند سریال پرمخاطب پخش شده در پلتفرمها بتواند بخشی از نشانههای کیفیت و دلایل موفقیت این آثار در جذب مخاطب را بهتر آشکار کند.
[ادامه دارد]
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است