افشین زمانی در گفتوگو با خبرنگار تئاتر صبا با اشاره بر ساختار این نمایش گفت: پس از اتمام سهگانهای با کانسپت فاصلهگذاری، سه گانه دیگری را شروع کردم و پس از مدتها تحقیق و مطالعه شازده اجباری را با تاثیر گرفتن از رمان شازده احتجاب نوشته هوشنگ گلشیری نگاشتم که اولین اثر از این سه گانه با کانسپت نقد قدرت در بستر روایتی تاریخی شد. در نسخه ابتدایی تاثیر از رمان بسیار زیاد بود اما از نقطهای که تمایل داشتم قصه نوسان و اوج و فرود زیادی داشته باشد، پله پله از داستان اصلی فاصله گرفتم و در نهایت تنها نام چند کاراکتر باقی ماند که مجددا امکان تغییر داشت اما تمایل داشتم قسمتی از روح شازده احتجاب در اثر وجود داشته باشد؛ در اجرای اول این اثر نام نمایشنامه همان شازده احتجاب بود اما در بازنویسی برای همین اجرا تصمیم به نام شازده اجباری گرفتم.
او افزود: این نمایش نتیجه یک ورکشاپ آموزشی شد که در سال گذشته برگزار کردم و پس از اتمام جلسات آموزشی دانشجوهای مستعدتر را انتخاب کردم تا بتوانند آنچه در کلاس درس آموخته بودند، روی صحنه آزمون و خطا کنند؛ در دوره اول تمرینات تقریبا بیست و پنج جلسه روی متن کار کردیم که به دلیل شرایط اجتماعی جامعه به تعویق افتاد و یک ماه پیش از شروع اجرا تمرینات را فشرده و منظم برگزارکردیم که نتیجه آن روی صحنه قابل مشاهده است.
کارگردان نمایش شازده احتجاب بیان کرد: اقبال نمایشهای پیشین اتفاقی بود که بهدلیل کیفیت اثر اتفاقافتاد؛ زیرا همواره بر این باور هستم که اثر نمایشی اگر کیفیت بالایی داشته باشد برای دیده شدن نیازی به چهره سینمایی ندارد؛ حلقه مفقود این سالهای تئاتر ایران کیفیت است، موضوعی که برای هیچ مدیر تئاتری اهمیتی ندارد و بیشتر به قسمت فروش و مالی اثر فکر میکنند. از این رو سطح تئاتر روز به روز پایینتر خواهد رفت و دیگر در این عرصه هنرمندی نخبه متولد نمیشود، چراکه همگی میخواهند یک شبه ره صد ساله را بروند و مهمترین ایده اجرایی برایشان حضور چهرههای درجه چندم بوده و همواره نیز این اتفاق وجود دارد اما من با همه سختیهای موجود ایستادگی در این مسیر را در پیش گرفته و همه توانم را میگذارم تا اثر خودم را روی صحنه ببرم.
او ادامه داد: برای من به عنوان یک کارگردان چند اصل مهم است؛ یکی از آنها به روز بودن اثر در زمانه خود است، درست است که نمایش من در بستر تاریخ با ادبیات ویژه مشاهده میشود اما این سطح کار است و درون مایه نمایش زمانی که مخاطب در آن دقیق می شود مسائل مختلف اجتماعی را مشاهده میکند. یکی از مهم ترین وظایفی که هنرمند به دوش دارد صدای گویا بودن جامعه و مردم است و من همواره تلاشم بر این بوده است که در این مسیر گام بردارم، همانطور که اساتید من آقایان سمندریان، بیضایی و رفیعی به من و نسل من این موضوع را آموختند.
زمانی خاطرنشان کرد: مخاطب زمانی که خود یا مشکلش و یا حرفش را روی صحنه ببیند احساس بینظیری را تجربه میکند؛ حسی شبیه به مهم بودن، در حالی که مهم ترین رکن نمایش تماشاگر است. امیدوارم روز به روز به تعداد مخاطبین نمایش اضافه شود و روز به روز جامعه رو به آرامش و آگاهی باشد.
کارگردان نمایش آندورا در رابطه با خروجی اثر خود نیز عنوان کرد: ما در ایران کار میکنیم و این را یاد گرفتیم که هیچگاه آنطور که برنامه ریزی کردی پیش نخواهد رفت. من زمانی اثری را باز تولید میکنم که از نتیجه اجرای قبلی رضایت صد در صدی نداشته باشم؛ این اثر نیز از این قاعده مستثنا نیست، با اینکه این اثر حاصل یک ورکشاپ آموزشی است و تقریبا نود درصد بازیگران اولین تجربه صحنه خود را پشت سر میگذارند اما مخاطب از این ماجرا اثری نمیبیند و با یک اثر تماما حرفهای رو به رو خواهد شد که این مهم نتیجه زحمات بی اندازه گروه بازیگران است.
او ادامه داد: سالها بود چنین شوق و نشاطی را در بازیگری ندیده بودم و همیشه در کارها یک یا چند بازی رضایت بخش نمیشد و چارهای نیز برای آن وجود نداشت اما اینبار و برای اولین بار این اتفاق رخ داده که من از صد در صد بازیگران رضایت کامل دارم چراکه تمام توان امروز خود را خرج خواهند کرد و کم فروشی نمیکنند؛ آنها برای پیشرفت و یادگیری دست از لذتهای مختلف برداشتهاند. به تئاتر ایران برای ظهور بازیگرانی این چنین عاشق تبریک میگویم و یقین دارم آینده تئاتر با دست این جوانان ساخته خواهد شد.
کارگردان نمایش هاری یا سرگذشت مردی که به هنگامه تولد هر دو دستش پر از خون بود؛ بیان کرد: پر واضح است که هنر در ایران سالهاست که به عمد و با برنامه ریزی اخته شده است، هنر در این سالها در سطحی ترین نوع خود ارائه میشود و مخاطب به این سطحی بودن عادت کرده است. به حدی که در مواجه شدن مخاطب با یک اثر پیچیده اعتراض سر داده میشود که چرا شبیه فلان اثر نیست یا کسل کننده و سخت است. مخاطب همانند نوزادی نوپاست که هرآنچه والدین به او میآموزند، در ذهن آن نوزاد اصل میشود و زمانی که مخاطب را به رویا رویی با اثری سطحی عادت میدهید نتیجهاش این میشود که بیش از نود درصد جامعه تئاتر ندیدهاند و تصورشان از تئاتر نمایشهای آزاد است. بنابراین در چنین شرایطی اثر کامل ساختن کمرنگ میشود و هنرمند هم رو بهزوال خواهد رفت اما در این شرایط بازهم هستند هنرمندانی که تن به موج راه افتاده نمی دهند و با تفکر خود اثر میسازند.
او افزود: تصمیمی که تبعات زیادی در پی دارد که اولین آن شکست مالی اثر است؛ من نیز در همه سالهای حضورم در تئاتر تلاش کردهام اثری بسازم که برای مخاطب ایجاد سوال و انگیزه کند، زمان آن گذشته که اثر مانیفست بدهد و به مخاطب چه کن و چه نکن بگوید؛ اینکه مخاطب ذرهای به فکر فرو رود و اندیشه کند، اتفاق بزرگی است. حال آنکه چهاندازه در این امر موفق ظاهر شدهام را باید از مخاطبان پرس و جو کرد.
این هنرمند تئاتر خاطرنشان کرد: این نمایش اولین اثر از سه گانه نقد قدرت بود که برای دومین بار به صحنه رفت؛ دومین اثر این سه گانه نمایش هاری بود که سال گذشته به صحنه رفت و این روزها مشغول نوشتن شماره سوم این سه گانه هستم. اثری در باب آغا محمد خان قاجار؛ شخصیتی که همیشه برای من سوال برانگیز بوده وسالهای زیاد این کاراکتر را مطالعه کردهام. امید که آن اثر نیز به صحنه بیاید و این سه گانه با خیر و خوشی تمام شود.
افشین زمانی در پایان تاکید کرد: کلام آخر من با مدیران تماشاخانههای دولتی و نیمهدولتی خصوصا مجموعه بزرگ تئاترشهر و تماشاخانه ایرانشهر است، این دو سالن جزء بهترین و شناخته شده ترین سالنهای نمایشی تهران میباشند. ضمن اینکه هنرمند تئاتری را نخواهید دید که تئاترشهر را عاشقانه دوست نداشته باشد اما اتفاقی که در این سالها برای این دو سالن رخ داده این است که هر مدیر با سلیقه و سواد و شناخت گاها کم دست به انتخاب آثار میزنند؛ این عزیزان فراخوانی منتشر میکنند اما خود به آن فراخوان اهمیتی نمیدهند و با بستن جدولهای سالانه در تمام مدت سال با چالش کیفیت کم آثار رو به رو خواهند شد. این موضوع چیزی شبیه به دوستی خاله خرسه است، زمانی که شما دانشجو یا هنرجوی نوپای تئاتر را به دلیل دوستی یا شاگردی یا هر دلیل دیگر به یکی از این سالنها میبرید در اصل دست به نابودی او زدهاید.
او ادامه داد: شما با این انتخاب علاوه براینکه مخاطب را آزرده میکنید، جوانان را رو به نابودی میبرید؛ جوانانی که باید از سالنهای کوچک آزمون خطا کنند، با سالنهای حرفهای رو به رو میشوند و مخاطب باید بهای تجربه کردن او را بدهد. پس هر دو ضرر میکنند و بیشتر از آن دو تئاتر است که صدمه میبیند؛ من بیش از بیست سال است در تئاتر فعالیت حرفهای دارم و رزومه کاملی از جوایز، اجراهای حرفهای و ساختن آثار با کیفیت را دارم اما هر بار که به این دو سالن مراجعه میکنم با در بسته یا جوابی سربالا رو به رو خواهم شد. درست زمانی که هنرجویی بی تجربه و خام در آن مجموعه اثری سطح پایین به صحنه میبرد؛ اگر مدیران ما بدانند در چه جایگاه مهمی قرار گرفتهاند به همین راحتی اقدام به بستن جدول سالیانه نمیکنند، اگر بدانند قدری به کیفیت آثار اهمیت بدهند قطعا هر روز مخاطبان تئاتر را بیشتر و بیشتر میکنند. اما کجاست گوش شنوا؟ امید که در آینده مدیرانی دلسوز و تئاتری در این سمتها فعالیت کنند.
There are no comments yet