به گزارش خبرنگار سینما صبا، هفت منتقد و نویسنده سینمایی که در ماهنامه و روزنامههایی نظیر «فیلمکاو»، «تجربه»، «دنیای تصویر» و «فرهیختگان» در حال فعالیت هستند، نگاهی کوتاه و کامنتوار بر فیلم «نگهبان شب» داشتهاند.
دانیال هاشمیپور | از معدود فیلمهای اندکی آبرومند در جشنوارۀ چهلم. «نگهبان شب» با زیرکی تمام از غلتیدن به ورطۀ سانتیمانتالیسم میگریزد و لحظاتی انسانی میآفریند. خوشذوقی میرکریمی در کارگردانی با برداشتهای بلند و حرکات بعضا کورئوگرافیک، شیمی مناسب بین دو کاراکتر اصلی و پایانبندی تماشایی فیلم، آن را از عمده فیلمهای «اجتماعی» سینمای ایران متمایز میکند.
محراب توکلی | در یک لحظه از فیلم ماندهام. به اصطلاح گیر کردهام. وقتی پیرمرد قصه جدایی از فرزندش را با بغضی کودکانه بازگو میکند. آن خاطره، آن سکوتی که شخصیت اصلی در برابر شنیدن این داستان دارد و آن فضایی که سرچشمهاش رویکردی سهل و ممتنع است. اساسا «نگهبان شب» با همین رویکرد به ریسمانی از جنس انسانیت و عرفان چنگ میزند.
مهدی تیموری | جسارتِ میرکریمی در فاصلهگرفتن از «قصر شیرین» شایستۀ توجه است. واپسین دسپختِ او، فیلمی ساده و سخت است؛ دربارۀ ترس(ها) و حسرت(ها). کمی دیر میآغازد و با آن شعارهای سکانسهای اولیه(تبلیغات کاندیداهای شورای شهر و عدالتبازیِ باسمهای) تا حدی برخورنده و مزورانه بنظر میرسد، اما نکتۀ امیدوار کننده اینجاست که در ادامۀ فیلم، نهتنها از شدتِ آن کاسته میشود، بلکه فاصلهگذاری آگاهانهای با سانتیمانتالیسم رایج ایجاد میکند، که تبدیل به بزرگترین حُسنِ آن شده: جلوگیری از توریستیشدنِ فیلم برای «نمایشِ صرف»ِ فقر و فلاکت.
حسین جوانی | اگر «نگهبان شب» فقط به ازدواج بیآلایش دو آدم فقیر میپرداخت که تازه بعد از ازدواج باید مراحل آشنایی و نامزدی را طی کنند، با فیلم قابل تحملی روبهرو بودیم، که میشد «خالی» بودنش را به سادگیاش بخشید. مشکل از جایی آغاز میشود که فیلم، شخصیت اصلی را در برابر آدمهایی قرار میدهد که برج را نیمهکاره رها کردهاند و در مقابلِ طلبکاران پاسخگو نیستند. این همان داستان تکراریِ جوان شهرستانی و گرگهای تهرانی است که از ابتدای تاریخ سینمای ایران شاهدش بودهایم. «نگهبان شب» هم چیزی برای اضافهکردن به آن ندارد.
مدیسا مهرابپور | فیلمهای رضا میرکریمی به خوبی نشاندهندهی ذوق بصری و هوش گرافیکی او هستند. فیلمهایی که از منظر استتیک سینمایی هم قابل بررسیاند. اما نکتهای که ترجیح میدهم به آن اشاره کنم این است که او کارگردانی بوده که بهواسطه روابط حسنهاش با حوزههنری و اورگانهای دیگر دو فیلمی را ساخته که کمترکسی امکان و اجازه ساختش را پیدا میکرد: «زیر نور ماه» و «خیلی دور خیلی نزدیک». سوال اساسی درباره «نگهبان شب» با درنظر گرفتن جذابیتهای روایی و بصریاش این است که چطور فیلمسازی که محصول تام رانت است و نامش در پروژههای مشکوک بهچشم میخورد، خودش را در استیتی از صداقت با تماشاگر میبیند که علیه رانت فیلم بسازد؟
محمد عرفان صدیقیان | «نگهبان شب» فیلمی است که علت اصلی موفقیت آن را میتوان به نام کارگردانش نوشت. فیلمنامهای مبتنی بر روایت مینیمال، بازیگران محدود و فضای شبه ناتورالیستی اثر به گونهای است که اگر «نگهبان شب» توسط فیلمساز دیگری ساخته میشد، احتمالا جز شکستی مطلق سرنوشت دیگری نداشت. اما میرکریمی استاد خلق لحظههایی دراماتیک از سادهترین مسائل مربوط به جریان روزمرگی است. او میتواند از میان پیش پا افتاده ترین رخدادها اتمسفر خلق کند و همین اصل به تنهایی برگ برنده او نسبت به بسیاری از سینماگران است.
آراز مطلبزاده | «نگهبان شب» بیش از آن که متکی بر نگاه زیباییشناسانه همیشگی میرکریمی و قصهگوییِ شخصیت محور او باشد، اثری چند پاره از آب درآمده که گمان میکند، میتواند با خلطِ دو صفتِ «معصومیت» و «بلاهت» از مخاطب باجِ عاطفی بگیرد و به مددِ اشارات سیاسی که در خود دارد، مانیفستِ فیلم انتقادی هم به خود بگیرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است