به گزارش خبرنگار فرهنگ و کتاب صبا، کتاب «چیزهای کوچکی مثل اینها» نوشته کلر کیگن و ترجمه مزدک بلوری از سوی نشر بیدگل تجدید چاپ شد.
داوران جایزه بوکر درباره رمان «چیزهای کوچکی مثل اینها» چه میگویند؟
«کیگان نویسندهای دقیق و بیرحم است. او در این کتاب همدستی و موافقت بیصدای یک شهر در مقابل رفتار ظالمانۀ کلیسا با زنان بیپناه –و شجاعت اخلاقی یک مرد در مقابل آنها– را تشریح میکند.»
«بیل فرلانگ، قهرمان داستان، مردی میانسال با یک زندگی آرام و عادی است. او به رفتار بیرحمانۀ صومعۀ محلی با مادران مجرد و نوزادانشان پی میبرد و این واقعه زندگیاش را دگرگون میکند. ما در این رمان بیل فرلانگ را در کشاکشِ با وجدانش و هزینهای که باید بابت آن بپردازد همراهی میکنیم.»
این رمان کوتاه بیشتر از اینکه دربارۀ شر باشد، دربارۀ شرایطی است که بستر را برای آن فراهم میکند. همدستیِ بیصدا و منفعتطلبانۀ یک جامعه با نهادهای کنترلگر دینی و دولتی است که ادامۀ ظلم را ممکن میکند. بعد از خواندن رمان از خودمان میپرسیم چقدر در بروز بیعدالتیهای اطرافمان مقصر هستیم. کلر کیگن، بدون اینکه روایتی تؤام با شعارزدگی، عصبانیت و موعظهگری داشته باشد این سؤالات را پیشروی ما میگذارد.
میدانست که بدترین اتفاقها هنوز در راه است. از همین حالا احساس میکرد دنیایی از مشکلات و گرفتاریها پشت در بعدی به کمینش نشسته، اما بدترین اتفاقِ ممکن را پشتسر گذاشته بود؛ اینکه میتوانست کاری بکند اما نکرده بود، احساس گناهی که مجبور میشد باقی عمرش را با آن سر کند. متحملِ هر درد و رنجی هم که میشد به درد و رنجی که دخترِ کنارِ دستش کشیده بود نمیرسید و حالا مانده بود تا رنجی ورای آن را حس کند.
کلر کیگِن با آنتون چخوف، نویسنده روس، و ویلیام ترور، هموطن ایرلندیاش، مقایسه میشود. کیگن از حس همدلی عمیق آنها بهره برده است و چشمانی تیزبین برای دیدن جزئیات مهم دارد و نسبت به مسائل اخلاقی بسیار حساس است، مسائلی که هم برای آنها که شاهد فرومایگیها و رنجکشیدنها بودهاند هم برای کسانی که خود رنج کشیدهاند به دغدغهای فکری بدل میشود.