به گزارش خبرنگار سینما صبا، سومین شب از اولین دوره سلسله نشستهای تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری و با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعود شاهی، هارون یشایایی و محمدرضا شفاه در سالن شهر هفتم سینما آزادی برگزار شد.
طبق روال دو جلسه قبل، بخش اول این برنامه به نمایش سومین قسمت از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» به کارگردانی شهرام میرآباقدم اختصاص داشت. در این مستند سینماگرانی نظیر فخرالدین انوار، زنده یاد فرجالله سلحشور، مسعود جعفری جوزانی، احمد طالبی نژاد، سیدمحمد بهشتی، داریوش مهرجویی، علیرضا داوودنژاد، مسعود کیمیایی، سعید راد، علی عباسی، خسرو سینایی و مهدی فخیمزاده حضور داشتند و نظرات خود را در رابطه با چگونگی شکل گیری بنیاد سینمایی فارابی و عملکرد محمد بهشتی در آن دوران عنوان کردند.
پس از آن، امیر قادری مجری این نشست، به همراه کارشناسان به بررسی وضعیت مدیریتی سینمای ایران در سالهای ابتدایی دهه شصت پرداخت.
مهدی مسعودشاهی که خود از پایه گذاران بنیاد سینمایی فارابی به شمار میرود، در بخش ابتدایی صحبتهای خود گفت: دوستانی که سال ۶۲ به سینما آمدند و به شهرت رسیدند، با فاصله زمانی سه ساله نسبت به من وارد این حیطه شدند. امام در سال ۶۱ به من فرمودند با هنرمندان به وسیله بخشنامه و دستورالعمل کار نکنید بلکه با آنها مفاهمه کنید. ایشان حتی در بخش فنی سینما هم نظراتی داشتند. در آن دوران عدهای عقیده داشتند سینما امری قبیح است و میخواستند آن را تعطیل کنند و به همین دلیل و برای مقابله با این گروه، ما خواستیم آن سینما را هرس کنیم. از سال ۵۹ تا ۶۲ قصد حذف هیچ گروهی از سینما را نداشتیم، اما از آن سال به بعد ماجرا فرق میکرد.
مسعودشاهی درباره اکران و پخش فیلمهای خارجی در آن دوران نیز گفت: من اعتقاد داشتم هر فیلم خارجی باید کپی رایت و برگه سبز گمرک را داشته باشد و به دلیل نظراتم متهم به حمایت از سرمایه داری شدم. آن زمان من درباره این مسئله که چه کسی حق دارد فیلم خارجی را وارد کشور کند صحبت کردم. آقای سینایی بعد تاسیس فارابی، ورود فیلم خارجی را مصادره کرد. من اعلام کرده بودم افرادی که فیلم داخلی تولید میکنند امکان وارد کردن فیلم خارجی را دارند تا به این وسیله حمایت شوند و با خیالی آسودهتر به تولید فیلمهای داخلی بپردازند. در آن سالها ۷۹۰ فیلم با هماهنگی صاحبان فیلم و سینما مجوزشان باطل شد چرا که این آثار خارجی به دلایلی در صدور پروانه نمایش مشکل داشتند. قوه قضائیه بخشنامه وحشتناکی درباره سینما داشت. ما با تدبیر و مدیریت آقای یشایایی توانستیم سینما را حفظ کنیم.
هارون یشایایی تهیه کننده و مدیر سینمایی در آن سالها نیز گفت: عدهای به سینمای ایران نگاهی مانند یک کالبد مرده دارند. در صورتی که عمر سینمای ایران، هم طراز با سینمای جهان است و مانند هر هنر دیگر، سینما نیز مختصات و ویژگیهای خاص خود را دارد و سلیقه در آن دخیل است. سینمای ایران در صد سال اخیر به عنوان یک کالبد زنده، افت و خیز فراوانی داشته و با همه اینها، همواره موجودیت خود را حفظ کرده است.
یشایایی درباره وضعیت سینمای ایران در سالهای ابتدایی دهه شصت گفت: آن زمان در ذیل روشنفکران، اتفاقات زیادی رخ میداد. در سال ۵۸ فیلمهایی ساختیم که مردم برای تماشای آنها به سینما میرفتند و این آثار مورد قبول آنها بود. مزیت بزرگی که سینمای بعد از انقلاب داشت این است که به تودههای مردم بسیار نزدیک شده است. با اینکه در سینمای قبل از انقلاب محدودیتهایی خاصی وجود نداشته، اما سینمای پس از انقلاب بیشتر توانست مورد قبول مردم واقع شود. مهمترین فیلم در سینمای پس از انقلاب، «اجازه نشینها» بوده است و این اثر تماشاگران بسیار زیادی داشت. باید سینمای ایران را به عنوان یک موجود زنده رصد کرد که به مقتضیات زمان تغییراتی داشته، اما همواره زنده مانده است. همواره دولتها میخواستند حرف خود را در سینما بزنند و این مشکلی است که هنوز هم وجود دارد اما با این وجود، سینمای ایران هنوز هم در جشنوارههای جهانی میدرخشد و چنین رخدادهایی، مشتاق نمایش اثری از ایران هستند.
در ادامه این نشست محمدرضا شفاه تهیه کننده سینما و موسس باشگاه فیلم سوره گفت: من در دوره سینمای دهه شصت نوجوان بودم و به عنوان یک عشق سینما، بسیاری از این فیلمها را در سینما دیدهام. زمانی که درباره دهه شصت سینما صحبت میشود، گویی یک نوع رفتار محاکمه گونه هم وجود دارد. اما برای یک بار باید دید که در آن زمان چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟ در آنسالها به تازگی انقلاب اتفاق افتاده بود و دو نوع سینما داشتیم و هر کدام نگاه متفاوتی به سینما و فرهنگ داشتهاند. در قبل انقلاب، آزادی زیادی وجود داشت و بعد از انقلاب، قیدهای اخلاقی محکمی شکل گرفت و باید حالا در چنین قالبی، فعالیتهایی تازه صورت میگرفت. از این زاویه متوجه تلاشهای ستودنی میشویم که در حال رخ دادن بود تا گوهری مانند سینما سالم باقی بماند.
شفاه در ادامه افزود: زمانی که من وارد دانشکده سینمایی شدم، به عنوان فردی که اهل مطالعه بودم، تنها با روایتهایی منفی درباره دهه شصت مواجه میشدم. حکومتی که پیش از انقلاب وجود داشت، تنها فرهنگ ایرانی را میپذیرفت و در حکومت بعدی، مذهب وارد فرهنگ میشود و مدیریت سینما در این شرایط دشوار است. شاید اگر هر کدام از ما مدیریت سینما را در آن مقطع برعهده داشتیم، باید همین مسیر را طی میکردیم تا در درجه اول، هنر سینما حفظ میشد. مدیران سینما در آن سالها افرادی عاشق سینما بودند. جریانهای پرشور مذهبی که بعدها قدرت یافتند، میتوانستند باعث تعطیلی سینما شوند. این دیدگاه کاملا واضح است. من از صد در صد سیاستهای سینما در آن مقطع دفاع نمیکنم. اما در شرایط رادیکال بعد از انقلاب، مدیران سینمایی نیز چارهای جز تصمیمات رادیکال نداشتند.
در ادامه فریدون جیرانی فیلمساز، تهیه کننده و مورخ سینمای ایران گفت: از ابتدای انقلاب و سال ۵۸، بازیگران فیلمهای فارسی فهمیدند که دیگر نمیتوانند در سینمای بعد از انقلاب حضور داشته باشند و به همین دلیل، وارد فضای تئاتر لاله زاری شدند. این افراد خصوصا در تئاترهای پارس، نصر و جامعه باربد حضور پیدا کردند. مسئله حجاب زمانی که در سال ۵۹ در ادارات دولتی اجباری شد، آن گونه تئاترها نیز جمع آوری شدند. آن زمان هنوز افرادی با نگرش چپ، قلع و قمع نشده بودند. بعد از ورود بنی صدر، تنها نیروهای سنتی باقی ماندند و در ادامه شکاف میان افراد آن گروه آغاز شد. در آغاز انقلاب، سینمای ایران دارای تاریخ بود که از سال ۱۳۰۹ و فیلم «آبی و رابی» شروع شده بود و تا سال ۵۷، دو دوره را طی کرده و دارای بیش از هزار فیلم بود. ازمیان سی فیلم پرفروش، گنج قارون پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است که چندین سال روی پرده بود و حتی تا آخر سال ۵۸ هم نمایش داشت.
فریدون جیرانی افزود: انقلاب باعث ساخته شدن تاریخ جدیدی برای سینمای ایران نشد، بلکه پیش از وقوع آن، سینمای ایران دارای تاریخ بوده است. اما پس از انقلاب، سینما قاعده مند شد و شکل سینمای بینالمللی پیدا کرد و منشی صحنه و سایر عوامل با جایگاه حرفهای وارد سینما شدند. من از سال ۵۷ به فردین نزدیک بودم و با او دوستی داشتم و فیلم «برفراز آسمانها» را در سینمای او دیدم. سال ۶۱ لاریجانی ویدئو را آزاد کرد اما هنوز هنرمندان مهمی امکان فعالیت نداشتند. سال ۶۰، یک سال بحرانی برای سینمای ایران بود. سینمای دهه شصت از سال ۶۵ دچار دگرگونی میشود که بحثهای فراوانی پیرامون آن میشود مطرح کرد. مدیران سینمای دهه شصت، مخالف سینمای تفننی بودند. از سال ۵۴ هیچکدام از مجلات روشنفکری موافق فیلمهای روشنفکری نبودند. سینمای متفکر ایران در نیمه دوم دهه شصت و بعد از انقلاب و پس از جشنواره پنجم بود که شکل گرفت.
امیر قادری مجری و کارشناس این نشست نیز در این خصوص گفت: مهرجویی در دوره میان فیلمهای «لیلا» تا «سنتوری» برای من به شدت متفکرتر و سینماییتر از دوره میان فیلمهای «گاو» و «دایره مینا» است.
جیرانی نیز افزود: آقای بهشتی در سال ۶۹ با روزنامه اطلاعات مصاحبه مهمی داشته و گفته است که ما سینمای متفنن را مبتذل میدانستیم و اعتقاد داشتیم سینما باید دارای فکر بوده و ما باید عقاید خود را در فیلمها میدیدیم. فیلم فارسی مجموعه یک «ساختار» بود اما مدیران دهه شصت، آن را هم معنی با «داستان» در نظر گرفتند و به همین دلیل از قصههای جذاب ترسیدند.
داستان سینمای ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب، داستان تاثیر زن در سینما است. من با فردین در سال ۷۵ مصاحبه کردم اما جرات نوشتن مقدمه برای آن گفت و گو را نداشتم. سال ۷۸ فردین را در خانه آقای مرحوم ضیاءالدین دری دیدم و او عاشق شنیدن صدای دوربین بود. آن زمان به فردین یک سریال تلویزیونی پیشنهاد شده بود و من اشتباه کردم و او را از حضور در آن منع کردم تا خاطرات خوب پاک نشود و او به من گفت از کدام خاطرات حرف میزنی؟ من میخواهم یک بار دیگر صدای دوربین را بشنوم.
امیر قادری نیز گفت: من در عمرم آقای بهشتی و انوار را ندیدم و آقای جهانشاهی را هم اولین بار سه ماه پیش ملاقات کردم. بحث ما درباره محدودیتها و حذفها نیست و در این مباحثه باید اشخاص را فراموش کرد. کاملترین شکل محدود کردن سینما، در دهه شصت اتفاق افتاد و تعاریف عجیبی ارائه شد. گروهی از دهه چهل تعاریف محدود کنندهای از سینما داشتند. بعدها این ایدهها شکل حاکمیتی پیدا کردند که ریشه آن در دهه شصت بود و به عدهای برچسب مبتذل زندند و درجه «ج» گرفتند. به نظرم بخشی از دفاع آقای جیرانی از دهه شصت تاکتیکی است!
هارون یشایایی نیز گفت: عدهای قصد محکوم کردن دهه شصت را در این نشست دارند. سینمای ایران پیش از انقلاب، نزول کرده و چیزی از آن باقی نمانده بود. سینما بخشی از فرهنگ ملت ایران است. سینمای ایران مدیون تماشاچیهای خود است که هر نوع فیلمی را پذیرفتند.
در ادامه این نشست مهدی مسعودشاهی کفت: برنامه «هدایت، حمایت و نظارت» که در آن سالها برای سینمای ایران تعریف شده بود، برنامه داشت و برایش سازوکاری تعریف شده بود. برای مثال فارابی بازوی حمایتی این برنامه بود. بر این اساس هر کسی که قدمی برای سینما برمیداشت، باید از او حمایت میشد. برای جریان هدایت، ساختار سازمانی به نام «سازمان امور جشنوارهها» پیشنهاد شد. درباره ویدئو کلوپ در سال شصت با همکاری کمیسیون فرهنگی و ارشاد مجلس، من مسئول سامان دهی ویدیو کلوپ ها شدم و از خود آن افراد فعال در این زمینه برای سازماندهی دعوت کردم و اصولی را تدوین کردیم. همچنین اصولی را برای محتوا در نظر گرفتیم.
هارون یشایایی نیز گفت: قدرت هنر در پذیرش عامه است و سینمای ایران خصوصا در بعد از انقلاب، از جانب مردم پذیرفته شده است که این دستاورد کمی نیست.
در بخش پایانی این نشست نیز محمدرضا شفاه گفت: قصد دفاع از تندرویها را ندارم چراکه چنین نگاهی اصلا قابل دفاع نیست. من محقق تاریخ سینما نیستم و تنها مخاطب آن دوره بودم. شاید میشد برای مدیریت سینما در آن دوره، سناریو بهتری نوشت. اما باید این نکته را در نظر گرفت که سینمای امروز ما، روی دوش آن روزها استوار است. از آن دوره، فیلمهای خاطرهانگیز فراوانی به یادگار مانده و مقطع درخشانی در تاریخ سینمای ایران بوده است. رفتارهایی که آن دوره در سینما صورت گرفته، نتایج مثبتی داشته است و سینمای دهه هفتاد و امروز ما، از آن دوره نقطه اوج خود را شروع کرده است و این نکته نباید فراموش شود.
There are no comments yet