به گزارش خبرنگار سینما صبا، برای مواجه شدن با آثار جیمز.ال بروکس چندین و چند موتیف قابل رویت را باید در نظر داشته باشیم. موتیفهایی که سوار بر احساسات هستند. به شکل لذیذ و لطیف زیر پوستمان حرکت کرده و تا ابد و دهر بر ضمیر ناخودآگاهمان خانه میکنند. برای درکی بهتر شایسته است موتیفهای مذکور را تفکیک کرده و به نوبت سراغ آنها برویم تا در نهایت با فراغی بال پای آثار بروکسِ دوستداشتنی بنشینیم.
شاید به عنوان اولین موتیف انتظار ساختار، لحن یا رویکردی را داشته باشید که برای نزدیک شدن به سینمای البروکس لازم است. اما همه این فرضیهها با حضور جک نیکلسون به اولویتهای بعدی منتقل میشوند. چرا که تیپولوژی نیکلسون میتواند به شکلی سیستماتیک همه آنچه کارگردان و مخاطب در سر دارند را برآورده سازد. دو فیلم «شرایط مهرورزی» و «بهتر از این نمیشه!» به خوبی دال بر این موضوع هستند. مدلول ماجرا یا در واقع همان چیزی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد برآمده از همذاتپنداری یا همراهی او با شخصیت جک نیکلسون در فیلمهای بروکس است. بازیِ سهل و ممتنع نیکلسون در بستری رمانتیک عنصر اصلی و مهم ارتباط را فراهم میسازد. ارتباطی که مخاطب با فیلم برقرار میکند. در فیلم «شرایط مهرورزی» نیز چنین فرمولی مشاهده میشود. جک نیکلسون با آن لبخندهای معروف خود و لحن با طمانینهاش دلربایی میکند. مستقیم و بیتعارف حرفش را میزند. دیگر جایی برای پرسش باقی نمیگذارد. چرا که روراست است. صادق و بیغل و غش. او با همین صداقت نسبت خود را به لحظه مشخص کند. هدف او مشخص است. و همین هدف به قول آلن آرمر به مخاطب کمک میکند تا به همذاتپنداری برسد.
جیمز.البروکس تمایل عجیبی تعامل انسانها و گردهمایی کاراکترهایش در کنار یکدیگر دارد. میتوانیم در بسیاری از موقعیتها و دیالوگهای فیلم «شرایط مهرورزی» این اصل را لمس کنیم. موفقیتهای بزرگ، به دست آوردن جاه، مقام و ثروت در جهان بروکس بیارزش است. چه فضانورد باشید چه نویسندهای مشهور. فرقی نمیکند. اگر راز دوستی و عشق را نفهمیده باشید بازی را باخته و باید از نو شروع کنید. کاراکترهایی که به راز دنیای فیلمساز پی میبرند رستگار میشوند. و همین امر میتواند رویایی را در بخش خاکستری ذهن بیننده بکارد. رویایی شبیه به یک نطفه. رویایی که بر اهمیت خانواده و نسبت آن با زندگی تاکید دارد.
فارغ از فضایی نمادین و اسطورهای روایات ال بروکس آنچه در میزانسن جاری و ساری است تاثیر درستی بر احساسات مخاطب دارد. اغلب قصههای این فیلمساز در فصل تابستان دنبال میشود. «شرایط مهرورزی» نیز با وجود اینکه در طی سالیان و در مقاطعی مختلف زیست یک مادر و دختر را روایت میکند، پیرنگ (آنچه مخاطب میبیند) در فصل تابستان است. گرمای زیاد و طولانی بودن این فصل نمیتواند از ماهیت شورانگیز آن کم کند. ماهیتی که جیمز ال بروکس به درستی از آن بهره میجوید.
در نهایت پس از ذکر تمام این موارد باید گفت: مواجه شدن با «شرایط مهرورزی» تموزِ بیرحم مرداد ماه را به لحظهای خوش و دلنشین مبدل خواهد کرد. لحظهای که از یاد نمیرود و خاطره میشود.
نگار تقیپور
There are no comments yet