به گزارش خبرنگار سینما صبا، قطعا پاسخ به پرسشی که در لید این یادداشت آمده، بله است. منتقدین، خبرنگاران و مخاطبانی که با خرید بلیت در سالنهای پردیس ملت حاضر شده بودند، پس از نمایش هر باکس و اسامی آثار نگاهی به ژانر آنها که داخل یک پرانتز واقع شده بود، میکردند. تنوع زیادی در ژانرها دیده میشد، کمدی، درام اجتماعی(!)، فانتزی(!)، وحشت، علمی تخیلی و الخ. تنوع ژانرها با کلام و رویکرد جشنواره همسو بودند. بومیگرایی در ژانر بحث داغ جشنواره چهلم بود که هدفاش بهرهبرداری از ژانرها و ایرانیزه کردن آنها بود. در برخی از آثار راهیافته به جشنواره این رویکرد بومیگرایی احساس میشد و در برخی دیگر خیر.
گذشته از تمام این مسائل اختتامیه چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران امروز برگزار خواهد شد. از میان نامزدهای برگزیده یک فیلم شانس دریافت جایزه را دارد. تمام آثار انتخاب شده، با دسیپلین جالب توجه و منظم این رویداد برای مخاطبان به نمایش درآمدند. چه در بخش داستانی و چه در بخشهای دیگر همه آثار -با وجود تعداد بالایی که داشتند- در مکانیزمی مشخص سانسبندی شدند. چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران محترمانه برگزار شد و اصحاب رسانه در تلاش بودند تا در واکنش به این احترام فضای نمایش فیلم و نشستها را پوشش دهند. اما نکتهای قابل ذکر به جا مانده. نکتهای که به آن کلمات داخل پرانتز مربوط است؛ ژانرها. ژانرهایی که برای معرفی یک فیلم و آماده کردن مخاطب برای ورود به جهان اثر استفاده میشد. ژانرهایی که در بعضی مواقع کاملا اشتباه بودند و هیچ ربطی با فیلم نداشتند. در این یادداشت سعی داریم به برخی از فیلمها و ژانری که مقابل آنها نوشته میشد، بپردازیم.
***یوفو
یوفو از فیلمهای مهم جشنواره بود. چرا که با رویکردی کلیشهای جهانی شیرین و دلنشین میساخت. این فیلم نگاه کودکی که با کهکشان و فضای میان ستارهای آشنا شده بود را زیر ذرهبین قرار داده بود و از بطن آن لحظات دراماتیکی استخراج میکرد. اما حال و هوایی علمی-تخیلی(!) چه از لحاظ تماتیک و چه از لحاظ محتوایی در آن دیده نمیشد. اما آنچه در داخل پرانتز نمایان بود، ژانر علمی-تخیلی بود. این ژانر در دهه هفتاد و هشتاد میلادی در سینمای هالیوود متبلور شد و آغازگران آن فیلمهایی همچون جنگ ستارگان، پیشتازان فضا و بلید رانر بودند. فیلمهای علمی-تخیلی تفاوتشان با سینمای فانتزی در واژه علم بود. فانتزیها از هیچ منطقی پیروی نمیکردند. اما آثار علمی-تخیلی -هرچقدر هم دور از تصور بودند- علم میتوانست آنها را اثبات کند. به عنوان مثال ساختن یک سفینه فضایی -که در کیهان سفر کند- ناممکن بود. در زمانی که بشر تازه به فکر رسیدن به کره ماه بود. اما پیشرفت علم در طی سالها میتوانست دریچه به سمت ساخت یک سفینه باز کند.
***تکان
وقتی به نوبت به تماشای فیلم «تکان» اثر شاهین حقشعار رسید، ژانر نئونوآر مقابل فیلم او ثبت شده بود. کنجکاوی مخاطب و خصوصا آنهایی که با ژانر نئونوآر یا اساسا نوآر آشنایی دارند، برانگیخته شد. البته برخی دیگر هم معتقد نوآر اساسا ژانر نیست. بلکه حال و هوایی است که از دل سینمای اکسپرسیونیسم آلمان و رئالیسم شاعرانه فرانسه بیرون آمده. به هر روی فیلم «تکان» شروع شد. میزانسن سیاه و سفید بود. خبری از پالتهای رنگی در آن نبود. شخصیت اصلی سرنوشت محتومی داشت و این امر یکی از شاخصههای نوآر است. همین شاخصه تا پایان اثر با مخاطب همراه بود. هیچ عنصر دیگری از نوآر یا نئونوآر در فیلم دیده نمیشد! بیشتر همه چیز شبیه به فیلم نوآ بامباک بود. بامباک فیلمی به نام «فرانسسها» ساخته است. اثری که سیاه و سفید بوده و کاراکتر اصلی در پی تقدیری که دارد از جامعه پیرامون خود فاصله میگیرد. فیلم کوتاه «تکان» کاملا تداعی کننده «فرانسسها» ساخته بامباک است و این کارگردان در هیچ کدام از آثارش هیچ نسبتی با نوآر یا نئونوآر ندارد. برای مراجعه به سینمای نئونوآر باید به یکی از آثار «لارنس کاسدان» مراجعه کرد.
***کرم چاله
کرمچاله بدون اغماض میتوانست در باکس سینمای تجربی به نمایش گذاشته شود. چرا که این فیلم موقعیتهایی به اصطلاح تو در تو -خردهپیرنگ- فراهم میکند که برای مخاطب و حتی برخی از اهالی رسانه تازه و متفاوت است. خاصیت سینمای تجربی نیز در همین نکته خلاصه میشود. وقتی مخاطب جهانی را تجربه میکند که در فیلمهای گیشه یا فیلمهای داستانگو -با تدوین تداومی- وجود ندارد. البته استفاده از سینمای فانتزی برای معرفی فیلم کوتاه «کرمچاله» کار درستی بود. چرا که فانتزیسم حدیث عناصری را میگوید که در دنیای واقعی وجود ندارد. در دنیای امروز بازیگری که نقش یک کرم را در یک فیلم سینمایی بازی کند و سپس داخل چالهای بیفتد، دور از ذهن است.
***اکو
در معرفی این اثر از ژانر رازآلود یا همان میستری استفاده شده است. قطعا سویههایی از رمز و راز در این فیلم قابل رویت است. اما آنچه به معنای دقیق کلمه در معرفی این فیلم باید به کار رود، «سینمای گوتیک» است. اغلب مقتضیات چنین سینمایی را میتوان در فیلم «اکو» ردیابی کرد. در ابتدای امر باید وجه تمایز سینمای گوتیک را با ژانر وحشت مشخص کرد. در ژانر وحشت هیولا و موجودات وحشتناک در میزانسن حاضر شده و انسانها را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. اما در فیلمهای گوتیک به ندرت دیو یا موجودی افسانهای رویت میشود. او تنها بر سر زبانهاست و شمایل و هدف او به مدد تعامل میان شخصیتها شکل میگیرد.
در نهایت امر چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران در حوزه تنوع ژانر به خوبی عمل کرد. این رویکرد تا حدی بود که فضا کمی به سمت ژانربازی هم پیش رفت. حال چه لزومی دارد که از «نئونوآر» استفاده شود؟ وقتی یک فیلم با یک فضای اجتماعی و رئالیستی سر و کار دارد. اگر در این زمینه از نئونوآر استفاده شده، چرا از سینمای گوتیک استفاده نشده..؟ به هر روی تنوع در ژانر خودش قدمی رو به جلو است. قطعا در رویداد سال آینده به این پرسشها نیز پاسخ داده خواهد شد.
محراب توکلی
There are no comments yet