نمایشهای کودک و نوجوان بنا بر طیف گسترده مخاطبان کمسن و سالش، این امکان را دارد تا از تنوع مضمونی و اجرایی بالایی بهره ببرد.گرچه غالب نمایشهایی که برای این گروه سنی اجرا میشوند، از داستانهای نمادین در فضایی فانتزی، شاد و موزیکال برای آموزش رفتارهای مناسب کودک و نوجوان برخوردارند اما گاهی در این گونه نمایشی با آثار متفاوت و ساختارشکنی روبهرو میشویم که معادلات ثابت جهان نمایش کودک و نوجوان را به هم میزند و مفهوم و نگاهی نو را به مخاطبش عرضه میکند. نمایش «شهر طلا» به نویسندگی و کارگردانی حامد زحمتکش،که این روزها در فرهنگسرای ارسباران (هنر) روی صحنه رفته، یکی از بهترین نمونههای چنین فضاییست.
حامد زحمتکش با نمایشهایی که تاکنون بازی و کارگردانی کرده، بارها نشان داده هنرمندی خلاق و خوشفکر است. او در اجرای نمایش «شهر طلا» نیز برگ برنده تازهای از تواناییهایش در عرصه نمایش رو کرده. زحمتکش نمایشنامه «شهر طلا» را بر مبنای داستانی به همین نام اثر «سونیا لیوتین» نوشته و طراحی و کارگردانی کرده؛ داستانی که بچههای تماشاگر را با مفاهیم مهمی در زمینه سواد مالی از جمله مشاغل،کارآفرینی، تعاون، خویشفرمایی و سرمایهگذاری آشنا میکند. نمایش «شهر طلا» از نخستین دقیقه اجرا تا پایان، سرشار از ایدههای درخشان و نو از ذهنی خلاق است. هرچند داستان اصلی به ماجرای خانوادهای آمریکایی میپردازد، ولی کارگردان نمایش را با معرفی خود و همکارش به عنوان دو جهانگرد ایرانی و شرح شجرهنامه خانوادگی و نسبت دور و درازشان با شخصیت مارکوپولو شروع میکند تا توجه و علاقه مخاطب پارسیزبان را به خود جلب بکند. از این منظر، داستان نمایش به شدت یادآور برادران امیدوار (جهانگردان مشهور ایرانی) است که به اقصی نقاط کره زمین سفر کرده بودند. با اینحال حامد زحمتکش و برادر همسفرش در نمایش «شهر طلا»، از همان ابتدا هدفشان را از سفرهای جهانی خود، آشنایی با تجارت و سواد مالی در کشورهای دیگر اعلام میکنند.
«شهر طلا»، روایتگر خانواده دختری آمریکایی در دل تاریخ ـ صدوهفتاد سال پیش ـ است. اِمَندا با خانوادهاش در آمریکای شمالی و بخش خالی از سکنه منطقه الدورادو زندگی میکند. پدرش،که رویای یافتن طلا دارد، هر هفته برای جستوجوی طلا به جایی همان نزدیکی میرود اما هر بار دست خالی برمیگردد. اِمَندا کمکم دچار بیحوصلگی میشود و یک روز کیک انگورفرنگی خوشطعموبویی برای پدرش درست میکند. زمانی که کیک دستپخت او با استقبال دوستان و همکاران پدر روبهرو میشود، امندا تصمیم میگیرد برای اینکه در محیط ساکت و خلوت محل زندگیاش، سرگرمی و فعالیتی داشته باشد، شروع به شیرینیپزی و فروش محصولاتش بکند، ولی این تازه آغاز ماجراست، چون او برای بالابردن کیفیت محصول و رونق کسبوکارش به وسایل بیشتری نیاز دارد.
نمایش «شهر طلا» از چند ویژگی مهم برخوردار است که جذابیت بیشتر آن را برای تماشاگر تضمین میکند. نخست آنکه پیش از ورود تماشاگران، شخصیت امید جهانگرد (با بازی علیرضا خدابخش) به آنها یادآوری میکند برادرش (نوید/ حامد زحمتکش) خواب است و برای اینکه بیدارش نکنند، بهتر است بیسر و صدا وارد سالن بشوند. در مرحله بعد، وقتی تماشاگران کوچک در جای خود مستقر میشوند، آنها نوید را با صدای کفزدن بیدار میکنند تا روایت قصه و اجرای نمایش را شروع بکند. همین شروع غافلگیرکننده، باعث میشود مخاطب هدف، خود را در اجرا شریک بداند و در مراحل بعدی، وقتی کارگردان و بازیگر همراهش از او کمک میخواهند، از همراهی با آنها دریغ نکنند.
حامد زحمتکش، «شهر طلا» را با تکنیک نمایش عروسک کاغذی و بازیگر زنده اجرا کرده که در استفاده از هر دو تکنیک، بسیار خلاقیت داشته است. با وجودی که عروسکها و قاب اجرا،کوچک و مینیاتوریاند اما مهارت دو بازیگر کار در هدایت عروسکها و بازیهای زنده و پرانرژی آنها، تمام حواس تماشاگر را به خود معطوف میکند. ضمن اینکه در طراحی عروسکهای ظریف و فضاهای مختلف داستان، سلیقه و زیباییشناسی هنرمندانه و خیرهکنندهای رعایت شده تا تماشاگران محو تماشای دکور در قابهای صحنه کوچک اجرا بشوند. همچنین شکل عروسکگردانی نمایش و تعویض صحنهها، فرم انیمیشنگونهای به نمایش بخشیده است. بخصوص که قاب صحنه (جلد چمدان) بیشباهت به قاب تلویزیون یا یک سینمای کوچک نیست و تماشای کارتون در تلویزیون را برای مخاطب تداعی میکند.
بازیهای خوب دو بازیگر زنده نمایش نیز دلنشین و بینقص است و تعامل و هماهنگی خوبی در پیشبرد داستان و اجرای هر صحنه با یکدیگر دارند. زحمتکش در قالب شخصیتهای مختلف داستان ـ خارج از قاب صحنه ـ برای هر کاراکتر صدا و بازی متفاوتی در نظر گرفته که باعث شده نمایش از تنوع شنیداری و دیداری خوبی بهرهمند بشود. برای نمونه، نگاه بکنید به لحظه حمامکردن پدر اِمَندا و حرکت بامزهاش در وان و تولید حبابهای واقعی کفصابون! یا صحنه شامخوردن خانواده دور یک میز که چگونه ابتدا میز چیده میشود و بعد بلافاصله اعضای خانواده روی صندلیهای خود قرار میگیرند! یا صحنهای که اِمَندا مشغول کیکپختن است و سه بار تلاش میکند تا به نتیجه دلخواهش برسد و هر بار کیکی که پخته با کیک قبلی فرق دارد! توجه به همین ریزهکاریهاست که تمرکز تماشاگر را به آنچه در قاب/ صحنه اتفاق میافتد، جذب میکند.
نکته قابل توجه دیگر در اجرای «شهر طلا»، مشارکت تماشاگر در اجرای نمایش است که موجب ماندگار و تاثیرگذاری بیشتر در ذهن مخاطب میشود. نمایشهای مشارکتی اصولاً مهارت ویژهای برای کنترل تماشاگر (در هر رده سنی) میطلبد، ولی همبازیشدن با مخاطب کودک و نوجوان در یک اجرای حرفهای، دشواری بیشتری به همراه دارد. البته که خوشبختانه حامد زحمتکش به لطف سالها فعالیت و تجربه در حوزه تئاتر کودک و نوجوان و آشنایی با خلقوخوی این گروه از تماشاگران، به خوبی توانسته در اجرای «شهر طلا»، آنها را در مسیر درست نمایش قرار بدهد و مانع از برهمخوردگی نظم اجرا بشود. بچههای تماشاگر علاوه بر لذتی که از تماشای نمایش و دنبالکردن داستان خانواده اِمَندا میبرند، در مشارکت با گروه اجرایی، هم مهارتی را در سرِهمبندیِ سازهای ساده به عنوان مغازه یا محل کسب میآموزند و هم با مشاغل مورد نیاز مردم یک جامعه آشنا ـ و چه بسا به آنها علاقهمند ـ میشوند و میتوانند برای آینده خود پیشهای را که بیشترین تناسب را با روحیه او دارد، انتخاب بکنند. فارغ از آموزش سواد مالی در نمایش،که جای خالی چنین مفهومی در خانوادهها و حتا فرهنگ و هنر ایرانی بسیار حس میشد، در طول نمایش، تماشاگران در صحنههای متفاوت و به فراخور موقعیتهایی که شخصیتها با آن درگیرند، با واژهها و مفاهیم دیگری مانند امیدواری،کارآفرینی، تعاون و تعامل، خویشفرمایی و سرمایهگذاری آشنا میشوند و آنها را به عنوان الگویی رفتاری و اخلاقی به خاطر میسپارند تا در زمان مناسب به کار بگیرند. در واقع تلاش و امید اِمَندا، سایر مردم را به تحرک و فعالیت وا میدارد تا به آهستگی هر آنچه را در شهر خود نیاز دارند، بسازند.
نمایش «شهر طلا»، اثری تحسینبرانگیز، استاندارد و کامل است و نمیتوان برای آن ضعفی قائل شد اما میتوان به کارگردان نمایش پیشنهاد داد از تعداد مشاغلی که سر فرصت و یکبهیک در نمایش، معرفی و راهاندازی میشوند بکاهد تا بر ریتم و روند نمایش افزوده بشود. به نظر نمیرسد نیازی باشد راهاندازی همه شغلهای مورد نیاز یک شهر را ببینیم. شاید دو سه مورد از مشاغل اصلی به عنوان مثال و معرفی کفایت میکرد و باقی مشاغل را به صورت فشرده و روایتی مینیمال با ترفند فلاشفوروارد در شهر طلا معرفی میکردند. اینگونه تماشاگران کودک و نوجوان هم بیشتر و بهتر دل به دلِ نمایش میدادند و با آن همراهی میکردند.
با اینحال نمایش «شهر طلا» را باید اثر مهمی در عرصه تئاتر کودک و نوجوان برشمرد و آن را به خاطر سپرد. «شهر طلا» نمایشی است که شاید بهتر باشد همه بچههای ایران آن را در سنین کودکی به تماشا بنشینند و آموزههایش را خوب به خاطر بسپارند و در سنین بزرگسالی به کار ببندند. با آموزش سواد مالی از طریق چنین نمایشهایی و در دوران کودکی است که قطعاً میتوان آینده اقتصادی هر فردی را تضمین کرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است