به گزارش خبرنگار سینما صبا، بهرهگیریِ متعمدانه از ساحت «جنگ» با نقطه نظری که مفهوم استحاله را نشانه گرفته است میتواند یکی از بزرگترین بسترها برای مانُور ایده اولیه فیلم «حسرت» باشد. ایدهای که رگههایی از سینمای نئورئالیسم را در خود دارد.
قصهای که تبیینِ مفهوم «حسرت» در دو سوم ابتداییِ آن به واسطهی دیدگاه مکانیکیِ ناروسی، تسلسلی از سببیتها (شخصیت کوجی و خواهرانش، گذشتهی کاراکتر رایکو و تأسیس سوپرمارکت جدید) را برای اشاعهی علتی سازنده به کار میگیرد. که همگی آنها ندای تباه شدن زندگیِ رایکو و حسرت عمر هدر رفتهاش را سر میدهد.
حال چرا دو سوم ابتدایی؟ زیرا رویکرد ناروسه برای الصاق علتها به شاهپیرنگ فیلم با مایههای عاشقانه آنچنان در لحن، نرم و آهسته است که شخصیت به مثابه یک ساختار درونمایه فیلم را تا یک سوم پایانی مخدوش میکند.
آنچه به عنوان دیدگاه مکانیکیِ ناروسه قلمداد شد، منوطبر منطقی زیباییشناسانه با مایههای کلاسیک است. کارکرد توشات و خصوصاً کلوز آپ تومأن با قصهای که گفته میشود تولد احساسات را به همراه دارد.
یک سوم پایانی فیلم تحول مفهوم حسرت و تأویل آن به با سفر رایکو و کوجی پی ریزی میشود و طی شدن این سفر در دل خود همسو با رج زدن ژانر عاشقانه کدهایی دارد که فیلم را به غایت کلاسیک میبرد.
القای «حسرت» در نمای بسته از دست کوجی پایان رسالتی است که از ابتدای این سفر پایهریزی شده است. نمایی از دست بیجان کوجی که دیگر توانی برای خط و نشان کشیدن در برابر ناملایماتِ هنجارشکنانه شبیه به آنچه در فصل آغازین فیلم دیدهایم ندارد. سردی این پلان زمانی که به کلوزآپی از چهره رایکو کات میخورد حسرت را همراه با انبوهی از کلمات ناگفته به تصویر میکشد.
There are no comments yet