تماشای «درب» یک تلنگر هم است. تلنگر به مخاطب تا به مناطق و انسانهای محروم در سرزمین خود بیاندیشند و تنهایی و غربت آنها را حس کنند.
بیشک رد پای سینمای ناتورالیستی از جنس سینمای سهراب شهید ثالث و عباس کیارستمی را میتوان در فیلم «درب» به کارگردانی هادی محقق پیدا کرد اما این تاثیر پذیری لزوما به معنای تقلید نیست، بلکه نگاه و نگره مستقل فیلمساز را میتوان در بازنمایی فرمی و روایی قصهای که میگوید ردیابی و نشانه شناسی کرد.
«درب» همچنین یک اثر مینیمالیستی با رویکردهای اگزیستالسیالیستی و انساگرایانه است که با قرار دادن انسان و انسانیت در کانون درام، به طبیعت بیجان، جان میبخشد. اگر بخواهیم از منظر اخلاقی هم به قصه فیلم نگاه کنیم باید «درب» را فیلمی درستایش مسئولیت پذیری انسان بدانیم. در وصف تعهدپذیری انسان. شمایل این انسان متعهد را میتوان در شخصیت عزیز اسکندری تعریف کرد.
عزیز اسکندری مأمور اداره برق است که برای درست کردن یکی از خطوط برق قطعشده، به روستا میآید. او هنگام متصل کردن ترانسفورماتور برق متوجه میشود که برق خانه یک پدر و پسر معلول قطعشده و پسر در شرایط سختی به سر میبرد. عزیز میکوشد که به هر نحو شده دکل برق را درست کرده تا خانواده معلول دچار مشکلات بیشتر نشوند.
فیلم به کشمکشهای عزیز برای تهیه قطعه خرابشده دکل برق و کمک به این خانواده معلول اختصاص دارد. داستان فیلم هم در یک محیط روستایی و هم در فضای طبیعت میگذرد که شاید تاکیدی بر نسبت اخلاقی انسان و طبیعت باشد. به این معنا که انگار در بستر طبیعت زیست میکند یا وقتی به طبیعت گره خورده یا به آن برمیگردد به فطرت انسانیاش نزدیکتر میشود. ضمن اینکه دکل برقی و برقکشی در آن محیط روستایی میتواند نماد مدرنیته باشد که به دل سنت نفوذ کرده اما آنچه موجب احساس رضایت و زندگی انسانی بین آدمهاست نه فقط آن برق که مهربانی و اخلاقیات و منش انسانی است.
فیلم از منظر فیلمنامهای، لاغر و کم مصالح است. حجم رخدادها در آن کم است و ریتم آن کند و لاک پشتی که چه بسا برای مخاطب ملال آور باشد. با پلانهای طولانی که البته قرار است در خدمت بازنمایی و تجربهپذیر کردن ملال موقعیت برای مخاطب باشد اما اگر تماشای آن با صبر و تحمل همراه شود، میتواند ذهن و ضمیر مخاطب را با مضمون آن گره بزند و موجب همدلی شود.
ضمن اینکه با نگاهی شاعرانه هم در فیلم مواجه هستیم که این همه به هویت بصری فیلم و زیبایی شناسی آن ربط پیدا میکند و هم روحیه شاعرانه خود فیلمساز که به هستی قصه تزریق شده است.
با این حال سویههای رومانتیک قصه به سانتیمانتالیسم اخلاقی تقلیل پیدا نمیکند و فیلم بر محور ارزشهای انسانی و اخلاقگرایی معقول صورت بندی میشود. فارغ از این لایههای مضمونی و اخلاقی، «درب» از حیث بصری واجد ارزشهای زیبایی شناختی زیادی است که امکان لذت بصری از تماشای قابهایی که از بافت طبیعی جغرافیای فیلم برای مخاطب فراهم کرده تا بتوان حظ بصری بود و سینما را در وجوه تصویری آن لمس کرد.
از سوی دیگر، تماشای «درب» یک تلنگر هم است. تلنگر به مخاطب تا به مناطق و انسانهای محروم در سرزمین خود بیاندیشند و تنهایی و غربت آنها را حس کنند.
متاسفانه مرکزگرایی و ساخت فیلمهای شهری و آپارتمانی موجب شده سینمای ما کمتر به سراغ روایت زندگی در نقاط دیگر ایران به ویژه مناطق محروم برود و درد و رنج آنها را به تصویر بکشد.
«درب» نمونه خوبی است برای نمایش رنجهای مهجوری که کمتر به تصویر کشیده شده و روایت میشوند. «درب» مصائب انسانی و اجتماعی کمتر گفته شده را به تصویر میکشد و روایت صداهایی است که شنیده نشده است.
*علی زادمهر روزنامهنگار و منتقد سینما
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است