به راستی به قول اسپیلبرگ فیلمهای ماندگار، با موسیقیهای خود ماندگار میشوند. چهار اثر که در آنها هم نوستالژی را میشنیدید هم سالهای گذشته خودتان را میدیدید. هم صحنههای فیلمهای زیبا را به یاد میآوردید هم دلتان میخواست زمان نگذشته بود و هنوز در آن روزها بودید. روزهایی که غم بود، اما کم بود.
به گزارش صبا، در کنسرت اخیر انتظامی به همراه ارکستر ملی ایران در تالار وحدت مجموعهای از ساختههای ماندگار سینمایی او بر روی صحنه به اجرا درآمد. شیخ بهایی، دوئل، از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، سمفونی خرمشهر و… استقبال مخاطبان و شوق آنها برای شنیدن این آثار نشان از چند مورد داشت.
اول آنکه بخش زیادی از جامعه هنوز متعهد و راغب به گوش دادن آثار فاخر و ماندگار موسیقی هستند. آنها ارزش آثار متفاوت و ماندگار را درک کرده و در میان آشفته بازار موسیقی امروز، انتخاب درست و اصولی را برگزیدهاند. انتخاب آثاری که در چهار دهه گذشته، بدنه اصلی موسیقی فیلم ایران است. آنها با این آثار خاطره دارند و با آن فیلمها و موسیقیها رشد کردهاند. کنار آنها ماندهاند و هنوز برایش احترام قائل هستد. به چشمان مخاطبان در سالن که نگاه میکردید، میدیدید که انتظامی و آثارش را دوست دارند. آنها متوجه تفاوت تولیدات آن سالها و امروز بودند.
دومین نکته حائز اهمیت آن بود که مجید انتظامی هم مخاطب خود را میشناخت و برای آنها احترام قائل بود. او به خوبی میدانست که در این سالها چه ساخته و برای چه کسانی ساخته. او اهمیت مخاطب موسیقی متفاوت را میداند. او میداند یک اثر ماندگار و موفق، اثری است که با مخاطبانش ماندگار میشود.
سومین نکته قابل توجه به وجود آمدن فضای نوستالژیک در وحدت بود. انگار چند نسل کنار هم چهار دهه گذشته را مرور میکردند و متفقالقول به یک نتیجه رسیده بودند، آنکه میشد با هر عقیده یا سلیقهای برای قاعدهمند کردن انتخاب آثار هنری، کنار هم نشست و لحظاتی را به زیبایی تجربه کرد.
کنسرت که با قطعه شیخ بهایی شروع شد. قطعهای خاطره انگیز برای سالهای سریال دیدن. سازهای زهی در جای خود در کنار ملودی محلی و ریتمهایی که در سالهای سریال دیدن در ذهن مخاطب نقش میبست. قطعه بعدی موسیقی دوئل. فیلمی جریان ساز در زمانه خودش و موسیقی ماندگار با سازی که برای ایرانیها همواره صدایی متفاوت و گرم داشته. چرا که از گرمای جنوب آمده، نی انبان.
در کنار آن، بادی برنجیها این گرما را سینمایی کردند و صحنههای فیلم را یادآور میشدند.
گروه کر به رهبری رازمیک اوحانیان اجرای یکی از شاهکارهای سینمای ایران را شاهکارتر کردند. گرچه صحنه وحدت برای این اجرای صد و بیست و هفت نفره کوچک بود و معضلات صدابرداری و شنیدن صدای سازها را هم اضافه کرده بود اما با این حال به خوبی از این اتفاق با کمک صدابرداری حرفهای حمیدرضا آداب عبور کردند. ارکستر ملی با دقت به رهبر خود اعتماد داشت و انتظامی هم ارکستر را میشناخت. ریتمهای متنوع و سازهای کوبهای بومی هم در این اثر نقش مهمی داشتند. گرچه ساز کاخن و صدای خاصش را در دوئل متوجه نمیشدیم.
به موسیقی زال و سیمرغ میرسیم که همه آن را با نام بچههای کوه آلپ میشناسند. حضار در شروع قطعه خاموش نماندند و با تشویق طولانی خود پیغامی را به دیگران و ارکستر ملی و انتظامی رساندند. ما خاطرههایمان را دوست داریم. خاطرهای که با این موسیقی ماندگار شده است.
سنتور که شروع به نواختن کرده بود به دنبال آن زهیها و پیتزیکاتوهای مهم کنترباسها و چلوها آنچنان روایت درستی را از موسیقی ارائه دادند که باز هم شنیدن این قطعه را برای چندمین بار دلچسب میکرد اما ترن که شروع شد با آن همه خاطره یک پیغام مهم را به مخاطب میداد، اثر ماندگار را همواره میتوان گوش داد. گروه کر تاثیرگذار و یادآوری فیلم ماندگار ترن. گرچه درامز و گیتار الکتریک مقداری مشکل داشتند، اما انتظامی رهبری بود که این ارکستر را به سمت خوبی هدایت میکرد. بادی برنجیها بار دیگر درخشش خود را نشان دادند البته اگر هورنها کمی بیشتر دقت میکردند و انتظامی ثابت کرد که ارکستراسیون و هارمونی را سالها پیش میشناخته اما مدلی فیلمهای از کرخه تا راین، آژانس شیشهای و بعد بوی پیراهن یوسف و در آخر دیوانهای از قفس پرید.
به راستی به قول اسپیلبرگ فیلمهای ماندگار، با موسیقیهای خود ماندگار میشوند. چهار اثر که در آنها هم نوستالژی را میشنیدید هم سالهای گذشته خودتان را میدیدید. هم صحنههای فیلمهای زیبا را به یاد میآوردید هم دلتان میخواست زمان نگذشته بود و هنوز در آن روزها بودید. روزهایی که غم بود، اما کم بود. گیتار میتوانست قدری اصیلتر روایت کند یا شاید زهیها قدری خسته شده بودند اما آنها بسیار مقتدرانه روایتهای این چهار فیلم را برای مخاطب بازسازی کردند و چه حرفهای در کنار هم نواختند. مخاطب جای خالی بازیگران بزرگ آن فیلمها را در ذهن خود باید پر میکرد… یکی از آنها… عزت الله انتظامی.
حماسه خرمشهر قطعهای بود که در پایان اجرا شد. قدری سازهای ضربی نقش مهمی را ایفا میکردند و ارکستر باید همصداتر اجرا را به پایان میرساند. تعداد زیاد نوازندهها و گروه کری که حماسه را دوچندان میکرد و این ساخته نشان میداد که آهنگسازی سینما را که کنار بگذارید، مجید انتظامی در ساخت آثار متفاوت ملی و ماندگار تبحر خاصی دارد. او در بستری کلاسیک که از سازهای بومی به خوبی بهره میبرد، مخاطب را در وسعتی بزرگ قرار میدهد و موسیقی حماسی در وجود اوست. کنسرت در اینجا با یاد خرمشهر تمام شد ولی موسیقیهای او تمام نمیشوند.
در کنار این همه زیباییها، باید به ایرادهای کوچکی هم اشاره کرد که نمیتوان آن را نادیده گرفت چرا که وقتی همه چیز خوب است چند ایراد کوچک، بیشتر دیده میشود. گاهی سازهای کوبهای ریتم را گم میکردند و گاهی بادیها ورود نامطمئنی داشتند. وجود ساز کاخن قدری باورپذیر نبود و نی انبان به دلیل ساختار بومیاش قدری از کوک خارج میشد. سولوی فلوت اصلی در ارکستر و قطعه بوی پیراهن یوسف خوش صدا نبود، گرچه جای جدید ساز پیکولو و کوک نبودنش برای اولین بار در چنین ارکستری دیده میشد اما باز هم انگار فلوت یک ارکستر قدری مطمئن ساز نمیزد، برعکس مایستر ارکستر که کارش را بلد بود. کانسپت گیتار الکتریک قدری جا نیفتاده بود و صدای پیانو هم قدری خوش به گوش نمیرسید. رهبر گروه کر قدری مشرف به بچههای خود نبود و جای ایستادنش می توانست بهتر باشد. به هر حال پنج شب ماندگار و زحمات همه قابل تقدیر است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است