پیش از این در سه بخش از نوشتار «سینمای کمدی روی لبه تیغ» [بخش اول، بخش دوم و بخش سوم] به کلیاتی از طنز در سینمای ایران اشاره شد؛ همراه با ارائه نوعی دستهبندی که شاید بتوان آن را نامگذاری گونههای مشخصی از کمدی ایرانی به حساب آورد.
صرفنظر از نقاط مشترک هر گروه، یکی از نشانههای بارزی که در آثار طنز ایرانی جلب توجه میکند؛ استفاده از «کمدی کلام» است. در این آثار گوهر اصلی خنده، متکی به ویژگیهای زبان فارسی و ایهامی است که نهتنها در اصل واژه، بلکه حتی در لحن گوینده و مفهوم متفاوت برخی از واژههای همسان جاری است؛ بهگونهای که با جابهجایی «تکیهگاه صدا» (اَکسانت) در بیان هر واژه نیز میتوان مفهوم متفاوتی از همان کلمه را پدید آورد که یک عبارت عبوس را شیرین و خندهآور کند.
در توضیح این نگرش، فراتر از فیلمهای ایرانی میتوان به تعدادی از آثار خارجی دوبلهشده اشاره کرد که با با خلاقیت و توانایی صداپیشگان توانمند ایرانی، در برخی موارد ساختاری بهکلی متفاوت با نسخه اصلی اثر پیدا کردهاند. گونه دیالوگی که در میان صداپیشگان به «پشت کلهای» موسوم است؛ در واقع نوع دیگری از طنز برگرفته از ویژگیهای زبان فارسی در بعضی از فیلمهای غیرایرانی است که مدیران دوبلاژ و صاحبان صداهای ماندگار، ظرفیت خلق طنز یا تقویت عناصر خندهدار را در ساختار آنها تشخیص میدادند.
به طور مشخص و بهعنوان نمونه، طنز جاری در تعداد قابلتوجهی از فیلمهای وسترن هالیوودی با بازی هنرپیشه نامآشنا «جان وین» بیش از آن که به ساختار فیلم و نگاه سازندهاش مربوط باشد؛ محصول دیالوگهایی بود که در فیلم اصلی وجود نداشت و «ایرج دوستدار» مدیر دوبلاژ و دوبلور ثابت این شخصیت در پلانهایی به زبان میآورد که بازیگر پشت به دوربین در حال دورشدن بود یا لانگشاتهایی که چهره بازیگر در آنها قابل تشخیص نبود و تصویر و صدا نیاز به «لیپسینک» نداشت.
در گونههای دیگری از آثار دوبله شده، میتوان به گروهی از فیلمهای کمدی ایتالیایی اشاره کرد؛ از جمله سری فیلمهای «ترینیتی» که بخش عمدهای از جذابیت و شیرینی آنها مدیون توانایی هنرمندان برجسته صنعت دوبله ایران در استفاده از ویژگیهای زبان فارسی بود. تأثیرگذاری این ویژگی به اندازهای است که در چند مورد بازیگران این فیلمها از میزان شهرت خود نزد تماشاگران ایرانی بهراستی شگفتزده میشدند. یکی از این بازیگران کمدین نه چندان مطرح ایتالیایی «لاندوبوزانکا» است که در آن سالها در کشور ما به مراتب معروفتر و پرطرفدارتر از ایتالیا و کشورهای دیگر جهان بود.
همانگونه که پیشتر اشاره شد؛ تأثیرگذاری طنز در بخش خندهدار بیشتر فیلمفارسیها نیز حاصل همین کمدی کلام در ترکیب با عناصر برآمده از نمایشهای سنتی بود؛ طنزی که با صدای همیشگی دوبلورهای ثابت، روی چهره کمدینهای سنتی به جلوه تکراری یک شخصیت طناز در این قبیل کمدی-درامها تبدیل شده بود.
این ویژگی نه تنها در این گونه پرتکرار، بلکه در گونههای دیگری از آثار طنز پیش از انقلاب نیز به وضوح مشاهده میشد؛ فیلمهایی با ساختار کم و بیش مشابه که به دلیل دلمشغولیهای متفاوت نویسنده و کارگردان و نوع شخصیت ثابت بازیگران اصلی، دستکم به دو گروه و با کمی اغماض حتی به سه گروه مشخص تقسیم میشوند.
مشخصه نوع اول، حضور سه بازیگر اصلی ثابت (منصور سپهرنیا، گرشارئوفی و محمد متوسلانی) در مجموعهای از فیلمهاست که به گروه کمدی معروفی در سینمای دهه چهل ایران هویت بخشیدند. در آغاز، در آثار این گروه جلوه طنز نسبت به موضوع اصلی فیلم کمتر بود؛ ولی در طول زمان با قوام یافتن ساختار اثر، پختگی بازیگران و کامل شدن شخصیتهای طناز، این مجموعه به گونه مشخصی از آثار کمدی سینمای پیش از انقلاب تبدیل شد.
این گروه نخستین بار در فیلم «طوفان در شهر ما» (ساموئل خاچیکیان -۱۳۳۷) در کنار هم قرار گرفتند. «منصور سپهرنیا» به عنوان کمدین اصلی این گروه، پیشتر در سال ۱۳۳۳ با فیلم «دختری از شیراز» (ساموئل خاچیکیان) وارد سینما شده بود و تجربه حضور در چند فیلم سینمایی را داشت؛ اما دو عضو دیگر گروه برای اولین بار در کنار هم قرار میگرفتند. در این میان «محمد متوسلانی» در شکلگیری این شخصیتها نقش پررنگتری داشت. او در چهارمین فیلم (بچههای محل – ۱۳۳۹) و ۹ فیلم دیگر تا سال ۱۳۵۰ نویسنده فیلمنامه بود و تا سال ۱۳۵۱ بیش از هفت فیلم با حضور این گروه سه نفره را نیز کارگردانی کرد. ۲۵ فیلم دیگر این گروه ساخته تعدادی از فیلمسازان پرکار آن دوره بود؛ از جمله فیلم ریکاردو (۱۳۴۷) به نویسندگی «احمد نجیبزاده» و کارگردانی «امین امینی» که منصور سپهرنیا در آن علاوه بر نقش کمدی در قالب شخصیت ریکاردو بازی متفاوتی را به تماشا گذاشته بود. اثر متفاوت دیگر، محصول مشترک ایران و ترکیه به نویسندگی و کارگردانی «تورکر ایناناوغلو» بود که به دو زبان فارسی و ترکی تولید و پخش شد.
این گروه تا سال ۱۳۵۶ در کنار هم حضور داشتند و از سال ۱۳۵۷ به دلیل تغییر وضعیت سینما، گروه فروپاشید و این گونه کمدی از چرخه سینمای ایران حذف شد. سپهرنیا بازیگری را کنار گذاشت و به امریکا مهاجرت کرد. گرشا رئوفی از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۸۱ تنها در ۵ فیلم ظاهر شد و محمد متوسلانی پس از ۷ سال سکوت، با کارگردانی فیلم «کفشهای میرزانوروز» (۱۳۶۴) به سینما بازگشت.
[ادامه دارد…]
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است