امین کفاشزاده در گفتوگو با خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، به فعالیتهای خود در عرصه ساخت رئالیتیشو اشاره کرد و گفت: حدود هشت سال است که به صورت متمرکز در حال ساخت رئالیتیشو و رئالیتیگیم هستم. تا اینجای عمرم این جذابترین غالب هنری بوده است که تجربه کردهام. برای شخصی که در رشتههای هنری شاخه به شاخههای زیادی پریده، جای امنیست. رئالیتی شو با وجود اهمیتی که در دنیای رسانه امروز دارد، نه در دانشگاههای ما تدریس میشود و نه آموزشگاهی دارد. باید از ترکیب هنر سینمای مستند، هنر سینمای داستانی، هنر تئاتر یا دقیقتر هدایت نابازیگر همزمان بهره برد. شما گاهی در صحنه بازیگردانید، گاهی گوشهای پنهاناید و فقط ثبت وقایع میکنید و گاهی هم دقیق و دکوپاژ شده. جلو میروید.
کفاشزاده در ادامه پیرامون ساختار رئالیتیشو تصریح کرد: مستند مسابقه «خانه ما» و «فرمانده» بهترین تجربههای کاری من بوده و بازخورد خوبی که از مخاطب داشته، این فرصت را داده تا چندین فصل به راه خود ادامه بدهند و این افتخار را برای من ایجاد کرده که مهمان شهرها و خانههای زیادی در ایران باشم. قطعا همین فرصت تجربه بالاترین افتخار زندگی برای من بوده است. همانطور که گفتم رئالیتیشوها آموزشگاه و منابع خاصی ندارند و از این رو، رسیدن به نیروی انسانی مناسب این کار و طراحی فضای مسابقه و اقناع مدیران و تهیهکنندگان برای پاپیش گذاشتن، سختترین چالش است. به عنوان مثال برای هر مدیر تولیدی، وقتی نداند برنامه دقیق روز کاری گروه چیست، پروژه یک جهنم است. این مثال برای کلیه عوامل قابل تعمیم است. عوامل پشتصحنه رئالیتیشو، به هوش هیجانی و انعطافپذیری بالایی نیازمندند. حفظ روح مسابقه و در عین حال اتمسفر مستند به صورت همزمان، بدون داشتن نیروی فنی چابک و هوشیار شدنی نیست. فرض کنید مسابقه فوتبالی را که از تلویزیون پخش میشود، یک گروه همزمان داوری، مربیگری، کارگردانی و تصویربرداری کند. پیچیده و جذاب است.
وی با تاکید بر منطق دراماتیک رئالیتیشوها افزود: در تعریف تئاتر بعضی از اصطلاح دیوار چهارم استفاده میکنند. میگویند تئاتر همان اتاق خانه است که یکی از چهار دیوار نامرئی شده و تماشاگر آنجا نشسته است. این تعریف، زیاده ناتورالیستی است اما در رئالیتیشو بسیار کاربرد دارد. منظورم این است که هسته اصلی هنرهای دراماتیک زندگی عادی مردمان بوده که توسط قلم نویسنده خلاصه و پیرایش شده. در مورد شخصیتهای نمایشی هم همین مصداق دارد. کهنالگوها و انواع شخصیت های نمایشی از زندگی عادی مردم به هنرهای دراماتیک راه پیدا کرده پس دوبارهیابی این شخصیتها و ارتباطات دراماتیک در زندگی روزمره مردم کار سختی نیست. پای حرف یک ناخدای لنچ جزیره هنگام چیزهایی میابی که در پیرمرد و دریای همینگوی است! در رفتار یک راننده کامیون در گوشهای دورافتاده جاهطلبی مکبث را میبینی. مهم یافتن این الگوها و حذف اضافات و جلا دادن است. هر روز در جهان هزاران هملت سرگردانند و هزاران شاهلیر با دخترانشان درگیرند. مهم پیدا کردن الگوی شخصیت و همراهی برای بروز جلوی دوربین است. شرایط را که آماده کنید، خودشان راهشان را میروند. مهم پیرایش است.
کارگردان برنامه «خانه ما» در پایان به صبا گفت: تجربه این سالها برایم این بوده که تصویری که سینما و تلویزیون ما از زندگی ما میدهد، با واقعیت خیلی متفاوت است. متاسفانه گاهی همین تصویر معیار ما برای تصور مردم شهرهای مختلفمان میشود. خوشحالم که در این سالها اکثر کارها را توانستهام در خارج از فضای تهران ضبط کنم. توقعی هم نمیتوان داشت. ساخت فیلم و سریال خارج تهران پر هزینه است اما رئالیتیشو با توجه به چابکی و سرعت تولید، این فرصت را دارد که از مرکز بیرون بزند و به زندگیهای همه جای ایران سرک بکشد. دیدن و نمایش این زندگیها الهامبخشتر و آموزندهتر از زندگی ماشینی تهران است و تمام سعیام همین خواهد بود تا شیرینیهایی را که در زندگیهای مردم در گوشه گوشه ایران چشیدم، در کارها نمایش دهم و در پیشفرضهای مخاطب از فلان شهر و فلان مردم ترک بیاندازم. رویای پیشفرضزدایی را در ابعاد کشورهای همسایه هم دارم و امیدوارم روزی محقق شود!
There are no comments yet