در پایان قسمت ششم نوشتار دنبالهدار «سینمای کمدی روی لبه تیغ» پس از مرور آثار کمدی سینمای ایران در قرن گذشته به سال ۱۴۰۲ رسیدیم؛ با این پرسش که آیا فروش رکوردشکن یک فیلم کمدی در سال ۱۴۰۲ میتواند پایهگذار رونق دوباره سینمای مواجه با قهر مخاطب باشد؛ یا با نگاهی دوباره به کارنامه پر افت و خیز سینمای ایران در گونه کمدی باید به راهکارهای تازهای بیندیشیم.
پیشتر همچنین به این نکته اشاره شد که یک بار در سینمای پیش از انقلاب و بار دیگر در همین دو دهه اخیر، گونه کمدی بر اثر سوءتفاهم فیلمسازان نسبت به استقبال مخاطب به بیراههای رفت که با در افتادن در ورطه سقوط تا سالها نتوانست دوباره به روند سالم و رو به رشد خود برگردد. از این دیدگاه موج جدیدی که بر پایه فروش رکوردشکن فیلم «فسیل» خارج ار چارچوب منطقی سینمای ایران در حال به راه افتادن است؛ به مثابه راه رفتن روی لبه تیغ، به همان اندازه که چشمانداز رونق و اعتلای سینما را پیش رو قرار میدهد؛ خطر در افتادن به مسیر سقوط را نیز به همراه دارد.
شوخطبعی در هر سه گونه طنز، هجو و هزل در طول تاریخ همواره با محدودیت و خطقرمزهای پر رنگی مواجه بوده است؛ با این تفاوت که شیوه نظارت بر آن و عقوبتهای گریبانگر خالقان آثار در هر دوره شکل و شمایل متفاوتی داشته است. از نوازشهای اولیه و خشم خانهبرانداز بعدی شاهان نسبت به ملیجکها گرفته تا ریختن سرب داغ در گلوی شاعران و دوختن لب و دهان آنها، تاریخ سرشار از گزارش عقوبتهایی است که طنزپردازان و انتقادگران گرفتار آن شدهاند. از آنجا که گونه کمدی در واقع معادل سینمایی و حالت تصویری انواع شوخطبعی است؛ به طور طبیعی با محدودیتهای بیشتر و خطوط قرمز پررنگتری در مقایسه با گونههای دیگر روبروست. با این همه نباید از نظر دور داشت که سینما در مقایسه با آثار ادبی و حتی رسانههای دیگر ویژگیهای متفاوتی دارد که بیتوجهی به آنها اصل حمایت و هدایت در سینما را دستخوش آشفتگی میکند.
جامعه عنصری پویاست. از این رو هر گونه سیاستگذاری در خصوص «حمایت و هدایت سینما از دیدگاه مسئولان و سیاستگذاران» باید با توجه جدی به واقعیتهای اجتماعی در حال تغییر برنامهریزی شود؛ تغییرات بیوقفهای که در عصر ارتباطات و فناوری اطلاعات با سرعتی بیهمانند در حال شکلگیری است و و به سبب پیدایش و گسترش رسانههای نوپدید، سیاستگذاری و برنامهریزی را با مشکلی دوچندان روبرو کرده است.
اصل نظارت نه تنها در سینمای امروز ایران، بلکه در سینمای پیش از انقلاب و حتی در بسیاری از کشورهای جهان، حتی سینمای خارج از حیطه نظارت دولت هالیوود نیز از گذشته تا امروز به عنوان امری پذیرفته شده وجود داشته است. آنچه در سینمای ما با همه نمونههای دیگر متفاوت است؛ نوع نگاه مسئولان به کلیت سینما و ارتباط آن با قانون، شرع و عرف جامعه است. این نگاه نوعی برداشت و تعبیر از گستره خط قرمزها و میزان تأثیر آن بر تماشاگران است که در واقع نسبت درستی با واقعیتهای اجتماعی، آموزههای جامعهشناسی و روانشناسی و شیوههای روزآمد تعلیم و تربیت ندارد.
امروزه دیگر با تصورات ذهنی چهار دهه پیش نمیتوان در باد برنامههای گذشته خوابید و انتظار داشت مشکلات بیشمار رسانه بزرگ و تأثیرگذاری چون سینما با صدور قطعنامه و دستورالعمل به آسانی حل و فصل شود. بهطور مشخص در خصوص گونه کمدی در سینمای ایران که موضوع بحث این نوشتار است؛ علاوه بر کلیاتی که در بخشهای پیشین به آنها اشاره شد؛ توجه به چند نکته ساده از تجربیات گذشته و مقایسه آنها با شرایط امروز میتواند در راستای به نتیجه رسیدن بحث راهگشا باشد.
مهمترین نکته این است که «نگاه یکسان به پدیدههای گوناگونی چون آثارفرهنگی، ادبی و هنری بدون توجه به ویژگیهای هر کدام» و «تعیین خط قرمزهای کلی، متکی به نوعی از کلیشههای تربیتی که کارایی خود را از دست دادهاند»؛ آفت پنهانی است که نتیجهگیری درست از تأثیرگذاری سینما بر مخاطب را با مشکل روبرو میکند. میزان استقبال مخاطب از یک فیلم سینمایی وابسته عناصر گوناگونی است که در خیلی از موارد با برداشت اشتباه دستاندرکاران از اجزای آن، نه تنها به پدیدآمدن موجی از انبوه فیلمهای ضعیف منجر میشود؛ بلکه بررسیکنندگان دلایل فراز و فرود سینما را نیز دچار سردرگمی میکند.
آنچه برای پرهیز از شکست ناشی از بیتوجهی به تجربههای تکراری ضروری است؛ توجه جدی به دلایل فراز و فرود سینما، از جمله نشانههای منجر به موفقیت یا شکست گونه کمدی در مجموعه این سینما است. این راز سرگشوده همان عنصر اساسی است که مانند «شناخت هویت رسانه» و «جایگاه سینما در کلیت فرهنگ جامعه»، سالها از چشم دو گروه تأثیرگذار در سرنوشت سینما پنهان مانده است. اول، سیاستگذاران فرهنگی، شوراها و مسئولان نظارت و ارزشیابی که همواره در فکر تعبیر و تفسیر خط قرمزهای ثابت و ارائه راهکار بر مبنای آن بودهاند و دوم، تهیهکنندگان و فیلمسازانی که بدون توجه به دلایل واقعی استقبال مخاطب، بارها بر موج زودگذری سوار شدهاند که پس از مدت کوتاهی فرونشسته و کشتی سینما را به گِل نشانده است.
[ادامه دارد]
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است