به گزارش خبرنگار سینما صبا، حضور یک راوی غیرقابل اعتماد در داستان یکی از ابزارهایی ادبی است که برخی از بهترین و تاثیرگذارترین نویسندهها و فیلمسازان قرن گذشته در ساختههای خود از آن استفاده کردهاند. چنین کاراکترهایی شما را به عنوان مخاطب فریب میدهند. شما را مجبور میکنند چیزی را که با چشمهای خودتان دیدهاید زیر سوال ببرید چون به فردی که داستان را برای شما تعریف میکند اعتماد ندارید. اما حتی باز هم دوربین به شما دروغ نمیگوید! راوی غیرقابل مخاطب شما را مجبور میکند که خودتان از داستان نتیجه بگیرید اما اگر باز خوب به تصویر نگاه کنید نتیجه داستان در آن چیزی است که دیدهاید…
برای مثال مارتین اسکورسیزی در همان نمای ابتدایی فیلم «جزیره شاتر» حقیقت را به شما نشان میدهد -و این نمایش حقیقت را بارها در طول فیلم تکرار میکند- فقط لازم است خوب به آن نگاه کنید.
همانطور که میدانید فیلم «جزیره شاتر» اقتباسی از رمانی با همین عنوان نوشته «دنیس لیهان» است. تمام داستان حول محور تدی و همکارش چاک آئول رخ میدهد، آنها برای رسیدگی به پرونده ناپدید شدن یک بیمار وارد جزیره شاتر و تیمارستان آشکلیف میشوند که بعد از آن لایههای جدید داستان و شخصیت تدی برای مخاطب باز میشود.
داستان اینطور به پایان میرسد که تدی دنیلز اصلا وجود خارجی ندارد. او یک شخصیت جایگزین است که بیماری به نام «اندرو لیدیس» آن را برای خود خلق کرده است. لیدیس با خلق شخصیت تدی سعی در آرام کردن ذهن خود دارد. در پایان کتاب و زمانی که لیدیس ص با پزشک تیمارستان (چاک) صحبت میکند، مشخص میشود که او بار دیگر در شخصیت تدی فرو رفته است و او در این لحظه قبول میکند که عمل «لوبوتومی» را انجام دهد.
یکی دیگر از فکتهایی که دوربین در این فیلم برملا میکند. قضیه فندک است. تدی دنیلز هیچ وقت کبریت یا فندکی برای روشن کردن سیگارهای خودش در اختیار ندارد.
دنیس لیهان درباره دیالوگ معروف لئوناردو دی کاپریو در پایان این فیلم میگوید که برای من داستان همان چیزی است که نوشتهام این دیالوگ بنظر یک فلش لحظهای است.
نگار تقیپور
There are no comments yet