«فصل ماهی سفید»؛ روزگارِ جدایی ماهی از رودخانه­ اجدادی | پایگاه خبری صبا
امروز ۷ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۷
درباره اقتباس قابل‌توجه قربان نجفی در اولین فیلمش

«فصل ماهی سفید»؛ روزگارِ جدایی ماهی از رودخانه­ اجدادی

پریسا آزمایش | «فصل ماهی سفید»، روایتِ روزگاری است که ماهیِ سفید –گایف و رانوسکی و در اینجا بهرام خان و ناهید- صید می‌­شوند و از خانه و مأوای خود به دور می‌­افتند و در نتیجه می­‌میرند.

«فصل ماهی سفید»، نخستین اثرِ قربان نجفی در مقام کارگردان، اقتباسی است آزاد از آخرین اثر آنتوان چخوف یعنی باغ آلبالو. باغ آلبالو داستانی است پرتکرار که بارها و بارها اقتباس‌­هایی با درجات مختلفِ وفاداری به متن از آن صورت گرفته و دیده شده اما هر بار بی آنکه ملال برانگیزد، عمق و معنای خود را بیش از پیش تجلی می­‌دهد. از دست دادنِ میراثِ گذشتگان، میراثی که نسل­‌ها برایش متحمل زحمت شده­‌اند، تغییر و جابه‌جایی طبقات اجتماعی به واسطه­ انفعال و ولخرجی طبقه­ فرادست و فرصت‌سنجی و پول‌پرستیِ طبقه­ فرودست که البته از ارزش‌­ها و فرهنگ متفاوتی برخوردار است و در نهایت نابودیِ میراث، زمین و سرزمین، مضامینی هستند که هر یک از ما به نوعی تجربه کرده­‌ایم و با آن درگیر بوده­‌ایم.

بیش از پنج بار ترجمه باغ آلبالو، اجراهای متعدد این نمایشنامه­ و اقتباس‌­هایی که از آن صورت گرفته است گویای این مطلب است که روحِ ایرانی با این اثر پیوند خورده است، انگار که داستانِ این اثر خاطراتی از ناخودآگاهِ جمعیِ ایرانی را زنده می­‌کند و هر بار با تأثر و همدردی ما با خانواده­ گایف-مالک زمین- روح و روانمان پالایش می­‌یابد. واگذاریِ ملک پدری در ازای پول برای سفر به اروپا، کاری که مادام رانوسکی می­‌کند، یادآورِ قرارادادهای واگذاری امتیازات نفت و گمرکات به اجنبیان، در اواخر دوره­ قاجار برای سفرِ پادشاهان به فرهنگ است. کاری که با ناصرالدین شاه آغاز شد و تا پایان، آنجا که احمدشاه، واکسی بودن در پاریس را به پادشاه ایران بودن ترجیح می­‌داد، ادامه یافت. البته که در آن دوران فروشِ ناموس و ثروتِ مملکت تنها به تأمین مخارج سفر محدود نمی‌­شده و هنوز هم نمی­‌شود و همواره خبرهایی از قراردادهای واگذاری به گوش می­‌رسد که غرورِ زخم­‌خوردهِ ایرانی را بیشتر می­‌فرساید. همچنین اینکه پدران و پدربزرگانمان ارزش ملک و زمین را ندانسته­‌اند و با فروشِ آن، سرنوشتِ آیندگان را به بازی گرفته­‌اند، آنقدر پرتکرار است که در فضای مجازی تبدیل به شوخی شده است! چنین است که باغِ آلبالو حرفِ دلِ ما از زبان چخوف است و چنین است که در آیینِ بر پرده نشستنِ «فصل ماهی سفید»، بازیگر و مخاطبِ اثر اشک می­‌ریزند.

نام فیلم، ایهام دارد. فصل، به معمای روزگار و ایام و نیز جدایی، هر دو معنا دارد. «فصل ماهی سفید»، روایتِ روزگاری است که ماهیِ سفید –گایف و رانوسکی و در اینجا بهرام خان و ناهید- صید می‌­شوند و از خانه و مأوای خود به دور می‌­افتند. یعنی جدا می‌­شوند و در نتیجه می­‌میرند. و در عینِ حال، باغ و خانه هم می­‌میرد. هکتار هکتار از اراضی خشک شده در اثرِ غفلتِ بهرام خان و سواستفاده­ لهراسب، نابود می‌­شود و همزمان نام و اعتبار خاندان بزرگ­‌نیا از دست می­‌رود. کاراکترهای فیلم تا اندازه‌­ای به نمایشنامه وفادار مانده‌­اند. غیر از کاراکترهایی که به دلیل گسترش فیلمنامه به اثر اضافه شده‌­اند -مثلِ نوه­‌های عمه خانم و حتی دیده شدنِ خودِ عمه خانم و برخی دیگر- بیشترین تفاوت را با متنِ مورد اقتباس، شخصیتِ بهرام خان با بازیِ تحسین شده­ محمدرضا فروتن نسبت به گایف دارد. البته بهرام خان و گایف، هر دو در برابر اتفاقات منفعل‌اند. اما جنسِ انفعالشان متفاوت است. گایف شخصیتی لاقید و ابلوموف­‌وار دارد. اتفاقات را به زمان می‌­سپارد و در انتظار دستی غیبی است تا مشکلات را حل کند اما بهرام خان، کاراکتری روشنفکر است، آنقدر که مسئله­ طبیعت و درختان را دارد، در قیدِ نام و آبروی خانوادگی نیست و مسئله­ از دست دادن اموال خانوادگی را بیشتر به عنوانِ مسئولیتِ اجتماعی درک می­‌کند و نه دغدغه‌­ای شخصی. از دیگر شخصیت‌­های مهم فیلم و نمایشنامه، مادام رانوسکی و معادل آن در فیلم، ناهید خانم با بازیِ تأتری و بیرون زده­ لادنِ مستوفی است که کمابیش در ذاتِ خود دست نخورده می­‌ماند جز آنکه ناهید خانم، دلمشغولیی‌های نوستالژیک و طبیعت دوستانه و محیط زیستی دارد. لوپاخین که معادلِ آن را لهراسب با بازیِ میلاد کی­‌مرام به عهده دارد،  شخصیتی کمتر پرداخته شده و تخت است، و آنقدر رو پرداخت شده که که برنده شدنش در مزایده در پایان، غیرمنتظره نیست و شگفتی نمی­‌آفریند. در او از آن جنس عذاب وجدانی که لوپاخین به واسطه­ خانه­‌زاد بودن در نمایشنامه بروز می­‌دهد، اثری نیست. سنش کمتر است و به نظر می­‌رسد قبل‌تر خواستگار دخترِ بهرام­‌خان بوده اما اکنون که به مال و منزلتی رسیده، عشقِ فرصت‌­طلبانه را کنار گذاشته است. بار طنزِ فیلم را دو خدمتکار، یکی فرنگ رفته و دیگری در وطن مانده با بازی‌های خوب و طنازانه­ شقایق دهقان و بیژن بنفشه‌­خواه، به دوش می­‌کشند. نسبت­‌های برخی از کاراکتر­ها به دلیلِ حذف­‌هایی که صورت گرفته، گنگ و مبهم مانده است و نیز به دلیلِ تعدد کاراکترها، شخصیت­‌پردازی­ برخی از آن­ها عقیم و ناپخته است و حضورشان جز آنکه تأیید و تأکیدی بر اصل ماجرا باشد، دلیل دیگری ندارد. به طور مثال به نظر می­‌رسد حضورِ دختر نوبخت با بازیِ بهزاد خداویسی، جز آنکه شوهر دادنش در ازای پولِ چک‌های پدر قرینه‌­ای بر پیشنهاد ازدواجِ دختر بهرام خان در ازای حل شدن مشکلات مالی باشد، کارکرد دیگری ندارد. همچنین بازی­‌ها یکدست نیست، لادن مستوفی چنان بازی می‌کند که انگار بر صحنه­ تأتر است، محمدرضا فروتن بازی درونی و کنترل شده‌ای ارائه می‌دهد. بازی بیژن بنفشه­‌خواه، به فضای فانتزی طعنه می‌­زند و ژیلا با بازی رهاخدایاری به طور کنترل نشده‌­ای، پرهیجان و بیرونی است.

به طور کلی می­‌توان گفت فیلم «فصل ماهی سفید»، فیلمی شریف و دغدغه‌­مند است که به مسائل مهمی اشاره دارد اما با وجود ارزش‌­های درونی فیلم، در فرم و ساختار کاملأ موفق نیست و در کنار تصاویرِ جذابی که در جای جای اثر چشم­‌نوازی می­‌کند، فیلم از انسجامِ کارگردانی برخوردار نیست. در لحظاتی تنه به تنه­ یک کارگردانی هنرمندانه می‌‌زند و در لحظاتی به یک فیلم تلویزیونی شباهت می‌­یابد. ریتم در فصل­‌هایی از فیلم کند می­‌شود و ارتباط مخاطب با اثر رو به تضعبف می­‌گذارد. اما این کندیِ ریتم چنان نیست که او تا انتها دیدنِ فیلم را برنتابد.

در نهایت باید امیدوار بود که «فصل ماهی سفید» -که با سرمایه بخش خصوصی ساخته شده و در این شهرِ هرت بازارِ سینما، اثری در خور توجه است- به درستی و شایستگی دیده شود و همین دیده شدن، کارگردانِ صاحب فکر آن را در ساختِ آثار بعدی یاری دهد.

 

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است


جدول فروش فیلم ها

عنوان
فروش (تومان)
  • تگزاس۳
    ۲۴۹/۰۱۴/۹۱۳/۴۰۰
  • زودپز
    ۱۷۵/۱۷۵/۹۵۵/۵۰۰
  • تمساح خونی
    ۱۶۸/۲۸۰/۴۲۷/۲۵۰
  • مست عشق
    ۱۲۰/۲۹۹/۷۲۰/۷۵۰
  • پول و پارتی
    ۹۰/۰۰۰/۳۵۴/۵۰۰
  • خجالت نکش 2
    ۸۶/۲۶۱/۰۰۹/۲۰۰
  • صبحانه با زرافه‌ها
    ۶۸/۸۷۸/۰۶۶/۵۰۰
  • سال گربه
    ۶۴/۶۰۶/۵۹۰/۰۰۰
  • ببعی قهرمان
    ۴۸/۷۸۰/۵۰۳/۵۰۰
  • قیف
    ۲۷/۰۲۷/۶۵۵/۱۰۰
  • مفت بر
    ۲۵/۵۹۴/۸۹۸/۶۰۰
  • قلب رقه
    ۱۴/۰۲۶/۷۲۶/۰۰۰
  • شهرگربه‌ها۲
    ۱۲/۳۹۲/۰۶۱/۵۰۰
  • شه‌سوار
    ۱۰/۶۱۵/۹۴۸/۵۰۰
  • باغ کیانوش
    ۶/۶۰۴/۷۷۵/۰۰۰
  • شنگول منگول
    ۱/۶۳۳/۸۸۲/۵۰۰
  • استاد
    ۱/۰۰۱/۲۱۰/۰۰۰
  • سه‌جلد
    ۴۰۳/۳۹۰/۰۰۰
  • نبودنت
    ۲۶۷/۸۲۰/۰۰۰
  • شبگرد
    ۱۹۵/۰۷۰/۰۰۰