محراب توکلی_ برای ورود به جهان فیلم «دیگری» باید از نویسنده اثر فرانچسکو هروه مسیر را آغاز کرد. هروه، ۹ سال پیش از نوشتن «دیگری» داستان فیلمی به نام «دختر» را نوشته بود. روایتی مینیمالیستی که در میان سینمای دراماتیک و مستند بندبازی میکند. قصهای که ایدۀ اولیهاش در همان ابتدا برای مخاطب محرز میشود، اما ظرفیتی برای به کار بستن موقعیتهای دراماتیک باقی نگذاشته است. به بیانی دیگر ادامۀ روایت در ید سینمای مستند و پیرنگی از جنس گزارش قرار میگیرد.
هروه قصد دارد از دل سینمایی داستانگو شاخصههای مدیوم مستند را استخراج کرده و در فضایی حائل از این دو روایت خود را پیش ببرد. او در پیادهسازی این ایده برای فیلم «دختر» ناموفق بوده است. بنابراین میتوانیم به شروعی دراماتیک و گسترشی مستندگونه اکتفا کنیم اما در فیلم «دیگری» با گذشت ۹ سال پختگی عجیبی در جهانبینی و شیوه گسترش روایتِ فرانچسکو هروه دیده میشود. او میداند چگونه سینمای دراماتیک (تغزلی) را در کالبد مستند قرار دهد به طوری که این دو در یکدیگر عجین شوند. عجین شدن این دو شکل از سینما، هدف غایی ژان لوک گدار در داستانگویی بود. او در سودای رسیدن به این نقطه دست به تجربههای زیادی زد. در نهایت گدار بر این باور بود که عباس کیارستمی تنها کسی است که به این امر دست پیدا کرده است. القصه هروه با فیلم «دیگری» توانست جایگاه خود را در ساحت داستان پیدا کرده و پس از یک سال روایت فیلم بعدی خود _«غوطهور شدن»_ را بنویسد.
از روایت که بگذریم به کارگردانی فرانچسکو برمخو میرسیم. فردی که تمام زندگی هنریاش در ساخت فیلم «دیگری» در سال ۲۰۲۰ خلاصه میشود. قطعاً منطق بصری این اثر جای بحث بیشتری دارد. چرا که تلاقی میان سینمای دراماتیک و مستند در ساحت تصویر نمود بیشتری دارد. برمخو در یک لوکیشن ثابت تصویر پیرمردی را که در حال صحبت است ترسیم میکند. از صحبتهای این شخصیت، مخاطب متوجه حضور کاراکتر دیگری در این کلبه میشود. کاراکتری که هرگز همراه با شخصیت اصلی در میزانسن حاضر نمیشود. همواره یک شخصیت در میزانسن حاضر است. شخصیتی که شمایلش در موقعیتهایی کوتاه و چند ثانیهای قابل رویت است. با پیش روی روایت و نزدیک شدن به پایان ماجرا، بیینده علت حضور دوربین در تاریکی و قایم موشکبازی با شخصیت اصلی را متوجه میشود.
او میفهمد که هیچ شخص دیگری در کار نیست و کاراکتر اصلی فیلم «دیگری» دارد با خودش صحبت میکند. او خودش را مخاطب حرفهایش قرار داده است. برمخو در جهان مستندوار خود مخاظب را به مسیری کنجکاویبرانگیز دعوت میکند و کنجکاوی از ویژگیهای سینمای دراماتیک است! در خلال صحبتهایی که از سینمای مستند و نمایشی زده شد، میتوان به حضور ژانر نوآر نیز اشارههایی کرد. البته تمام عناصر ژانر نوآر در «دیگری» یافت نمیشوند. تنها برخی از آنها از جمله حال و هوا یا اتمسفری نسبتاً تاریک و سرنوشت محتوم شخصیت اصلی است که در این فیلم نمود دارد. اینکه کسی را جز خود ندارد. او تنهاست. دقیقاً مثل سزار در فیلم «سزارکوچک» یا شخصیت اصلی «در میان زندگان» یا حتی شخصیت پیتر لوره در فیلم «غریبهای در طبقه سوم». جملگی این شخصیتها تنها بوده و سعی میکنند درونیاتشان را در سایه و تاریکی پنهان کنند.
There are no comments yet