به گزارش خبرنگار تئاتر صبا، نمایش «نام مرا باد میبرد» اثری تغزلی و برپایه موسیقی و نقش زنان این سرزمین در اقلیم آذربایجان با ساختاری جذاب و تاثیر گذار است. داستان این نمایش درباره عاشیق، هنرمند با ساز و نوای آذربایجان است. عاشیقها شاعر، آهنگساز، منظومهسرا، خواننده، هنرپیشه و داستانگوی مردم خویش بوده و سنتهای آذربایجان را سینه به سینه انتقال دادهاند. این اثر نمایشی نوشته مهدی خلیلزاده است و در آن امیدالهکوهی، رضا احدی، مریم کاظمی، مسعود کیان، علیرضا شیخ درانی، کوثر خان، نازنین مسکنی، فراز شیرانی، مرتضی اسدی، روزبه جعفری، محیا بیگزاده و سپیده شعبان ایفای نقش کردهاند.
نمایش «نام مرا باد میبرد» تیر ماه در بوتیک تئاتر ایران اجرا میشود. با سپیده شعبان در باره اجرای نمایش و رویکردهایش گفتوگویی انجام دادهایم.
احمدمحمداسماعیلی
٭٭٭ مهمترین خصیصه نمایش «نام مرا باد میبرد» چیست؟
-خصوصیت ویژه این نمایش نسبت به آثار مشابه این است که به فرهنگ و بومهای این سرزمین میپردازد. فرهنگهایی که در طول زمان آسیب دیدهاند و وظیفه ما هنرمندان است که آنها را احیا و در قالب آثار نمایشی به نسل جوان ارائه کنیم.
٭٭٭اجرای نمایش چقدر برایتان یک دغدغه جدی است؟
– من از سال ۱۳۷۹ درمرکز هنرنمایی پویا فعالیت هنری را آغاز کردم و ده سالی در آنجا فعالیت کردم و سه سالی هم به عنوان مدیر دبیرخانه ارزیابی جشنوارههای مد و لباس کارم را ادامه دادم و در کنارش به ترجمه و تدریس مشغول هستم. از سال ۱۳۹۴ فعالیت اصلی من با تئاتر مرتبط شد. تئاتر این فرصت را به من داد که مطالبهگر باشم و بتوانم در جاهایی که احساس میکنم حقی از ضایع شد به جبرانش بپردازم… تفاوت و تبعیض بین هنرمندان زن و مرد در بحثهای مختلفی مثل دستمزدها وجود دارد و برای هر کاری که قصد انجامش را دارید چون زن هستید باید دوبرابر مردان تلاش کرده و لیاقت نشان بدهید.
٭٭٭ نکته مثبت نمایش «نام مرا باد میبرد»که با نگاهی واقع بینانه به مسائل و دغدغههای زنان میپردازد…
– بله، تلاش کردم این مشکلات ، دغدغه و چالشها در قالبی قابلباور و درست نشان بدهیم. خود من هم زن هستم و دغدغههای زنان جامعه را میشناسم و دوست دارم آن در ویترین جلوی چشم مخاطب تئاتر عرصه کنم و شاید یک آگاهی بخشی و بازنگری به جایگاه و نقش زن در جامعه معاصر ایرانی انجام شود.
٭٭٭ وجود شخصیت محوری زن نمایش میتواند ابعاد مختلف اجتماعی اثرتان را به منصه ظهور در بیاورد…
– بله ، شخصیت اصلی نمایش زنی است که در باره مردمان دیار آذربایجان روبه تماشاگران صحبت میکند. در این داستان قاعده بر این است که رسم در جغرافیای این متن مردها مدام شکست میخورد و سرنوشت ایمران و معشوقش به دئیشمه گره خورده کاری که مردها از پسش برنمیآیند، از دست زن برمیآید.
٭٭٭ یک جور قهرمان…
– بله در قالب یک قهرمان فرو می رود. من این وجوه شخصیتی زن را خیلی دوست دارم.
٭٭٭ شیوه اجرای نمایش را چگونه طراحی کردید؟
با موضوع نمایش همسانسازی کردیم. کار به شکل روایی است و با توجه به امکانات محدود کارم در بخش های طراحی روایت و دکور و صحنه مینیمالیستی عمل کردم.
٭٭٭ آیا با خواندن نمایشنامه «نام مرا باد میبرد» تصمیم به اجرای نمایشی بر اساس آن گرفتید؟
– نمایشنامه را خواندم و با آن ارتباط برقرار کردم و با توجه به روایی بودن آن، دیدم که بسترهای جذاب و متفاوت نمایشی در ساختارش وجود دارد… واقعیت این است که روی صحنه بودن، به هنرمند انرژی میبخشد و برای من، تئاتر درمانگر است… با دکتر مهدی خلیل زاده صحبت کردم و گفتم دوست دارم نمایشی را روی صحنه ببرم و ایشان نمایشنامه را پیشنهاد داد. آن را خواندم و با فضا و تم و ساختارش ارتباط برقرار کردم.
٭٭٭ دیالوگهای جذاب نمایش معانی چندگانگی مثل عشق، تاکید بر هنر دست زنان روستایی و ایلیاتی دارد…
– بله ، در جایی از نمایش با این عبارات تغزلی و شاعرانه مواجه هستیم هر دو سایه بودیم انگار، دو سایه در غروب،اونقدر کش اومدیم که کودکی مون گم شد. من موندم و جذبه ی کهربایی ایمران که مرد بود!… هزار بار بافتم و باز کردم این بخت سیاه رو!… رسم دخترهای ایل بافتن بود و کار من شکافتن قالی بختی که رنگ رنگ میبافتم: قرمز، قرمزتر از خون انگشتام. سرخ، سرخ تر از گونههات، وقتی که چشم میدوختی به چشمهام. سیاه، چشمات همیشه سیاه تر از هر کلاف بود و بختم سیاهتر از چشمات… من بودم و ایمران که ساز میبست از پی ساز…
٭٭٭ در بحث دراماتوژی نمایشنامه چگونه عمل کردید؟
– سال قبل در رپرتوار «کارگان نمایشنامهخوانی شمبه» به تهیه کنندگی عاطفه چطرروز در پردیس تئاتر شهرزاد، در میان سی اثر حاضر کار ما برگزیده شد و بعد از آن تماشاخانه شهرزاد از من دعوت کرد که در سال ۱۴۰۲ نمایش را روی صحنه اجرا کنم وبا همفکری نویسنده کار را روی صحنه آورده ایم و اغلب بازیگران نمایش دانشجویان تئاتر هستند و الان هم که فصل امتحانات دانشگاه است با دشوارهایی مواجه شدیم. اما با خودم فکر کردم که شخصیت اصلی زن نمایش زن قوی و با اراده ای است که از مواجه با مشکلات نمیترسد و این به من روحیه داد تا کار را با توان بیشتری به جلو ببرم.
٭٭٭ بازیگران نمایش آذری زبان بودند؟
– تاکیدی نداشتیم. متن درباره دیار آذربایجان است که به زبان فارسی روی صحنه اجرا میشود. دلیلش هم این بود که نمایش در تهران روی صحنه رفته و مخاطبان نمایش از اقوام مختلف هستند که اگر اجرا به زبان آذری بود نمیتوانستند معانی لغات را متوجه شوند. نمایش ما به سه مقطع زندگی ایمران میپردازد و سه شخصیت زن هم در کنارش حضور دارند.
٭٭٭ موسیقی در نمایش چه جایگاهی دارد؟
– جاهایی که نویسنده ضرورت دیده از موسیقی فولکلور آذربایجان مثل صحنه رفتن دختران به چشمه استفاده شد و در اجراخوانی اسفند سال گذشته از موسیقی زنده استفاده کردیم و متاسفانه به دلیل مهیا نشذن شرایط در این اجرا موسیقی زنده وجود ندارد و موسیقی ضبط شده در سالن پخش میشود.
There are no comments yet