در هفته اخیر میان پرویز پرستویی و سیروس الوند، هنرپیشه و فیلمساز باسابقه سینمای ایران جدال رسانهای به وجود آمده که در برخی رسانهها نیز بازتاب یافته است. در این بگومگوی اینستاگرامی که بر سر اکران شدن یا نشدن فیلم سینمایی «آنجا همان ساعت» ساخته سیروس الوند با بازی پرویز پرستویی اتفاق افتاد، پرستویی گفت شرمنده اعتماد سرمایهگذار فیلم شده و خواهان آن است که الوند برای اکران فیلمش کاری بکند. الوند هم پاسخی تندوتیز به او داد و حسابی پرستویی را نواخت. ماجرا البته زیاد ادامه پیدا نکرد، اما یک بار دیگر مساله فیلمهای اکراننشده سینمای ایران را به یاد آورد. فهرست بسیار طولانی فیلمهایی که در صف نمایش عمومیاند و با روند کنونی، حالاحالاها باید در این صف بمانند.
نگاهی به سامانه مدیریت فروش و اکران سینما (سمفا) نشان میدهد در ۴ ماهه نخست امسال، ۲۱ فیلم به نمایش عمومی درآمده است. با ادامه این روند، ۶۳ فیلم در سال ۱۴۰۲ روی پرده سینماها به نمایش درخواهند آمد، اما در شرایطی که بهطور معمول در پاییز هر سال، فیلمهای بیشتری نسبت به بهار اکران میشود، میتوان حدس زد این آمار نهایتا تا حدود ۷۰ فیلم بالا برود. وقتی گروه سینمایی هنر و تجربه با وجود برخی فیلمهای غیرسینمایی، مستند یا کوتاه، امکان نمایش بیش از ۱۵ یا ۲۰ فیلم بلند داستانی سینمایی را ندارد، به نظر میرسد اگر همین حالا تولید فیلم در سینمای ایران کاملا متوقف شود، ۳ سال طول میکشد که همه فیلمهای در صف اکران، امکان نمایش عمومی بیابند! بدیهی است که در ماهها و سالهای آینده، نهتنها این صف کوتاه نمیشود، بلکه بلندتر نیز خواهد شد؛ چراکه ظرفیت تولید در سینمای ایران بیش از ظرفیت اکران است. سال گذشته که بهعلت وقوع ناآرامیها، صاحبان چند اثر از ثبتنام در جشنواره فیلم فجر خودداری کردند، ۷۵ فیلم به دفتر جشنواره رسید و با احتساب شمار قابلتوجهی فیلم کمدی که در جشنواره ثبتنام نکردند، میتوان حدس زد سینمای ایران بیش از ۱۰۰ فیلم در یک سال تولید کرد. این درحالی است که ظرفیت اکران، همانطور که ذکر شد، کمتر از این حرفهاست.
صف بسیار طولانی فیلمها برای نمایش عمومی، مشکلاتی را در نظام تبلیغات و فروش گیشه سینمای ایران رقم زده است. فاصله انتشار اخبار رسانهای درباره مراحل پیشتولید، معرفی بازیگران، فیلمبرداری و درنهایت پستولید آثار با اکران، بهقدری زیاد شده که اغلب تماشاگران سینما، فیلمها را از یاد میبرند. این معضل حتی برای آثار جشنوارهای هم برقرار است؛ چراکه سالانه جز ۳-۲ اثر مشترک میان جشنواره فیلم فجر و اکران نوروز که میتوانند از کمپین تبلیغاتی و سروصدای روزهای جشنواره برای اکران عمومی استفاده کنند، مابقی آثار از روزهای رونمایی نخست در فجر تا اکران عمومی فاصله زیادی را تجربه میکنند و از یاد مخاطب میروند. جالب است بدانیم در هالیوود بهعنوان قطب صنعتی سینما که محصولاتش بهعلت برخورداری از ستارههای محبوب جهانی، حتی بدون تبلیغات هم طرفداران زیادی در سراسر دنیا دارد، این نکته رعایت میشود و به همین دلیل شماری از فیلمهای مهم که برای اکران پاییزی در فصل جوایز برنامهریزی میشوند، میان جشنوارههای خواهان، ونیز و تورنتو را در شهریورماه برمیگزینند تا بلافاصله پس از رونمایی در جشنواره، به اکران عمومی برسند. امسال حتی استودیو مترو گلدوین مایر فیلم «چالشگران» به کارگردانی لوکا گوادانینو را از جشنواره فیلم ونیز بیرون کشید؛ چراکه بیم آن میرفت که درپی اعتصاب بازیگران، امکان استفاده از ستارهها را در رویدادهای تبلیغاتی درطول جشنواره نداشته باشد و در اکران به مشکل بر بخورد. در ایران اما فیلمهای سینمایی با برنامهریزی غلط، بعد از ۳ یا ۴ سال از تولید و رونمایی در جشنواره فجر به نمایش عمومی میرسند و در این فاصله، نهتنها هزینه تبلیغات مضاعفی به سازندگان تحمیل میشود، بلکه اساسا حتی مخاطب سینمارو نیز درباره فیلم، چیزی به یاد ندارد و طبیعی است که استقبال از آنها کم شود.
صف طولانی فیلمهای در انتظار اکران، این پرسش را به ذهن میرساند که آیا لزومی دارد همه این فیلمها روی پرده سینما نمایش عمومی داده شوند؟ روشن است که اینطور نیست و در اغلب کشورهای صاحب صنعت سینما نیز به این شکل رفتار نمیشود، بهطور مثال در آمریکا که چند ده برابر ایران از زیرساخت سینما برخوردار است (و البته تولید بسیار بیشتری نیز دارد) بسیاری از فیلمها هیچگاه به سینما راه پیدا نمیکنند. این امر ارتباطی با کیفیت ساخت فیلم ندارد. شمار قابلتوجهی از فیلمهای دارای ارزشهای هنری و ساختاری که در جشنوارهها برنده جایزه میشوند یا امید آن میرود که پس از نمایش، در جوایز سینمایی مثل اسکار و گلدنگلوب مورد توجه قرار گیرند، بهجای نمایش روی پرده بزرگ، در پلتفرمها یا شبکههای تلویزیونی به نمایش درمیآیند، مثلا در سالهای اخیر «کودا» ساخته شان هدر که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم در سال ۲۰۲۱ شد، ازجمله آثار شاخصی است که بعد از نمایش در جشنواره فیلم ساندنس توسط پلتفرم اپل تیوی پلاس خریداری شد و رنگ پرده سینما را ندید. شماری از آثار قابلتوجه دیگر مانند «مرد ایرلندی» و «تیک، تیک، … بوم!» نیز پس از اکرانهای محدود (در سالنهای کم) و کوتاه (در یک یا دو هفته) به پلتفرمها رسیدند. در ایران نیز نمایش فیلمهای دپوشده و باقیمانده از سالهای قبل، در پلتفرمها یا تلویزیون، یک معامله دو سر برد بهشمار میآید. از طرفی تهیهکننده و سرمایهگذار فیلمی را که شانس اکران آن بعد از چند سال بسیار پایین است، زنده کرده و درآمدی هرچند کم کسب میکند و از سوی دیگر پلتفرم یا تلویزیون محتوای جدید خواهد داشت.
اساسا با منطق اقتصادی حاکم بر سینما، فیلمی باید روی پرده عریض نمایش داده شود که تماشای آن از نظر مخاطب، روی پرده ارزش داشته باشد؛ مثل فیلمهای عظیم و پرهزینه با پروداکشن بزرگ، نماهای لانگ زیاد، جزئیات فراوان یا قابهای چشمنواز که از قضا در سینمای ایران، از این دست آثار کم پیدا میشود. از این قبیل آثار در سالهای اخیر میتوان به فیلمهایی چون «غریب»، «شبی که ماه کامل شد»، «متری شیش و نیم»، «آتابای»، «دسته دختران»، «موقعیت مهدی» و… اشاره کرد. فارغ از کیفیت ساخت فرمی و تکنیکی فیلم که میتواند مسالهای مورد مناقشه هم باشد، این آثار و فیلمهای مشابه، برای نمایش روی پرده مناسبند. دستهای دیگر از فیلمها هم وجود دارد که بهعلت علاقه و استقبال مخاطبان، طبعا شایستگی آن را دارند که روی پرده سینما به نمایش دربیایند. از این دسته فیلمها میتوان به کمدیهای پرفروشی چون «فسیل»، «انفرادی»، «بخارست» و حتی «شهر هرت» و درامهای اجتماعی مثل «علفزار»، «ملاقات خصوصی»، «سهکام حبس» و «شنای پروانه» اشاره کرد. بهترین مسیر برای پخش مابقی آثار، نه سالن سینما، بلکه تلویزیون و پلتفرمهاست.
همه آنچه گفته شد، طبعا به این معنا نیست که دولت فیلمهای تحت مالکیت بخش خصوصی را بدون رضایت صاحبان آثار به اکران عمومی درآورد و آنها احساس کنند متضرر شدهاند. درعینحال که سهم کامل یا عمدهای از بسیاری آثار در صف اکران، متعلق به بنیاد سینمایی فارابی یا نهادهای گوناگون دولتی و حاکمیتی مثل بنیاد روایت فتح، سازمان هنری-رسانهای اوج، حوزه هنری و… است و این ارگانها نباید فیلمی را که با سرمایه متعلق به مردم تولید کردهاند، دپو کنند، دولت (حاکمیت) وظیفه دیگری نیز در این باره دارد. سیاستگذاری صحیح و تشویق سینماگران به نمایش فیلمهای در صف اکران در تلویزیون یا پلتفرمها، تکلیف روشنی است که برعهده سازمان سینمایی بهعنوان متولی سالنهای سینما و ساترا بهعنوان متولی پلتفرمها قرار دارد. به بیان دیگر، تنها وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان صداوسیما ممیزی نیست، بلکه باید برای رونق بازار فرهنگی، دیده شدن زحمات عوامل درگیر فیلمها و پربارتر شدن سبد محتوای در دسترس مردم، به سیاستگذاری و اقدام دست بزنند. نشستن و نظاره کردن صف طولانی اکران که کار سختی نیست.
٭ نشر اول: فرهیختگان- مصطفی قاسمیان
There are no comments yet