از زمانی که فیلم «آهو» شروع میشود تا دقایق پایانی آن، تماشاگر با زنی جوان و تنها به نام پروانه همراه میشود. زنی شهری با تحصیلات دانشگاهی که دل مشغولیهای تیپ شخصیتیاش با فضای روستایی و طبیعت بکری که تماشاگر در فیلم میبیند، در تضاد است. این نقش که به واسطه فیلمنامه نقشی احساسی و شخصیت محور است، توسط سپیده آرمان ایفا میشود. بازیگری ناآشنا که شاید برای اولین بار باشد او را بر پرده نقرهای میبینید. سپیده آرمان اما برای ایفای نقش پروانه، برگ برندهای در دست دارد که همچون چراغی در ظلمات، او را به منزلگاه هدایت میکند و آن چیزی نیست جز، شناخت صد در صدی داستان! چرا که فیلمنامهی اثر توسط خود او نوشته شده و حالا باید داستان درون ذهنش را به نمایش بگذارد. همین موضوع در ایفای نقش به او کمک شایانی نموده و باعث شده به راحتی احساسات درونی نقش پروانه را در ذهنش خیال پردازی کند.
نکته مهمی که بر هنرنمایی آرمان به عنوان بازیگر تاثیر گذاشته، اقتباس تمثیلی است که کارگردان اثر، هوشنگ گلمکانی در فیلم خود انجام داده است. در فیلم آهو، چندین بار به سه گانه رنگ اثر کریشتوف کیشلوفسکی، کارگردان مشهور لهستانی اشاره میشود. گلمکانی با تاثیر پذیری از این سه گانه، سعی نموده در راستای ایجاد فرم حسی مشابه، یعنی ساخت فضایی وهمانگیز که هم بوی واقع و هم رنگ فراواقع میدهد گام بردارد. در راستای رسیدن به این تشابه، گلمکانی باید به نحوی از سپیده آرمان بازی میگرفته که به ایفای نقش ژولیت بینوش در این سه گانه نزدیک باشد. اما پرسش مهم این است که آرمان توانسته همچون بینوش، آن پرسوناژ را به تصویر بکشد؟ بینوش در فیلم آبی، نقش ژولی را ایفا میکند، زنی که همسر و فرزند خود را از دست داده و حالا در آپارتمانی تنها زندگی میکند و با موسیقی ساخت همسرش به گذشته میرود. پروانه نیز، با تفاوتهایی ریز و درشت، کلیتی مشابه را در فیلم آهو شکل میدهد. بینوش در اجرای نقش ژولی، از سبک آدلر بهره برده و سعی میکند احساسات درونی خود را از هیچ بسازد و خیالپردازیاش او را به فرم حسی مد نظرش برساند، بینوش اما سبک آدلر را با سبک هیگن ترکیب میکند تا در ایفای نقش ژولی، هر آنچه در جلوی دوربین کیشلوفسکی اتفاق میافتد را با نقشآفرینی خود ادغام نمیاد و فرم حسی خود را همچون آب، روان و حالت پذیر نگه دارد. در آن سوی ماجرا، آرمان اما در ایفای نقش پروانه به دلیل شناخت عالی خود از شخصیت (چرا که خودش آن را به تحریر درآورده)، به خوبی توانسته با خیال پردازی، احساسات خود را فراخواند و در سبک آدلر گام بردارد. اما ادغام سبک آدلر با سبک هیگن با توجه به محدودیت های ساخت اثر در سینمای ما برای هیچ بازیگر زنی مقدور نیست.
آرمان در اجرای احساست درونی پنهان نقش، موفق ظاهر شده و توانسته بدون بروز احساسات شدید، همیشه قالب حسی زن تنها، شهری، افسرده و ساکت را حفظ کند. قالبی مشابه با نقش ژولی در فیلم آبی که تا انتهای داستان همان ضربان آرام را نگه میدارد. در فیلم آهو، دو پیک احساسی، یکی در سکانس عروسی در خیابان و دیگری، سکانس زنی سفید پوش در ایوان، وجود دارد که سپیده آرمان توانسته با اجرایی خوب، در آنها نمره قبول بگیرد و نشان دهد میتواند در اجرای پیک احساسی نیز، همچون ثبات احساسی موفق باشد. به هر حال امیدوارم از دیدن فیلم آهو، اثر هوشنگ گلمکانی و هنرنمایی سپیده آرمان لذت ببرید…
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است