به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون صبا، عزتالله رمضانیفر جزو نسل اول بازیگران تئاتری است که با بازی در فیلم «گاو»/داریوش مهرجویی در اواخر دهه چهل وارد دنیای بازیگری سینما شدند. بازیگری که در ادامه، در تلویزیون هم حضور جدی داشت. او در سالهای اخیر حضور موثری در سینما و تلویزیون دارد و با کارگردانهایی نظیر حمید نعمت الله و محمدرضا آهنج بازی کرده است. رمضانیفر در سریال «بازرس» نقش یک مرد از طبقه متوسط شهری بازی کرده که عاشقانه خانوادهاش را دوست دارد و بر اثر سادهدلی وارد یک باند پولشویی میشود… با رمضانیفر درباره این حضور تازه و ابعاد نقشاش در «بازپرس» گفتوگویی انجام دادهام.
*** سریال «بازپرس» جزو سریالهای موفق و خوشساخت اجتماعی تلویزیون در سالهای اخیر است. بر اساس چه ویژگیهایی در این سریال بازی کردید؟
– با توجه به رزومه و نام و اعتبار تهیهکننده در این سریال بازی کردم. البته قرار بود با توجه به صحبتهایی که در زمان قرارداد داشتم، نقشم بیشتر از این باشد اما در حین ساخت، متاسفانه نقشم کوتاه و محدودتر شد. الان هم چند فیلم و سریال آماده نمایش و پخش دارم که منتظرم در جشنواره فیلم فجر و یا در زمان نمایش آنها را ببینم.
*** نقشی که در «بازپرس» بازی میکنید، برگرفته از شخصیت واقعی مردان ایرانی است که عاشقانه خانواده و زندگیشان را دوست دارند…
-بله، این مرد یک پدر واقعی و مهربان ایرانی است که اولویت اصلیاش خانه و زندگی و زن و بچهاش است. در شروع کار طبق برنامهریزی که انجام شد به بازیگران فیلمنامه کاملی ارائه نشد و هر سکانسی که قرار بود بازی کنم، روز قبلش در اختیار ما قرار میگرفت و بنابراین جمعبندی کاملی از وضعیت شخصیت و کنشهایش در طول داستان فیلمنامه نداشتم.
***دلیل چنین رویکردی چه بود؟
– در برخی از کارها، چنین روشی وجود دارد و من همیشه ترجیح میدهم به عنوان بازیگر حرفهای، تمام تمرکزم به کار باشد.
***چه ویژگی این شخصیت که نقش او را بازی کردید، برایتان بیشتر دارای اهمیت بود؟
– این مرد، آدم ساده و بیشیله و پیلهای است و اهل عاطفه و احساس. و خیلی حواسش به خانواده است ضمن آن که از آنجا که عاشقانه همسرش را دوست دارد، تمام حرفهای او را گوش میدهد و طبق میل او رفتار میکند. این جنس از مردان در جامعه ما کم نیستند که همه چیز را برای خانواده خودشان میخواهند، رو راست هستند و اگر اشتباهی هم مرتکب میشوند از سر خوش قلبی و زود باوریشان است. بههرحال او بدون فکر و منطق به دارو دسته ایوب اعتماد داشت و تاوان این میزان اعتماد را هم داد و وارد مسائل پیچیدهای شد که خلاصی از آن کار آسانی نبود. نبود شناخت درست پاشنه آشیل بسیاری از مردم است و این نقطه ضعف، اجازه سوء استفاده را به آدمهای فرصتطلب و بدذات میدهد.
***دلیل وجود این ضعف در مردی سن و سالدار دارد و دارای تجربه، چیست…
-خب او در فرهنگی رشد کرده که که اعتماد به آدمها برایش یک اصل است و چون خوشقلب است، تصور میکند که سایرین هم آدمهای درست و موجهی هستند و زود اعتماد میکند. اساسا در فکر او نمیگنجد که آدم در ظاهر موجهی مثل ایوب با سرو وضع مرتبش کارهای خلاف کند و با آدمهای مشکوک رفت و آمد داشته باشد. البته نیازهای مالی هم در چنین رویکردی از سوی او بیتاثیر نیست.
***یکی از ویژگیهای او دست و دلباز بودن است…
– بله، به محض اینکه پولی از جانب ایوب برای رفتن به ترکیه و دور شدن به دست میآورد، میرود قهوهخانهای که پاتوقش است و همه رفقای قدیمیاش را که نیاز مالی دارند، به چای دعوت میکند و با آنها خوش و بش میکند و آدم مردمدار و رفیق بازی است. در واقع علیرغم اینکه خودش هم نیاز مالی دارد، دست به جیب است. در جامعه امروز هم از این مدل آدمها که شاید در دهههای قبل تعدادشان بیشتر بود، زیاد داریم که نقطهمقابل آدمهای پولدار خسیس هستند که یک ریالشان هم حساب و کتاب دارد… تجربهام در سالهای زندگی، به من اثبات کرده که آدمهایی که وضع مالی چندان خوبی ندارند، به مراتب گشادهدستتر از آدمهای پولدار هستند که پول برایشان غرور و حسابگری و خصلتهای منفی به همراه آورده است.
***و این مرد از جان و دل برای ایوب امانی کار میکند اما او در حقش نامردی میکند… سریال را در این هفتهها دیدهاید؟
-متاسفانه پخش این سریال همزمان با بستری شدن همسرم در بیمارستان و درگیریهایی شد که برای مراقبت از ایشان داشتم و نتواستم به طور کامل همه قسمتهای سریال «بازپرس» را ببینم…
*** نکته جالب این که این وضعیت، درست مشابه موقعیت شخصیتی است که در «بازپرس» آن را بازی میکنید که همسرش به علت جراحی قلب در بیمارستان بستری است و…
-این هم موید ابعاد اجتماعی سریال است. بههرحال بیماری و گرفتاری جزو ذات زندگی است و در زندگی واقعی و زندگی درون قصهها رخ میدهد و گریزی از آن وجود ندارد. بیماری و گرفتاری ناگهان سراغ آدم میآید… من متاسفانه چند ماه قبل دخترم را در اثر تصادف رانندگی از دست دادم و پیامدش، چند تن از اعضای خانوادهام در فواصل نزدیک به هم فوت کردند. به نظرم این مرد هم در زندگیاش بد می آورد و درگیر مسائل همسرش میشود و از وضعیت بغرنج خودش که در معرض تهدید باند ایوب امانی است، غفلت می کند. این هم از خالص بودن و دوری از نگاه عافیتطلب اوست که به محض شنیدن وضعیت سخت زنش به ایران بر میگردد.
*** از نگاهی هم میتوان او را در وضعیت به وجود آمده برای خودش، مقصر دانست…
– تا حدی با این تحلیل موافقم… خودش هم در آخرین ملاقات با امانی خطاب به او میگوید: میدانم که شما سه چهار برابر حق واقعیام به من حقوق میدهید… بنابراین خود او هم شاید خواسته چشم از روی واقعیتها ببندد در حالی که میتوانست با کمی دقت، متوجه اعمال مجرمانه باند امانی شود و با مرگش تاوان این کارش را میدهد.
گفتوگو: احمد محمداسماعیلی
peyman.esmaeli@gmail.com
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است