به گزارش خبرنگار موسیقی صبا، نادرمشایخی یکی از هنرمندان شناختهشده درعرصه موسیقی معاصر به شمارمیرود. او که از سالهای گذشته تاامروز در حیطههای رهبری ارکستر، آهنگسازی و تدریس موسیقی فعالیت مستمر داشته است، درسالهای اخیر به تاسیس مدرسه موسیقی پرداخته است که به گفته خودش، اصلیترین هدف از راهاندازی این مدرسه، حمایت از فعالیت هنرمندان جوان و تربیت قوه شنیداری آنها در زمینه موسیقی است. با این هنرمند پرسابقه درباره فعالیتهای اخیرش به گفتوگو نشستهام.
***شما از معدود هنرمندانی هستید که همیشه سعی کردهاید، پیوندهایی بین موسیقی و هنرهای دیگر برقرار کنید، بهعنوان مثال، در سالهای اخیر از تعامل سینما و موسیقی یا ادبیات و موسیقی بهره زیادی گرفتهاید، اگرممکن است درباره این مسئله توضیح دهید.
از دوره رنسانس و پیش ازآن هم تعامل و اثربخشی هنرها بر روی یکدیگر وجود داشته است. بهطوری که درآن دوره، موزیسینها فقط موزیسین صرف نبودند بلکه دستی هم در ادبیات و نمایش هم داشتند و درواقع هنرمندانی چند رشتهای بودند. همانطور که ما درایران دانشمندانی داشتهایم که در شاخههای مختلفی از جایگاه بالای علمی و هنری برخوردار بودهاند. نمونه آن فارابی است که درکنار تسلط به علوم، به موسیقی هم اشراف زیادی داشته است. یا خیام که علاوه براینکه ریاضیدان برجستهای بوده، اما درکنارآن، درنجوم و سایر حیطهها هم فعالیت داشته و تقویم جلالی که او به وجود میآورد هنوز برای ما ایرانیان کاربرد دارد. یا همینطور، بوعلی سینا که گرچه گیاهشناس بوده اما به او لقب حکیم هم دادهاند. اصولا کلمه حکیم به این معنی است که یک فرد نسبت به همه چیز اطلاع دارد. اما بهطورکلی در جهان، مسئله چند رشتهای از دوره باروک رفتهرفته کمرنگ شد و هنرمندان و دانشمندان به سمت فعالیت در حوزه تک رشتهای گرایش پیدا کردند. تاجایی که وقتی به عصر خرد میرسیم، این گرایش به اوج خود رسیده و هرکسی حرف خودش را میزند و فقط در یک شاخه متمرکز است. نمونهاش بتهوون است که فقط روی موسیقی کار میکرده است. اما از دورهای به بعد، مسئله چندرشتهای دوباره درجهان اهمیت مییابد و هنرمندان،دانشمندان و حتی نویسندگان به این نکته توجه میکنند که میتوانند درکنار فعالیت تخصصی خود از سایر هنرها هم برای بهبود روند کارشان بهره بگیرند.
***یکی از تازهترین برنامههایی که قراراست به زودی در مدرسه موسیقی شما شاهد آن باشیم درسگفتاری بامحوریت «تاثیر بکت بر موسیقی روزگار خود» است، چطور شد که آثار بکت را دستمایه برگزاری چنین مبحثی قرار دادهاید؟
چون بکت نویسندهای است که برای اولین بار چیزهایی را فرموله کرد که در موسیقی قابل استفاده بود. یکی ازاینها مسئله تکرار است که بکت به آن توجه زیادی دارد و جالب اینکه در موسیقی هم تکرار برای ما اهمیت زیادی دارد و موسیقیدانان از چندین حالت مختلف تکراراستفاده میکنند. این تکرار در ادبیات، به ویژه آثار بکت هم زیاد به چشم میخورد. از طرفی؛ بکت به جریان اتفاقی بودن کلمات تاکید دارد و خودش هم در جایگاه یک نویسنده کلمات را اتفاقی استفاده میکند. همین مسئله موجب میشود تا کلمات دراغلب آثار او بهتدریج بار معنایی خود را از دست بدهند و به صدا تبدیل شوند. حالا بگذریم ازاینکه بکت از جمله نویسندگانی است که همیشه نگاهی به موسیقی داشته و موسیقی برایش اهمیت زیادی دارد. من دراین درسگفتار که طی روزهای آتی برگزار خواهد شد میخواهم به این نکته بپردازم که بکت ازاین منظر چقدربرروی آهنگسازان همدوره خود و بعداز خودش تاثیرگذاشته است.
***باتوجه به اینکه سبک غالب آثار بکت ابزورد است چقدر سعی کردهاید به این مولفه در موسیقی توجه کنید؟
بیشتر میخواستم به دیگر اشتراکاتی که بکت بین ادبیات و موسیقی میبیند توجه داشته باشم. کلمات همیشه بار معنایی دارند، یعنی اصطلاحا سمانتیک هستند و اگر این جنبه را از کلمات بگیریم حالت فونتیک پیدا میکنند و من بیشتر ازاین جنبه به آثار بکت نگاه کردهام. درواقع چیزی که در موسیقی از آثار بکت برای ما قابل استفاده است هم همین است. جالب است بدانید که موزسینهای بزرگ جهان به این مسئله معتقدند که موسیقی معنایی ندارد! دراین زمینه نقلقول معروفی وجود دارد. از استراوینسکی پرسیدند میخواستی با ساخت فلان سمفونیات چه بگویی؟ و او جواب میدهد: هیچ! فقط میخواستم نتهایی مثل دو، ر، سل و…را نشان دهم. واقعا هم همینطوراست، موسیقی متشکل از مجموعه صداهاست و این شنونده است که با شنیدن یک قطعه، مفهومی را از یک اثر موسیقایی دریافت میکند.
***شما درسالهای اخیر و مشخصا در «مدرسه موسیقی»، درکنار موضوعات دیگر، به واکاوی موسیقی سینمای جهان هم پرداختهاید، مثل بررسی موسیقی فیلمهای هالیوود یا جایگاه موسیقی در سینمای کارگردانان مطرحی چون تروفو، شابرول و…این مسئله نشات گرفته از علاقهمندی شخصی شما نسبت به سینماست؟
وقتی شانزده سالم بود هم به سینما علاقه داشتم و هم میخواستم موسیقی کار کنم؛ اما پدرم مخالفت کرد و گفت باید ازبین اینها یکی را انتخاب کنی، چون فعالیت همزمان درهردو عرصه نشدنی است و من هم موسیقی را برداشتم. البته پیش از آنکه مسیرم را به شکل جدی انتخاب کنم، با دوستانم فیلمهای سوپر هشت میساختیم و تمام کارهایش از جمله نگارش فیلمنامه، تدوین و صداگذاری را هم خودمان انجام میدادیم. درزمان نوجوانی من، انجمنی به نام انجمن سینمای آزاد بود که با قراردادن بودجه دراختیار جوانان ونوجوانان، این امکان را به آنها میداد تا فیلم بسازند و من هم جزو جوانانی بودم که دراین انجمن فعالیت میکردم. اما بعداز آنکه پدرم تاکید کرد فقط یکی ازاین دو را میتوانم انتخاب کنم سینما را رها کردم و به سراغ موسیقی رفتم.
***بااین اوصاف؛ میتوان گفت چهبسا اگر سختگیری زندهیاد جمشید مشایخی نبود شما درهر دو حیطه فعالیت خود را ادامه میدادید؟
فکرکنم اگر به خودم بود هم، درنهایت یکی ازاین دو را انتخاب میکردم. چون به این نتیجه رسیده بودم که واقعا نمیشود موسیقی و سینما را توامان ادامه داد. شاید بعضیها میتوانستند این دوعرصه را باهم پیش ببرند ولی من ترجیح دادم فقط در موسیقی متمرکز باشم. چون مسئولیت در سینما زیاد و کارگردان بودن سخت است. تصورکنید شما برای ساخت فیلم، یک ایده دارید ولی با۲۰۰ نفر کار میکنید که هرکدام از آنها هم ایدههای جداگانه دارند و میخواهند آن را با شما در میان بگذارند. منظورم این است که سینما به نسبت موسیقی، هنر جمعیتری است.
***گرچه در سالهای اخیر به سینما هم وارد شدید و در برخی پروژهها حضور یافتید…
بله! البته حضورم در سینما بیشتر دوستانه بوده است. یعنی بعضی از دوستان خواهش کردند دراین پروژهها شرکت کنم و من هم پذیرفتم. البته از قبل به آنها میگفتم که من بازی نمیکنم و خودم هستم، آنها هم قبول میکردند. ولی اینکه بخواهم مشخصا دراین شاخه فعالیت جدی داشته باشم، نه چنین تصمیمی ندارم. سینما برای من بیشتر جنبه سرگرمی دارد، اصل کار من موسیقی است و همانطور که میدانید ۵۰ سال از عمرم را هم صرف فعالیت دراین حیطه کردهام.
***دراین سالها بالاخره توانستهاید مدرسه موسیقی خودتان را راهاندازی کنید، بااینحال از بدو تاسیس مهمترین هدفتان دراین زمینه چه بود و حالا چقدر به آنچه میخواستهاید نزدیک شدهاید؟
اصلیترین هدفم این بود که مجالی را برای فعالیت بیشتر جوانان فراهم کنم و از همه مهمتر میخواستم متدهایی درست کنم که متد روز باشد و جوانان نسبت به یادگیری آن بیشتر ترغیب شوند. نه متدهایی که الان تدریس میشود و عملا نتیجهبخش هم نیست. به نظر من تدریس موسیقی درحالحاضر در ایران شکستخورده است، چون واقعا ثمری درپی نداشته است. کما اینکه دراین سالها بعضی از جوانان که در رشته موسیقی تحصیل کردهاند،بعداز فارغالتحصیلی جذب کار در اسنپ شدهاند! دلیل این مسئله آموزش اشتباه و متدهای اشتباه است. من درکنار همکارانم که بسیار فعال و خلاق هستند و دراین سالها مرا در تاسیس مدرسه موسیقی یاری دادهاند، قصد داشتهام متدهایی را ایجاد کنم که در پیشبرد فعالیت موسیقایی جوانان تاثیربگذارد. البته میدانم دراین زمینه مسیر طولانی در پیش است که امیدوارم بتوانم این هدف را محقق کنم.
آزاده صالحی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است