هاتف علیمردانی کارنامه کاری عجیبی در سینمای ایران دارد و گویی علاقهمند است هر از چند گاهی، با اثری متفاوت نسبت به ساختههای پیشینش، مخاطبان را شگفت زده کند. شروع فعالیت او در سینمای حرفهای، با کارگردانی فیلمهایی مربوط به کودکان و نوجوانان همراه بود. او ابتدا فیلم متفاوت «راز دشت تاران» را به عنوان اولین تجربه خود در سینما با کارگردانی مشترک محمد لطفعلی مقابل دوربین برد و سپس «یک فراری از بگبو» را به سبک و سیاق کمدیهای بازاری رایج در بتدای دهه نود ساخت. علیمردانی با فیلم «به خاطر پونه» بود که در میان منتقدان به شهرت رسید. فیلمی اجتماعی، که تضادهای برآمده از فرهنگهای متفاوت میان یک زوج را به تصویر میکشید. وجود بازیگران مطرحی چون «فرهاد اصلانی» و «هانیه توسلی» در کنار خط داستانی چالش برانگیز و مربوط به طبقه متوسط اجتماع که در آن زمان حسابی باب طبع طیف وسیعی از فیلمسازان و مخاطبان بود، سبب شد توجه زیادی به سوی او جلب شود. او برای سالها در همین مسیر باقی ماند و تلاش کرد در پرداختن به معضلات اجتماعی میان قشرهای گوناگون و آنچه که در زیر پوست جامعه جریان دارد، متفاوت عمل کند و با اتکا به قصههایی کمتر گفته و تصویر شده بر پرده نقرهای، نسبت به سایرین مسیر متفاوتی را طی کند. حاصل این تلاش، فیلمهایی چون «مردن به وقت شهریور»، «کوچه بی نام»، «هفت ماهگی» و «آباجان» بود.
«ستاره بازی»، تازهترین ساخته هاتف علیمردانی است، که آن را بعد از فیلم کمدی «کلمبوس» مقابل دوربین برده است و رجعت دوباره او به همان مسیری به حساب میآید که پیش از این از او سراغ داشتهایم. علیمردانی درعموم ساختههای خود به قصه گویی توجه ویژهای داشته و حالا این اصل را با شکل و شمایل متفاوتی در «ستاره بازی» تجربه کرده کرده است. ظاهرا بستر اصلی داستان این فیلم بر مبنایی واقعی شکل گرفته است و فیلمساز در مرحله نگارش و دراماتیزه کردن آن و همچنین در کارگردانی و خلق اتمسفر، از فیلمهای برخی از کارگردانان سرشناس مانند مارتین اسکورسیزی به شکلی غیر مستقیم الهام گرفته است.
علیمردانی در «ستاره بازی»، اگرچه در شکل دهی به منطق داستانی و شخصیت پردازی پرسوناژها تا حدی مسیر صحیحی را پیموده است، اما نتوانسته برای مخاطب طرح مسئله کند. به همین دلیل اگرچه مشکل شخصیت اصلی فیلم، از جانب مخاطب درک میشود، اما در نهایت به دلیل خلاهایی در شکل و شیوه روایت، به مسئله و دغدغه او تبدیل نمیشود. فیلم خالی از عناصری است که به واسطه آنها شخصیت اصلی وجوهی همدلی برانگیز پیدا کرده و مخاطب انگیزه لازم را برای همراهی او پیدا کند. به علاوه ماهیت وجودی پرسوناژ اصلی به گونهای طرح ریزی شده است که به مرکزیت او، تعدادی خرده داستان شکل میگیرد. اما این خرده داستانها در پیشبرد روایت نقشی نداشته و به سرانجام هم نمیرسند. مورد دیگر این است که مسئله تغییر جغرافیا و ادامه پیداکردن مسیر روایت در کشور آمریکا هم مطابق با ضرورتهای دراماتیک برآمده از دل درام ایجاد نشده و مشخص نیست این تغییر مکان به چه دلیل اتفاق افتاده است. برای سرپوش گذاشتن بر این مشکل، فیلمساز تلاش میکند مصائبی را که مهاجرت میتواند برای یک فرد در پی داشته باشد را در در حکم یک صورت مسئله کلی بیان کند. اما همین رویکرد هم باعث شده تا قصه چند پاره شود و الصاق این بخش بیش از اندازه تحمیلی، از سر ناچاری و به قصد گسترش طرح داستانی مبتنی بر تغییر جغرافیا به نظر میآید.
به علاوه نگاه فیلمساز به مصائب مهاجرت و معضل اعتیاد، عمق چندانی پیدا نمیکند و در پی آن حرف تازهای مطرح نمیشود. «ستاره بازی» میخواهد از یک سو حاوی پیامهای مشخص اجتماعی باشد و توامان نیز به عنوان اثری سرگرم کننده، حرفی برای گفتن داشته باشد. اما در نهایت، در هیچ یک از این دو هدف، به غنایی در خور دست پیدا نمیکند. «مایکل مدسن» بازیگر مشهور آمریکایی که در آثار مهمی از کونتین تارانتینو نظیر «بیل را بکش» و «هشت نفرت انگیز» هم پیش از این دیده شده است، در قامت بازیگر مکمل در «ستاره بازی» حضور دارد. شخصیتی که به راحتی میتوانست از برگهای برنده فیلم به شمار آید. اما نه فیلمنامه ظرفیت حضور موثری را به او میدهد، و نه فیلمساز توانسته بعد کاریزماتیکی از او را در قاب تصویر بنشاند. بازیگرانی چون «فرهاد اصلانی» و «شبنم مقدمی» هم مانند همیشه حضوری استاندارد و باور پذیر داشتهاند و توانستهاند با در نظر گرفتن ظرافتهایی در شیوه ایفای نقش خود، آوردهای را نصیب فیلم کنند. اما این فیلم شاید سکوی پرتابی برای«ملیسا ذاکری» به حساب بیاید. ذاکری که نقش محوری را در این فیلم برعهده دارد، توانسته جزییات و ریزهکاریهایی را در شیوه ارائه نقش خود اعمال کند و بدین ترتیب، در بروز و انتقال موقعیتهایی که از نظر حسی حاوی پیچیدگیهایی است، موفق عمل کرده است.
از جاذبههای مهم این اثر، فیلمبرداری چشم نواز و بی پیرایه آن است. معین مطلبی فیلمبردار جوان «ستاره بازی»، توانسته قابهایی روایت گر خلق کند و با ایجاد شرایط نوری خاص، بازتاب دهنده اتمسفر جاری در فیلم باشد. شاید اگر علیمردانی در خلق و طراحی قصه بر مبنای الگوهای پیرنگ محور جسارت و دقت بیشتری به خرج میداد، «ستاره بازی» میتوانست در میان آثاری که تا به حال مقابل دوربین برده است، جایگاهی بهتر پیدا کند.
٭ محمدعرفان صدیقیان
@erfan_sdn
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است